28.11.2010

گفتگو با نور‌الدین پیرموذن در باره اصلاح‌طلبی «خاتمی‌محور» – ۱ و ۲

خودنویس: سخنگوی فراکسیون اقلیت اصلاح‌طلب مجلس هفتم در گفتگو با خودنویس، ضمن انتقاد از کسانی که به جریان اصلاح‌طلبی «خاتمی» حمله می‌کنند، تاکید کرد «آنهایی که با حمله به آقای خاتمی می‌خواهند جایی و جایگاهی و جایزه‌ای در ویترین خود درست کنند، درصد خیلی پایینی طرفدار دارند.»

دکتر نورالدین پیرموذن، نماینده مجالس ششم و هفتم جمهوری اسلامی و سخنگوی فراکسیون اصلاح‌طلب مجلس هفتم، اینک در بیمارستان عمومی ماساچوست شهر بوستون در مورد سرطان مری تحقیق می‌کند. مخبر سابق کمیسیون بهداشت و درمان مجالس ششم و هفتم با آنکه فعالیت سیاسی نمی‌کند، اما با دقت مسائل سیاسی ایران را زیر نظر دارد. پیرموذن مانند بسیاری از طرفداران سید محمد خاتمی، جریان اصلاح‌طلبی، تنها راه عبور از بحران‌های فعلی می‌داند و نسبت به حملات رسانه‌ای به شخص و سیاست‌های خاتمی حساس است. در روزهای اخیر، اکبر گنجی در مجموعه مقاله‌های خود به «اصلاح‌طلبی خمینی محور» خاتمی تاخته که این مساله باعث بروز بحث‌هایی در میان اصلاح‌طلبان و سبزها شده است. با دکتر پیرموذن به عنوان یک اصلاح‌طلب حامی خاتمی و سخنگوی فراکسیون اصلاح‌طلب مجلس هفتم، برای بازتر کردن بحث در باره نگاه‌های مختلف به اصلاح‌طلبی مورد نظر سید محمد خاتمی گفتگو کرده‌ایم که بخش نخست آنرا امروز می‌خوانید:

– آقای دکتر پیرموذن، این روزها بحث‌های انتقادی زیاد در باره اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبی مورد نظر آقای خاتمی مطرح می‌شود. به نظر شما، علت سو تفاهمی که در این باره ممکن وجود دارد چیست؟

اولا از زحماتی که شما در راستای انتشار افکار ایرانیان خارج از کشور انجام می دهید، تشکر می‌کنم. آقای نیک آهنگ، ما چه در مجلس ششم که در اکثریت بودیم و چه در مجلس هفتم که در اقلیت بودیم، قرائت ما از اصلاح‌طلبی، تقریبا همان وعده‌ها و آمال و آرزوهایی بود [که بر اساس آن] آقای خاتمی در دوم خرداد با ملت ایران پیمان بست، و ملت برای همین افکار رای دادند و ایشان را به عنوان منتخب خودشان اعلام کردند. بنابراین، دماسنج و میزان‌الحراره ما برای تعیین اصلاح‌طلبی و گردش کار اصلاح‌طلبان در ایران، همان مسائلی است که در دوم خرداد بر اساس پیمان‌ها و وعده‌های آقای خاتمی اتفاق افتاد. بنابراین ما خاتمی را نه به عنوان «کاریزما» و شخصیت فردی، که بر اساس شخصیت اجتماعی، سیاسی و تفکر روشن و باز به این عنوان که یک نفر، بعد از مدت‌ها به عنوان رئیس جمهوری، گرد و غبار ر از روی آزادی اندیشه و فکر و آزادی تجمعات سیاسی و انتخابات را و اصولا قانون اساسی رابرداشت، به عنوان فصل‌الخطاب اصلاح‌طلب‌ها و جریان اصلاح‌طلبی می‌دانیم و قطعا اگر تمام شیوه‌هایی که در آینده کشور مطرح هست را در نظر بگیریم، «اصلاح‌طلبی» را تنها راه و تنها چاره حل و عبور از بحران‌های داخلی و منطقه‌ای می‌دانیم و هم‌چنان هم به آن اعتقاد داریم. بنابراین، زیر سوال بردن شخصیت اقای خاتمی و زیر سوال بردن جریان اصلاح‌طلبی، اگر بر مبنای یک تحلیل درسی و اصولی باشد، ما پذیرا هستیم، و مطمئن باشید که استقبال خواهیم کرد. ما با آقای خاتمی در مجلس تندترین برخوردها را داشتیم و حتی وزرای اقای خاتمی را در مجلس استیضاح کردیم، ایشان هم همیشه از هرگونه انتقاد و نقد در چارچوب منطق و استدلال و برمبنای قانون استقبال کرده‌اند.

در ادامه روند اصلاح‌طلبی، آنچه به عنوان جنبش سبز اتفاق افتاد در دفاع از کاندیداتوری آقای موسوی، ستون فقرات این جنبش، اصلاح‌طلبانی بودند که برمبنای روند دوم خرداد [فعالیتشان] را ادامه داده بودند که هم اکنون هم ادامه دارد. منتهی ما در گذار این راه طولانی که شاهد بودیم در ده سال گذشته، گاه با کش و قوس‌هایی از سوی افرادی مواجه شده‌ایم که روزی با جریان اصلاح‌طلبی حمله می‌کنند تا برای خودشان نان و آبی درست کنند، و یک روز هم از این اصلاح‌طلبی دفاع می‌کنند، گردن‌بند و دست‌بند سبز می اندازند که خودشان را حامی این جنبش سبز اعلام کنند. بنابراین این «زیگ‌زاگ‌»ها و تفکرات پاندولی را که در حمله به اصلاح‌طلب‌ها اتفاق می‌‌افتد، شیوه‌ای ناجوان‌مردانه و فرصت‌طلبانه تقلی می‌کنیم و در برابر این افراد و این‌جور تفکراتی که تقریبا می‌شود گفت با آنچه برخاسته از متن اصلاح‌طلبی است، مغایرت دارد هم سکوت می‌کنیم.

– اما این سوال پیش می‌آید که چگونه یک فرد می‌تواند مبنای یک جنبش باشد، مثل اینکه یک دکمه را بگیریم و دورش کت و شلوار بدوزیم. این را با جنبش‌های دیگر مثل جنبش مبارزه برای برابر مدنی در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ آمریکا مقایسه کنیم. آیا فرد مبنا بود؟

آقای نیک آهنگ! پاسخ به این سوال بر می‌گردد به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم. کشور ما یک کشور دیکتاتور زده است که سال‌ها این زنگار دیکتاتورزدگی در ساختار جامعه ما بوده و هست، بنابراین ما اگر در دوم خرداد به خاطر داشته باشید، اقای خاتمی گفت یک نیم‌گامی به جلو بود، والا فاصله زیادی داریم با یک جامعه ایده‌آلی که در آن انتخابات آزاد، تجمعات آزاد، مطبوعات آزاد و در واقع زبان باز آزاد داشته باشیم و افراد بدون لکنت زبان بتوانند حرف خودشان را بزنند. اگر در جامعه‌ای اینچنینی بستر [مناسب] فراهم بود، قطعا شخصیت‌ها ملاک و معیار نیستند و یک رشد تکامل فکری در جامعه راشاهد خواهیم بود بود که در دوم خرداد این اتفاق افتاد و فضا باز شد، منتهی آنچنان طولی نکشید و مجددا بسته شد.

یک داستانی را بگویم در ارتباط با مقایسه ایران و آمریکا که شما طرح کردید، آمدن من به آمریکا، همزمان با اتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود. همان افکاری که در آمریکا مطرح است، شما در ایران طرح کنید، مطمئن خواهید بود که شورای نگهبان، شما را کنار خواهد گذاشت، برای اینکه بستر آزادی در ایران وجود ندارد. اما مساله‌ای که در ایران و همه جا مشترک است، این است که خواست اکثریت مردم ایران چه هست؟

کسانی که این حرف‌ها [انتقاد به اصلاح‌طلبی] را می‌زنند، از واقعیت توده ایران اطلاع ندارند. اگر شما انتخابات آزاد را بر مبنای رای مردم، ملاک تعیین سرنوشت خود مردم تعیین کنید، الان در همین امروز اگر شما صندوق انتخابات را در گوشه گوشه این کشوربگذارید و انتخابات ازادی را برای تعیین سرنوشت مردم برگزار کنید، مطمئن باشید که تنها جریانی که شبکه ارتباطی پایا و پویا، و یک نگاه منطقی و مثبت رو به جلو و [دارای توانایی] حل همه مشکلات و چالش‌ها از طریق گفتگو را دارد، باز اصلاح‌طلب‌ها برنده چنین انتخاباتی هستند، همیشه و در همه حال.

– اما این سوال پیش می‌آید که در دوره‌هایی که اصلاح‌طلبان امکان فعالیت هم داشته‌اند، گروه‌های زیادی از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و رقابت محروم بوده‌اند. همین گروه‌ها ممکن است سوال‌های زیادی از اصلاح‌طلب‌ها در مورد دوران زمامداری‌شان و وقایع دهه ۶۰ و دوران آیت‌الله خمینی داشته باشند. اگر در شرایطی برابر، همه گروه‌های سیاسی فعالیت کنند و از همدیگر سوال‌هایی را طرح نمایند که بر فرض اصلاح‌طلبان مسکوت گذاشته‌اند، آیا باز هم فکر می‌کنید که اصلاح‌طلبان برنده انتخابات باشند؟

من مطمئن هستم. آقای نیک آهنگ، هر کسی مسوول عملکرد خودش است و هر قدرت باید پاسخگوی خودش باشد. بنده از طرف کسی حرف نمی‌زنم.اما این را مطمئن هستم که در شرایط فعلی کشور [برنده می‌شوند] و در شرایطی که افکار عمومی ملت ایران، که اصلاح‌طلبان هم تریبونی برای بیان گفته‌هایشان ندارند. ما در مجلس هفتم هم ممنوع‌الصدا و ممنوع‌التصویر بودیم، و هرگز فضایی نبوده که گفتنی‌ها گفته شود و پرسیدنی‌ها پرسیده شود. اما ما اعتقاد داریم که مجلس پرسش‌گر و دولت پاسخ‌گو پیشنیاز رسیدن به توسعه‌یافتگی است، و این چیزی است که در ذات جریان اصلاح‌طلبی هست. بنابراین من هر کسی را پاسخ‌گوی اعمال خودش می‌دانم.

خیلی از گروه‌های سیاسی هستند که باورهای دینی مردم را زیر سوال می‌برند. توده مردم ما یک توده ۷۰ میلیونی است. ما که برای یک یا دو در صد که حرف نمی‌زنیم. در همان دهه ۶۰ هم کسانی مثل احسان طبری داشتیم که همه باورهای مردم را زیر سوال می‌بردند. یعنی همان افکار گذشته را به شکل نوین از زبان کسانی می‌شنویم که چند وقتی در خارج از کشور زندگی کرده‌اند و مسائل را تجزیه و تحلیل می‌کنند.

با وجود همه حرف‌هایی که در باره ما اصلاح‌طلبان زده می‌شود، ادعای من این است که ما شرایط داخل کشور را بیشتر از هر گروه و جمعیت و فرد سیاسی دیگر می‌دانیم و واقف هستیم، چون چهره به چهره مقابل مردم بوده و هستیم. یادتان باشد که بعضی از این آدم‌ها که به خارج از کشور آمده‌اند به شهری مثل نیویورک که تجمعی برگزار کنند در مقابل سازمان ملل، تعداد افرادی که جمع کردند، به تعداد انگشتان یک دست هم نبود. در همان روزهایی که آقای خاتمی در ایران ۲۳ میلیون رای داشت. ما نمی‌توانیم با تخریب شخصیت دیگران، برای خودمان شخصیت بسازیم. این یکی از نکات انحرافی تمام کسانی است که چون در فضای سیاسی باز رشد نکرده‌اند، چون رشد پلکانی و علمی و در بستر توسعه سیاسی ندیده‌اند، و فکر می‌کنند که خرد کردن گذشتگان و زیر پا گذاشتن دیگران بهترین راه بالا کشیدن خودشان است. چگونه می‌توانیم ایران را با آمریکا مقایسه کنیم که آقای اوباما، خانم کلینتون را که بزرگ‌ترین منتقدش بود را به کابینه‌اش برد. کجا شما سراغ دارید [در ایران] که یک کسی را که بیشترین انتقاد را بکند اما از حق تعیین سرنوشت محروم نشود. شما شاهد بودید که انجام وظیفه به عنوان نماینده مردم با شمشیر احمد جنتی که بالای سرتان بود حذف می‌شدید.

آقای خاتمی هم ممکن است در مسیر حرکات و خودش شاید اشتباهاتی هم کرده باشد، اما وقتی به حرف و دل خودش گوش بکنید و وقتی شرایط داخل کشور را در کنار تصمیم‌گیری‌هایتان بگذارید، آن‌وقت می‌توانید متوجه شوید که نشستن در خارج از کشور و تخریب شخصیت جذاب اقای خاتمی، شیوه پسندیده‌ای نیست. من این را در مجلس هم گفتم که تنها گناه اقای خاتمی این بود که محبوب‌القلوب ملت ایران هست و شما مطمئن باشید که آقای خاتمی همچنان عزیز هست و در لابلای اقشار فکری مردم. آنهایی که می خواهند با حمله به آقای خاتمی می‌خواهند جایی و جایگاهی و جایزه‌ای در ویترین خود درست کنند، اینها درصد خیلی پایینی طرفدار دارند. ای کاش یک روزی رفراندوم آزاد وجود داشته باشد، در فضای رویایی همه گروه‌ها بدون لکنت زبان بگویند که چه می‌خواهند و برنامه‌های خودشان را اعلام کنند، مطمئن باشید که اصلاح‌طلبان ستون فقرات و اسکلت جریان سیاسی کشور را تشکیل می‌دهند.

بخش دوم:

اصلاح‌طلبی «خاتمی‌محور» از نگاه پیرموذن – ۲

سیدمحمد خاتمی در یک سال گذشته بارها اصلاح‌طلبی را بر محور «امام» «آرمان‌های امام» استوار دانسته و اصلاح‌طلبی را «خمینی‌محور» می‌داند. نورالدین پیرموذن اما، بخش‌های مثبت «دوران امام» را قابل دفاع می‌داند، ولی پاسخی مشخص به علل عدم تقبیح نقض حقوق بشر، قتل عام سازمان یافته مخالفین سیاسی و محرومیت‌های آن زمان از سوی راهبران جریان اصلاح‌طلبی نمی‌دهد و می‌گوید که گفتگو در باره را «در حیطه فکری خودم هم نمی‌دانم».

وقتی شما مبنای اصلاح‌طلبی را آقای خاتمی معرفی می‌کنید، با یک سول جدید روبرو می‌شویم. مرور گفته‌های یک سال اقای خاتمی در باره اصلاحات و ارتباطش با آیت‌الله خمینی، کل فرایند را تبدیل به اصلاح‌طلبی «خمینی‌محور» می‌کند. البته برپایه سخنان خود اقای خاتمی. در دهه ۶۰، نقض گسترده حقوق بشر، قتل عام سازمان یافته مخالفین سیاسی، محرومیت خیلی‌ها از ورود به دانشگاه‌ها را داشتیم. این چه نوع اصلاح‌طلبی و اصلاحاتی است که بر پایه تعالیم و آرمان‌های آیت‌الله خمینی در باره‌اش حرف زده می‌شود؟

ببینید، من حقیقتش، جریان اصلاح‌طلبی و مبدا ظهورش را خواست مردم می‌دانم در پاسخ به برنامه آقای خاتمی در دوم خرداد می‌دانم. من به عنوان سخنگوی فراکسیون اقلیت، و حتی حضور من در فضای سیاسی کشور بر می‌گردد به همان داستان دوم خرداد.

من از گذشته و آنچه اتفاق افتاد، [چیزی} نمی‌دانم و نمی‌توانم نظر بدهم. من دانشجوی پزشکی بودم در دانشگاه تبریز و در تصمیمات کلان نقشی نداشتم.

یعنی شما هیچ اطلاعی از وقایع دهه ۶۰ نداشتید، و از سوی دیگر وقتی آقای خاتمی سخن از اصلاح‌طلبی با شاکله آرمان‌های «امام» می‌کنند، و آقای موسوی می‌گوید که ما باید به «دوران طلایی» امام برگردیم. همان دورانی که بسیاری از ورود به همان دانشگاه‌ها هم به خاطر مسائل عقیدتی محروم شدند، آیا فکر نمی‌کنید که طرح این‌گونه مسائل از سوی آقایان خاتمی و موسوی، محل اشکال و سوال باشد؟

ببینید، قطعا آقای خاتمی از اینکه در گذشته اتفاقات تلخی افتاده که قابل دفاع نیست، دفاع نمی‌کند. هیچ‌کس از یک اقدام نسنجیده و یک رفتار غیر قانونی دفاع نمی‌کند، اما همه ما این جریان اصلاح‌طلبی و این بازگشت به حرف‌های حضرت امام را که مردم تعیین کننده هستند و سرنوشت نهایی را کسانی که در راس هرم قدرت هستند و در ساختار قانون اساسی جمهوری اسلامی نشسته‌اند را باید مردم انتخاب کنند، و [اینها] پاسخگو باشند برای مردم. این است که جان کلام اصلاح‌طلبی و اصلاحات با تجربه گذشته و نگاه به آینده. یعنی مردم داور نهایی هستند و حرف آخر را مردم می‌زنند. شما چرا آن نقاط منفی را پررنگ می‌کنید؟ نقاط مثبتی هست در قانون اساسی که مردم تعیین می‌کنند. آقای نیک‌آهنگ! شما ایران را مقایسه کردید با آمریکا، در ایران، درست قبل از اینکه به آمریکا بیایم، وقتی بنده نمی‌خواستم دوباره کاندیدا شوم، اما مردم و آقای خاتمی از من خواستند که ثبت نام کنم. اما سه روز قبل از آمدن من، فرماندار یک شهر با همکاری شورای نگهبان گفته بودند که دیگران [نیایند]. یکی از مریض‌هایی که من در بیمارستان مدرس عمل کرده بودم، وقتی داشتم برای کنگره پزشکی می‌آمد آمریکا، به من گفت که اینها نمایندگان را تعیین کرده‌اند و شما خودتان را درگیر نکنید که ممکن است مشکل برایتان ایجاد شود. شما چرا به دهه ۶۰ می‌روید؟ همین در سال ۱۳۸۷، قبل از روز رای‌گیری نماینده انتخاب شده بود. اما در آمریکا و همین ایالت ایلیلنویز، وقتی آقای اوباما انتخاب شده بود برای ریاست جمهوری (پیش از آن سناتور ایالت بود)، آقای بلاگویویچ، فرماندار ایالت تلویحا قول داده بود که کرسی اوباما در سنا را در اختیار افرادی قرار بدهد که خودش دلش می خواهد. اما ایشان را یک‌شبه کنار گذاشتند.

یعنی شما باید بگویید که این اصلاح‌طلبی را چرا از نگاه امام نگاه می‌کنند، اینها فیلتر می‌کنند کارها و اقدامات منفی که در گذشته اتفاق افتاده. به خاطر داشته باشید همه می‌دانیم در ایران و منطقه و دنیا چه می‌گذرد. بستن راه اصلاح‌طلبی و در واقع خاموش کردن اصلاحات مرحله‌ای و روز به روز در داخل کشور، به معنای بلند شدن شیپور و طبل دیکتاتوری و فضای نظامی و طبل جنگ است. [مثال] همان مردی است که وسط چهارراه ایستاده بود و به هر چهار طرف خیابان حمله می‌کرد و فحش می‌داد، به او گفتند که لا اقل به سه طرف حمله کن و یک راه را برای خودت نگه‌دار! شمایی که دارید به اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان را که به نظر من اسکلت و ستون فقرات جنبش دموکراسی خواهی در داخل کشور هستند و همه برای دفاع از آن سر ودست شکسته‌اند، اگر شما همین جنبش را زیر سوال ببرید و این شخصیت‌ها را زیر پا بگذارید و له کنید، این آگاهانه یا ناآگاهانه خواسته همان کسانی است که تفکر شورای نگهبان را در کشور حاکم کرده‌اند، چه راه حلی رابرای آینده کشور و حل معضلات کشور دارند و چه نسخه‌ای را برای کشور می‌پیچند؟ بهتر است این سوال را کسانی بپرسید که آن روزها در کسوت پاسداری و امنیتی بودند.

آقای دکتر! من سوال خودم را بازتر می‌کنم. وقتی که اصلاح‌طلبی را آقای خاتمی با معیار آیت‌الله خمینی معرفی می‌کنند، پس قاعدتا «خوب» و «بد» آیت‌الله خمینی را وارد بحث می‌کنند.پس نمی‌شود گفت قسمت‌های خوب را بگذاریم و قسمت‌های بد را که در باره‌شان حرف هم نمی‌زنیم، نادیده بگیریم. آیا بدون تقبیح و بدون دوری گزیدن آشکار از کارهایی در دهه ۶۰ که محل سوال است، می‌توان اصلاح‌طلبی را با معیار آیت‌الله خمینی تعریف کرد؟

آقای نیک آهنگ، هر کسی در دهه ۶۰ مسوول بوده باید پاسخگوی عملکرد خودش باشد. بنده در جایگاهی نیستم و نمی‌توانم بگویم در این گفتگو و در حیطه فکری خودم هم نمی‌دانم که وارد شوم. به عنوان کسی که از جریان فعلی داخل کشور و داخل توده‌های میلیونی مردم می‌گذرد، جنبشی است مذهبی برخاسته از باورهای دینی مردم، بر خاسته از امیدها و آرزوهای زندگی بهتر برای ایرانیان و نسل جوان و ایران برای همه ایرانیان. آن چیزی است که منطقی‌ترین خواسته مردم ایران هست. بستن این راه را به هرشکلی، چه با منطق و چه با غیر منطق. بستن راه اصلاح‌طلبی را مطمئن باشید به معنای گشوده شدن یک دیکتاتوری فوق‌العاده بدتر از روزهای اول انقلاب و یا بلند شدن شیپور و طبل جنگ در داخل کشور خواهد بود.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates