اختلاف اصلی، باند و باندبازی است
دویچهوله: پاسخ متکی به اظهارات احمدینژاد درباره اطلاع او از برکناری خودش با واکنش مدیرعامل خبرگزاری ایرنا روبرو شد. سراجالدین میردامادی معتقد است این تقابل، نشانه شکاف بزرگی است که از قبل وجود داشته و روز به روز بیشتر میشود.
پس از آنکه منوچهر متکی اقدام احمدینژاد را «غیراخلاقی، خلاف عرف دیپلماتیک و توهینآمیز» خواند، علی اکبر جوانفکر مدیرعامل خبرگزاری ایرنا در وبلاگ شخصی خود انتقادات تندی را متوجه متکی کرد.
وی “کم تحرکی دیپلماتیک و ضعف مدیریت” را از علل اصلی برکناری وزیر امور خارجه دانسته و “اصرار” وی بر ماندن در پست خود علیرغم نظر رئیسجمهور را توهین به رئیسجمهور عنوان کرده است.
سراجالدین میردامادی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس از ریشههای این اختلاف میگوید.
دویچهوله: آقای میردامادی! منوچهر متکی وزیر امور خارجهی سابق ایران، در بیانیهای اطلاع از برکناریاش را تکذیب کرده و اقدام رئیس جمهور را «غیراخلاقی، خلاف عرف سیاسی و دیپلماتیک و توهینآمیز» دانسته است. نظرتان راجع به صحبتهای آقای متکی چیست؟
سراجالدین میردامادی: به نظر میرسد شکاف در دولت با این مسئله شروع نشده و از قبل شروع شده بود، بهویژه با برخوردهایی که آقای احمدینژاد در آستانهی تغییر هیئت دولت و درگیریهایی که با وزیر اطلاعات سابق، با وزیر کشور و سایر افراد داشت و شکافی که از قبل در درون خود خانوادهی اصولگراها وجود داشت و تلاش شد که با میانجیگری فراخواندن جامعتین (جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز) آن شکافها به نوعی ترمیم و یا تسکین داده شود و از ظهور و بروز آن در فضای عمومی جامعه خودداری شده و در واقع مخفی نگه داشته شود. اینها همین طور سر باز کرده و بیش از پیش در افکارعمومی خودنمایی میکند و هرچه تلاش کردند که آقای متکی را به گونهای ساکت کنند و با پیشنهاداتی در دولت و پستها و مقامهایی، ایشان را به سکوت وادار کنند که بگوید از این افتضاح دولت در برکناری مطلع نبوده، ظاهرا موفق نشدهاند.
در کنار سایر شکافها و اختلافاتی که در درون خانوادهی اصولگراها وجود داشت، آقای متکی از اول به جریان آقای لاریجانی نزدیک بود و جزو تیم خود آقای احمدینژاد نبود و به نوعی به او تحمیل شده بود. در آستانهی طرح هدفمندسازی یارانهها که تشدید و اختلاف فشار در درون مجموعهی حاکمیت هم دارد بیشتر میشود و دولت نتوانست از آن عبور کند و آقای متکی با این تکذیبیهای که فرستادهاند، بیش از پیش در برابر دولت قرار گرفتهاند و حتی جوابهایی که از اطراف دولت آقای احمدینژاد مثل آقای جوانفکر هم به این تکذیبیه داده شد، نشاندهندهی این است که این تقابل دارد بالا میگیرد و روز به روز دارد تشدید میشود.
شما اشاره کردید به این که آقای متکی از ابتدا هم به جریان آقای لاریجانی نزدیکتر بودهاند. ولی در مدت پنجسالی که ایشان وزیر امور خارجه بودهاند، که میشود گفت تنها وزیر یا جزو معدود وزرایی بودند که طولانی مدت در کابینهی آقای احمدینژاد ماندند، هیچ نشانهای از این اختلاف به صورت علنی و آشکار دیده نمیشد، حتی این برداشت خیلی رایج بود که میگفتند هرچیزی به او گفته میشود، همان را عمل میکند و هیچ ابتکار عملی از خود ندارد! دلایل شما برای این که اینها از اول اختلاف داشتند چیست؟
بخشهایی از این اختلافات آشکار و علنی میشد، بخشی از آنها آشکار نمیشد. بهویژه در همان ابتدای سرکارآمدن آقای متکی در مسئلهی آقای زهرهوند که ایشان در ایتالیا سفیر بود و آقای متکی خواستار بازگشت او بود و او به آقای متکی جواب داده بود که من سفیر آقای احمدینژاد هستم و من اینجا میمانم، که این مسئله به دفتر رهبری کشید و نهایتا با مداخلهی دفتر رهبری، آقای زهرهوند را برگرداندند و اگر خاطرتان باشد در نمایندگان ویژهی رئیس جمهوری که بعدا به مشاورین ویژهی رئیس جمهوری تغییر نام یافت، آقای زهرهوند هم به عنوان فردی که بنا بود آقای احمدینژاد دستگاهی موازی در کنار دستگاه دیپلماسی کشور ایجاد کند، منصوب شد. این در کنار سایر انتصابات در سفرا و نمایندگان ایران در سایر کشورها بود که بسیاری از این پستها خالی مانده بود، به دلیل این که آقای متکی به پیشنهادات آقای احمدینژاد تن نمیداد و متقابلا آقای احمدینژاد پیشنهادات آقای متکی را در هئیت دولت تصویب نمیکرد و عملا بسیاری از پستهای مهم دیپلماتیک به دلیل همین اختلافات خالی مانده بود.
سراجالدین میردامادی میگوید مورد اصلی اختلاف احمدینژاد با متکی بر سر این است که چه کسی سرسپردهی چه کسی است تا در پستهای مهم به کار گمارده شود ولی این که چرا این آشکار نمیشد و او میپذیرفت، به این دلیل بود که در مسئلهی دیپلماسی و در مسئلهی سیاست خارجی به طور کلی، منهای آن خطاهای بارزی که آقای احمدینژاد داشتند، اختلافی کلی در ایدئولوژی این دو نفر در مسائل سیاست خارجی وجود نداشت. اختلافی که وجود داشت و در نظام جمهوری اسلامی معمولا رخ میدهد، باند و باندبازی و این که چه کسی در مدیریت قرار گیرد و چه کسی سرسپردهی چه کسیست تا در پستهای مهم سفارتخانهها بهکار گمارده شود، بود و این مسئله مورد اختلاف جدی اینها از همان ابتدا هم بود.
چه قدر این دعواها، این برکناری و این مشاجرات لفظی بعد از آن را مربوط به پروندهی هستهای میبینید؟ گفته میشود گویا سیاستهای آقای احمدینژاد در این جریان با نظرات آقای متکی یکی نبوده. شما نظرتان چیست؟
من با این نظر موافق نیستم و فکر میکنم در مسئلهی هستهای اختلافی بین اینها نبوده است. ای بسا در مسئله برقراری رابطه با آمریکا شاید در جزییاتش اختلاف نظرهایی بوده باشد که در گوشهو کنار گفته میشود که تیم آقای احمدینژاد علیرغم گردوخاکهایی که میکنند و درشتگوییها و رجزخوانیهایی که در عرصهی بینالمللی میکنند، بسیار راغب هستند که این رابطه برقرار شود و پس از سی و اندی سال قطع رابطه، این برقراری رابطه به نام آنها ثبت شود و در گوشه و کنار تلاشهایی هم داشتهاند. اما آقای متکی که بیشتر به طیف آقای لاریجانی نزدیک است و بیشتر خودش را وابسته به دفتر رهبری میداند، در این راستا عمل نمیکرد و ممکن است که فرد دیگری که به این پست منصوب شود، بتواند راههای برقراری و یا عادیسازی روابط ایران و آمریکا را ترمیم کند. علیرغم تمام فشارهایی که وجود دارد و علیرغم تمام موانع عمدهای که هست و تلاشها و تحریکاتی که خود دولت میکند و شعارهایی که میدهد، اما در خفا به نظر میرسد که بسیار به این عادیسازی راغب هستند و مورد اختلاف ممکن است در اینجا باشد.
ولی گماردن رئیس سازمان انرژی اتمی به جانشینی آقای متکی، حالا هرچند به طور موقت، این گمانهزنی را مقداری تقویت کرده است، حتی مثلا بعضی از مطبوعات تیتر زدهاند: “غنیسازی وزارت امور خارجه”. اگر موضوع ربطی به مسئلهی هستهای ندارد، چرا ایشان را به جای آقای متکی نشاندهاند؟
همانطور که گفتم تصمیمگیر نهایی در مسائل مهم و پروندههای ملی و خیلی سرنوشتساز در داخل جمهوری اسلامی مقام رهبری است و مشاور ایشان آقای ولایتی که قبلا در امور سیاست خارجی بیش از ۱۲ سال وزیر خارجه بود. اینجا دارد تلاشی صورت میگیرد که به نوعی در داخل و خارج جلوه داده شود که تصمیمگیر نهایی دولت و آقای احمدینژاد است و نه آقای خامنهای و مشاور ایشان. ولی چنین نیست و من فکر میکنم که این کشمکش یک بازی رسانهای و بازی با افکارعمومی است و نهایتا تصمیمگیر حتی در مسائل هستهای مقام رهبری است و دستگاه دیپلماسی کشور یک مجری بیش نیست. کمااین که در موارد زیادی ما شاهد بودیم که تماسهایی گرفته میشد، قولهایی داده میشد و وقتی آن فرد فرستاده به تهران برمیگشت و بعد میدیدند که مقام رهبری و مجموعه ایشان نظر دیگری دارند، آن قولها را تغییر میدادند.
نزدیک بودن آقای متکی به رهبری که شما هم به آن اشاره کردید، آیا باعث نمیشود که آقای خامنهای در این مشاجرات لفظی دخالت کنند؟ چرا تا به حال هیچ دخالتی نکردهاند؟
بعید نیست ایشان همچنان که در مسئلهی آقای مشایی و انتصاب ایشان به معاون اولی دخالت کردند، در این مسئله هم در روزهای آتی دخالت کنند. با توجه به اینکه معمولا در سنت جمهوری اسلامی، انتصاب وزرای خارجه، اطلاعات، کشور و حتی دفاع نظر رهبری در نظر گرفته میشود و حتی در دولت اصلاحات که بیشترین اختلاف و زاویه را با مقام رهبری داشتند، عملا تمکین میشد. آقای احمدینژاد هم نشان داد که در ابتدای کار تمکین کرده، اما عملا در ادامهی راه و در دولت دوم احساس میکند که بیشتر میتواند خودی نشان دهد و عملا در مواردی در برابر نظر مقام رهبری بایستد، همچنان که در مسئلهی آقای مشایی هم به نظر میرسید که ایشان نظر رهبری را دور زد.
این درست است که ایشان آقای مشایی را به رئیس دفتری خودش گمارد، ولی اختیارات و وزن و قدرت بیشتری را به رئیس دفتر داد تا معاون اولی. به نظر میرسد در این مسئله هم همین طور باشد. چون مسئلهی سیاست خارجی مسئلهای است که همه میدانند، در داخل جمهوری اسلامی تصمیمگیر نهایی مقام رهبری است. ولی آقای احمدینژاد دارد تلاش میکند خودش را به عنوان تصمیمگیر اول و آخر قلمداد کند و عملا دستگاه دیپلماسی کشور را که در طول این سی و اندی سال گذشته به نوعی مجری تصمیمات مقام رهبری بوده است تبدیل کند به یک ابزار مهم در کنار خودش و به داخل و خارج نشان دهد که در مسئلهی هستهای، در رابطه با آمریکا و سایر اختلافات دیپلماتیکی که جمهوری اسلامی دارد، تصمیمگیر خود آقای احمدینژاد است، در کنار وزارت خارجهای که تحت امر کامل خود ایشان است و نه سایر موازنههای قدرت در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی.
و پرسشی که اینجا باقی میماند این است که چرا این برکناری در هنگام سفر آقای متکی صورت گرفت؟ چون اگر ایشان در سفر نبود، این قدر هم قول و حدیث بعدش پیش نمیآمد و ایشان شاید این برکناری را این قدر توهینآمیز تلقی نمیکردند. به نظر شما چرا این اقدام این طور صورت گرفت؟
این چرا، در کنار سایر چراهای دیگری وجود دارد. این که چرا آقای پورمحمدی را شب انتخابات مرحلهی دوم مجلس هشتم برکنار کردند؟ میتوانستند ۴۸ ساعت بعد ایشان را برکنار کنند که به روند انتخابات آسیب نزنند و بسیاری چراهای دیگری که به نوعی آقای رحیمی و آقای جوانفکر تلاش کردهاند به این چراها پاسخ دهند و با توجیهات نامعقولی که مطرح کردهاند، موفقنشدهاند که این ابهام و این سئوال جدی را پاسخ دهند. به نظر میرسد که به نوعی میشود آن را ابراز قدرتی غیرمدبرانه تلقی کرد، نوعی سرعت عمل برای این که مقام رهبری و اطرافیان ایشان در برابر عملی انجامشده قرار گیرند. همه اینها میتواند توجیهی باشد، ولی نمیشود توجیه معقولی در قامت رئیس جمهوری پیدا کرد که باید مدیریت کشور را براساس تدبیر، احترام و عزت و حکمت پیش ببرد. بیتردید حرکت آقای احمدینژاد توهینآمیز بوده است. من ارزشگذاری در رابطه با شخصیت و فکر آقای متکی ندارم، اما عزل فرستادهی یک دولت به این شکل، اهانت به آن دولت است. آن هم به این شکل که خبر عزلشان را از مقامات کشور سنگالی بشنوند.
مصاحبهگر: میترا شجاعی
تحریریه: مهیندخت مصباح
پیام برای این مطلب مسدود شده.