13.11.2010

سقفي زنانه براي درآغوش كشيدن زنان معتاد

/ايلنا: از يك مركز گذري‌ كاهش آسيب اعتياد زنان گزارش مي‌دهد/
اين گزارش سياه‌نمايي نيست، حكايت آن‌دسته از زناني است كه لطافت‌هاي زنانه و مهر مادري‌شان را همراه با مصرف مواد مخدر دود كرده‌اند/حكايت زناني‌ست كه به اجبار پدر يا همسر براي كسب درآمد تن‌فروشي مي‌كنند.

ایلنا: اين گزارش سياه‌نمايي نيست، حكايت آن‌دسته از زناني است كه لطافت‌هاي زنانه و مهر مادري‌شان را همراه با مصرف مواد مخدر دود كرده‌اند.
حكايت زناني‌ست كه به اجبار پدر يا همسر براي كسب درآمد تن‌فروشي مي‌كنند اما در خانه خورشيد «مركز گذري كاهش آسيب اعتياد زنان» مورد حمايت و احترام قرار مي‌گيرند؛ تحقير نمي‌شوند و كتك نمي‌خورند!
ازدواج زناني كه ثبت نشده؛ مرداني ‌كه فرار كرده‌‌اند
«خانه خورشيد» تنها اميد ده‌ها زني‌ست كه بارها خودكشي ناموفق داشته‌اند، شب‌ها در پارك‌هاي سطح شهر سر مي‌كنند، در معرض انواع و اقسامي از وحشتناك‌ترين آزارهاي جنسي قرار دارند، زناني كه بارها زندان رفته‌اند و خانه اول و آخر خود را «خانه خورشيد» مي‌دانند…! اكثر زنان اين مركز، شناسنامه ندارند؛ ازدواج مادران معتاد در جايي ثبت نشده؛ و شوهرانشان آن‌ها را با چند كودك قدونيم رها كرده‌اند!
مادران و كودكان به جا مانده از روابط صيغه‌اي و موقت، بدون داشتن شناسنامه دست ياري دراز كرده‌اند..! «خانه خورشيد» مركزگذري ترك اعتياد زنان، جايي كه صد زن معتاد را با متادون سرپا نگه مي‌دارد، چارچوب اين خانه به روي زنان معتاد باز است… اما اين خانه قانون و مقررات دارد… مقرراتي كه با چاشني محبت همراه است…
لباس گرمي كه از نان شب هم واجب‌تر است
«متادون» شربتي كه 100 زن معتاد مثل يك داروي روزانه به آن نياز دارند و اصلي‌ترين بهانه‌ي ورودشان به خانه خورشيد، نوشيدن اين شربت است.
خوردن شربت متادون قانون دارد… جرئه جرئه‌ي آن بايد با نظارت پزشك مصرف شود. آخرممكن است زني با خودداري از مصرف شربت، آنرا بفروشد و مواد تهيه كند و يا به جاي خوردن آن، باز به سمت مواد مخدر برود…!
سوزن و سرنگ، نواربهداشتي، كاندوم، لباس زير، يك ليوان چاي داغ و يك وعده غذاي گرم هم به زنان‌ مي‌دهند… لباس‌ گرم براي زنان از نان شب هم واجب‌تر است…!
تشويق و ترغيب زنان براي استفاده از قرص‌هاي ضد بارداري يكي از ضرورياتي‌ست كه مسئولان خانه‌ي خورشيد به آن تاكيد مي‌كنند…! بسياري از زنان تمايل دارند كه از طريق عمل جراحي و بستن لوله‌هاي رحمي ، ديگر بچه‌دار نشوند اما يكي از اصول اين جراحي، موافقت كتبي و امضاي همسرانشان است، درحاليكه همسران،اين زنان را با چند كودك قدونيم قد رها كرده و مفقود شده‌اند…! با اين كه تلاش زن بي‌نتيجه مي‌ماند، اما نمي‌تواند به روابط صيغه‌اي و موقت تن ندهد…!
مادران معتاد در نقش ساقي مواد مخدر
مادر است يا حداقل پسرش او را «مامان» صدا مي‌زند… اغلب وقتي با اين كلمه مواجه مي‌شود، دلش مي‌خواهد سيلي محكمي نثار پسرش كند تا ديگر مادر بودنش را به رخش نكشد! «مرضيه» مادر 38 ساله ته جيب‌هاي مانتوي كثيف و سوخته‌اش حتي پولي براي خريد يك جوراب بچه‌گانه ندارد… انگشتان پاي پسرش يكجا از دمپايي‌هايش بيرون زده و از سرماي اولين باران پاييزي سياه وكبود شده…!
مرضيه مي‌گويد:“ پولي بابت خريد شيشه و مواد مخدر نمي‌دهم؛ 10 بسته شيشه مي‌فروشم و صاحب كارم يك بسته مواد مخدر بابت دستمزدم مي‌دهد… اكثر دوستانم همين طور مواد مي‌فروشند؛ در واقع ما را به اسم «ساقي مواد مخدر» مي‌شناسند!”
مرضيه سيگارش را روشن مي‌كند و بعد از اينكه آب بيني‌اش را با صداي بلند تمام و كمال بالا مي‌كشد به مدير مركز «خانه خورشيد» آهسته مي‌گويد: پاهام زخم شدن، لباس زير داريد…؟!
پدري كه دخترش را شبانه براي مواد مي‌فروشد
سحريكي از زنان سرزمين خورشيد است… با دستپاچگي وارد اتاق مدير مركز مي‌شود و مي‌گويد: پدرم باز مي‌خواهد صحبت كند… اجازه مي‌دهيد؟
پدرسحر هم معتاد است، وقتي وارد اتاق مي‌شود سر به زير مي‌گويد: «سحر در خانه لب به غذا نمي‌زند، حرف نمي‌زند… بچه‌م ساده‌ست، نذاريد با زنان ديگر مراوده كند…!»
مدير مركز خانه خورشيد به پدر سحر مي‌گويد: «سحر اين جا هم غذا مي‌خورد و هم با ديگران رابطه دارد؛ خودتان بگوييد كه در خانه چه بر سر سحر مي‌آيد…» پدر سحر سرش را به زير مي‌اندازد و با مكث مي‌گويد:چيزي نشده… چيزي نشده…
مدير مركز در برابر كنجكاوي‌هاي خبرنگار ايلنا در مورد اين موضوع با نارحتي مي‌گويد: دخترش را شب‌ها در اختيار ديگران مي‌گذارد تا پول موادش را تامين كند…!
اما سحر كه مشغول قلاب‌بافي و بافتن ليف بود روايت ديگري از يك اتفاق تعريف كرد: «يك سال با بابام ترياك مي‌كشيدم، با پاي خودم اومدم خانه خورشيد از خونه بدم مي‌ياد، دلم نمي‌خواد خانه باشم… نا مادري‌ام چشم ديدنم و نداره…هم ازش بد مي‌ياد و هم ازش مي‌ترسم… از مادر خودم بي‌خبرم…!»
حتي يك تومان هم كف دستم نگذاشت!
سحر در مورد نگراني پدرش و اتفاقات شب‌هاي اخير مي‌گويد: «چند روز پيش يك ماشين من و پدرم و سوار كرد… راننده جوان از پدرم خواست تا يك سيگار بخرد و وقتي پدرم از ماشين پياده شد با سرعت حركت كرد، من و به خونه‌ي يكي از دوستانش برد و به من تجاوز كرد… حتي يك تومان هم كف دستم نگذاشت…!»
سحر عرق پيشاني‌اش را پاك مي‌كند و به يك زن ديگر كه توانايي حركت ندارد خيره مي‌شود و ادامه مي‌دهد: يك بار ازدواج كردم اما زمان ازدواج از معتاد بودنم حرفي نزدم در خانه بهانه‌گير بودم و بي‌جهت دعوا مي‌كردم… همسرم شك كرد و فهميد كه اعتياد دارم…! منو مثل يك سگ از خونه بيرون كرد و طلاقم داد!»
مركز كاهش آسيب اعتياد زنان خدمات روانشناسي و مدد كاري هم به زنان ارايه مي‌دهد؛ آموزش افراد داراي رفتارهاي پرخطر در رابطه با تزريق ايمن، رفتار جنسي سالم، نحوه استفاده از كاندوم و راه‌هاي پيشگيري از ابتلا به ايدز و هپاتيت را در دستور كار دارد همچنين انجام رايگان مشاوره‌هاي مددكاري و روان‌شناسي، تست داوطلبانه (VCT) مددجويان در ارتباط با ويروس HIV و بيماري هپاتيت و واكسيناسيون عليه بيماري‌هاي واگيردار از ديگر اقداماتي است كه در خانه خورشيد ارايه‌ مي‌شود.
نگذاشتند خودكشي كنم؛نفرين به آدم هايي كه بي موقع سر مي‌رسند
مرضيه 29 ساله كه ساير زنان مركز گاهي او را «خوشگل خانم» صدا مي‌زنند، دو شب گذشته يك خودكشي ناموفق داشته…. جاي زخم طناب روي گردن از گوشه روسري‌اش پيداست…!
خودش مي‌گويد كه با كمربند مانتو خودش را آويزان كرده اما بند مانتو پاره شده و به قول خودش هنوز به مرگش در زندگي ادامه مي‌دهد…!
مرضيه يك بار از شوهرش كه مي‌گويد “همه‌ي زندگي‌اش” بوده طلاق گرفته… از روز بعد از طلاق روزگارش سياه شده و بارها خودكشي كرده… او از اينكه خودكشي‌هايش جواب نمي‌دهد گلايه‌ مي‌كند؛ با اينكه رمقي براي حرف زدن ندارد مي‌گويد: «يك روز نزديك 2 ساعت اطراف يك پل عابر پياده كشيك دادم تا ببينم موقعيت براي خودكشي مساعد است يا نه؛ وقتي آويزان شدم، فقط يك لحظه فرصت مي‌خواستم تا خودم را پرت كنم اما يك باره ده دست از پشت كمرم را گرفتن…! نفرين به آدم هايي كه بي موقع سر مي‌رسند.»؛ «قبلا كه بچه بودم فكر مي‌كردم قرص‌هاي بزرگ‌تر آدم و راحت‌تر مي‌كشن اما الان ديگر كاملا مي‌دونم كه كدام قرص‌ها زودتر و راحت‌تر آدم و خلاص مي‌كنند…!»
خانه خورشيد با داشتن مجوز از سوي بهزيستي حمايت نمي‌شود
حوالي ظهر كه مي‌شود 2 نفر كه خودشان هم مصرف‌كننده شربت متادون هستند به مركز مي‌آيند و كيسه‌هاي خالي خود را از سوزن و سرنگ، كاندوم و وسايل بهداشتي، ديگر پر مي‌كنند و به سراغ ساير پاتوق‌ها و محل تجمع معتادان مي‌روند تا شايد بتوانند با دادن وسايل بهداشتي به آنها، زنان و مردان معتاد و درمعرض خطر ديگر را براي حضور در اين مركز و استفاده از شربت متادون تشويق كنند.
خانه خورشيد يا همان مركز كاهش آسيب اعتياد، بهترين وسيله براي دسترسي به بيماران دور از دسترس هستند و از اين‌رو كليدي‌ترين وسيله براي كنترل بيماري‌هاي عفوني مانند ايدز و هپاتيت به شمار مي‌آيند… شناسايي مكان‌هاي تجمع زنان كارتن خواب و برقراري ارتباط با آنها از اولويت‌هاي اصلي اين مركز است.
خانه خورشيد اگرچه از سوي سازمان بهزيستي مجوز قانوني دارد اما با اين وجود همچنان در فقر بودجه‌اي به سر مي‌برد.
مخاطباني كه به تلنگر نياز دارند
كاش مسوولاني كه دغدغه اصلي‌شان مسايل اجتماعي است، مخاطب اصلي اين گزارش باشند… كاش به جاي چانه‌زدن در مورد قوانين و آمارها پاي درد و دل اين زنان بشينند تا شايد با بيدار شدن وجدان تك‌تك مسوولان، قضاوتي كنند از ميزان قصوراتشان و يا كارشناسان پشت ميزنشين از كاستي مطالعات ميداني‌شان تلنگري هر چند كوچك بخورند.
گزارش: سميه جاهدعطائيان

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates