27.11.2010

نوشته‌ای از خواهرزده آیت‌الله خامنه‌ای برای جان‌باخته جنبش سبز

خودنویس: دکتر محمدباقر شمس‌اللهی، خواهرزاده آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در نامه‌ای که در نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف منتشر شده است، خواستار آن شد که بسیجیان «به چشمان مظلوم ندا در زمان جان دادن دقت کنند.»

در این نامه که در نشریه «آزادراه» و به مناسبت پخش فیلم «یزدان تفنگ ندارد» نوشته شده، آمده است: «چند روز پیش در نشریه آزادراه مطلبی در مورد مستند یزدان تفنگ ندارد خواندم. در این فیلم در مورد یزدان پسر محمد گلدوی که در حادثه‌ای تروریستی در مسجدی در زاهدان به شهادت رسیده است مطالبی آمده است. یزدان اکنون پدر ندارد، پدرش مظلومانه کشته شده است. این فیلم را ندیده‌ام اما در این نوشته ی آقای طه رضا دانشجوی فیزیک دانشگاه خودمان که ظاهرا راوی فیلم هم هستند آمده است: ندا آقا سلطان گلوله خورد و کشته شد، محمد گلدوی هم کشته شد. هر دو واقعه بسیار تلخ است و ناراحت‌کننده و برای هر کدام عده‌ای می‌گریند بسیار، که خودم دیده‌ام. اما آن‌چه دلم را سخت سوزاند آن است که یک بعدازظهر در دانشگاه دیدم چند نفری از دوستان و رفقا عکس ندا را در دست گرفته‌اند و شمع روشن کرده اند و به نوعی عزاداری می‌کنند و هیچ گاه ندیدم که در دانشگاه کسی برای محمد گلدوی عزاداری کند.»

این عضو هیات علمی دانشکده برق دانشگاه شریف، در ادامه نامه خود نوشته است:«با خواندن این متن در دلم به طه رضا آفرین گفتم که راوی مظلومیت یزدان شده است و بر خودم نفرین کردم که ۵۱۰ روز از مرگ مظلومانه مادر رحمان می‌گذرد و من روایتی از این مظلومیت نکرده‌ام. من خانواده سه نفری رحمان را چند سالی است می‌شناسم. برادر رحمان دانشجو است و اکنون پنج سالی می شود که او را می‌شناسم و در زمان‌های محدودی که همدیگر را می‌بینیم از شعر و ادبیات و رمان و گاهی مسایل اجتماعی حرف می‌زنیم و چون از همان ابتدا احساس کردم علاقمند به مسائل سیاسی نیست، هیچ‌گاه با هم بحث سیاسی نداشته‌ایم. پیامک های او را که قطعاتی زیبا از اشعار سبک قدیم و جدید است در گوشی همراهم همیشه همراه دارم.»

وی درباره زندگی رحمان می‌نویسد: «مادر رحمان، در عصر روز شنبه سی خرداد هشتاد و هشت در حالی که همراه با برادر رحمان در جلوی درب خانه‌شان در کوچه‌ای در اطراف خیابان آزادی ایستاده بودند به ضرب گلوله‌ای کشته می شود. آن عصر را همه به خاطر داریم. وقتی با حمله نیروی انتظامی، معترضینی که در خیابان آزادی جمع شده بودند به کوچه‌های اطراف فرار می‌کنند، تعدادی به کوچه رحمان وارد می‌شوند و بدنبال آنها تعدادی از نیروهای انتظامی وارد کوچه شده و یک نفر در پناه آنها شروع به تیراندازی در کوچه می‌کند. مادر و برادر رحمان که برای تماشا جلوی درب خانه اشان ایستاده‌اند تیر می خورند. مادر رحمان به بیمارستان نرسیده جان به جان آفرین تسلیم می‌کند و برادر او تحت مداوا قرار گرفته و بهبود می‌یابد و بدین سان است که رحمان بی‌مادر می شود. به اعتراف همه دوستان برادر رحمان، او هیچ گاه فرد سیاسی نبوده و در آن روز تنها در کنار مادرش در کنار درب منزل‌شان نظاره‌گر حوادث بوده است. حال آیا مظلومیت یزدان شما را به یاد مظلومیت رحمان نمی‌اندازد؟»

خواهزاده آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه نامه خود آورده است:«پدر یزدان و مادر رحمان هردو مظلومانه و ناخواسته در جایی قرار گرفته‌اند که مرگ‌شان در آن‌جا رقم خورده بود ولی تفاوت‌هایی هم در این بین وجود دارد. فردی هم‌چون آقای طه رضا می‌تواند مستندی بسازد و مظلومیت پدر یزدان را به تصویر کشد و رونمایی اکران فیلمش را در یکی از معروف‌ترین دانشگاه‌های کشور و سپس در هر کجای این سرزمین که دلش خواست به نمایش بگذارد اما ما، حتی جرات این‌که در سوگ مادر رحمان بلند بلند گریه کنیم هم به خودمان نمی‌دهیم چه برسد به اینکه مستندی در مورد چگونگی کشته شدن او تهیه کنیم.برادران و خواهران بسیجی، به شما توصیه می‌کنم یک بار دیگر به چشمان مظلوم ندا در لحظات جان دادن نگاه کنید. شاید این بار مظلومیت مادر رحمان را در آن ببینید و آنگاه شما هم عکس ندا و عکس مادر رحمان را در کنار عکس پدر یزدان در کنار دفتر بسیج گذاشته و همه در کنار هم بر مظلومیت همه آن‌ها بگرییم. آن روز، روزی خواهد بود که ملت دو نیمه شده ایران به جای کشت کینه در دل، عشق و محبت خواهد کاشت و آن روز چه روز خوبی خواهد بود. آیا آن روز خواهد آمد؟»

گفتنی است به نظر می‌آید منظور دکتر شمس‌اللهی از «مادر رحمان» در این متن، فاطمه سمسارپور است. در روز سی‌ام خرداد ماه ۱۳۸۸، خانم فاطمه سمسارپور به همراه فرزندش كاوه میراسدالهی با گلوله‌های شلیک شده به شدت زخمی شد. فاطمه كه با پسر خردسالش و در نزدیكی خانه‌ی خود ایستاده بود به گفته‌ی همسایه‌ها برای كسب اطلاع از وضعیت خیابان‌های اطراف و كمك به مردمی كه در آن حوالی بودند به كوچه آمده و به هنگام تیراندازی خود را سپر فرزند كوچكش كرده بود.فاطمه كه به همراه پسرش به شدت زخمی شده بود، توسط مردم به بیمارستان انتقال یافت اما پزشكان تنها موفق شدند فرزند او كاوه را نجات دهند و فاطمه به شهادت رسید. پیكر فاطمه (فرزند محمد اسماعیل) با پیگیریهای بسیار به خانواده او تحویل شد اما اجازه‌ی برگزاری مراسم در تهران داده نشد و خانواده به ناچار در یكی از شهرستانهای شمالی مراسمی كوچك برگزار كرده و او را به خاك سپردند.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates