موضع تازه احمدی نژاد؛ نياز رئيس جمهور ايران به دشمن داخلی؟
بیبیسی:
محمود احمدی نژاد رئيس جمهور ايران که معمولا از سفرهای استانی خود برای پرداختن به مسائل سياست خارجی و پرونده هسته ای جمهوری اسلامی استفاده می کند، در سفر اخير خود به استان خوزستان، پيکان نقد را به سوی منتقدان داخلی نشانه رفت و آنها را به ‘ايجاد تفرقه و بزرگنمايی’ متهم کرد.
وی همچون قبل قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنيت عليه ايران را ‘بی اعتبار’ دانست و به قدرت های جهانی هشدار داد که نمی توانند مانع دستيابی جمهوری اسلامی به تکنولوژی اتمی شوند.
اما آنچه از نقطه نظر داخلی در اظهارات آقای احمدی نژاد جالب توجه است، نه هشدارهای او به قدرت های بزرگ، بلکه اشاره او به ‘برخی از عناصر در داخل کشور’ است که به زعم وی يکی صدور قطعنامه سازمان ملل به آنها “فرصت داده تا با بهانه قرار دادن يک قطعنامه توخالی شروع به ايجاد تفرقه و بزرگنمايی کنند.”
اظهارات آقای احمدی نژاد نشان می دهد که وی از يک سو تلاش می کند تا تاثير قطعنامه سازمان ملل و تحريم های ناشی از آن را بر وضعيت ايران بی اهميت و در حد صفر نشان دهد و از سوی ديگر پيشاپيش راه هر نوع انتقاد از سياست های دولت خود را که منجر به صدور قطعنامه و تحريم کشور شده است، ببندد و منتقدان را به گفته خودش ‘دنباله روهای آمريکا و انگليس’ معرفی کند.
به عبارت روشنتر به نظر می رسد آقای احمدی نژاد از اينکه شرط بندی او بر روی ناتوانی سازمان ملل برای صدور قطعنامه عليه ايران با واقعيت منطبق نشده است، خود را در معرض فشارهای داخلی می بيند و برای خنثی کردن اين فشارها، طبق شيوه ای که در بسياری از مقاطع در جمهوری اسلامی معمول بوده است، می خواهد با پيوند دادن منتقدان داخلی با کشورهای خارجی، راه نقد سياست های خود را از سوی رقبايش ببندد.
رويارويی با ‘اصولگرايان منتقد’
اين در حالی است که در داخل جامعه ايران نيروهای مخالف و منتقدان ساختاری حکومت، اصولا امکان نقد سياست های دولت را از طريق رسانه های داخلی ندارند و عمده ابزار آنها در اين زمينه، سايت های اينترنتی است که اغلب آنها نيز از سوی دولت مسدود شده اند.
در حقيقت عمده ترين منتقدان سياست های دولت در حال حاضر برخی از جناح های داخل قدرت هستند که عملا رسانه ای هر چند با برد محدود را در اختيار دارند.
در ميان اين منتقدان، از قضا متحدان پيشين آقای احمدی نژاد در انتقاد از دولت نسبت به سايرين فعالترند، متحدانی که خود را ‘اصول گرايان واقعی’ می دانند و رئيس جمهور و همکارانش را متهم به ماجراجويی در عرصه بين المللی می کنند.
به نظر می رسد همين مساله کار آقای احمدی نژاد را برای متهم کردن منتقدان داخلی اش به دنباله روی از کشورهای بيگانه سخت تر می کند و اصرار او بر متهم کردن منتقدانش به پيروی از آمريکا و بريتانيا ممکن است حتی او را در معرض انتقادهای تيزتر قرار دهد.
به هر حال، تاريخ نشان می دهد که برخی رهبران سياسی برای توجيه سياست های خود نياز به دشمنان خارجی و داخلی دارند تا ناکامی های سياسی و اقتصادی خود را به آنها نسبت دهند.
‘در جستجوی دشمن داخلی’
به اعتقاد برخی از تحليل گران، رئيس جمهور ايران تا کنون در دست و پا کردن دشمن خارجی برای خود تا کنون موفق عمل کرده است، اما ظاهرا مشکل او يافتن دشمنان داخلی است که قادر به نسبت دادن آنها به دشمن خارجی باشد.
چنين دشمنی اکنون در ايران برای آقای احمدی نژاد به سادگی يافت نمی شود، زيرا در طول ساليان گذشته اغلب منتقدان و مخالفان مسالمت جوی جمهوری اسلامی به اتهام ‘دستور گرفتن’ از آمريکا تحت فشار قرار گرفته و اينک در انزوا به سر می برند.
از اين جهت، عموم منتقدانی که در شرايط کنونی امکان نشر نقدهای خود را در سطوحی از جامعه ايران دارند، وابسته به جناح های حاکم هستند و مرتبط دانستن آنان به نيروهای خارجی می تواند بلوک های قدرت حاکم را با هم درگير کند.
به نظر می رسد آقای احمدی نژاد از درگيری بلوک های قدرت حاکم و يا معرفی کردن بخشی از آن به عنوان دشمن وابسته به بيگانه، بيم ندارد.
شايد هم او در زمينه سازی برای اين نوع درگيری موفق شود، اما با شرايط خاص ايران پيروزی در چنين رويارويی برای هيچکس به سادگی بدست نمی آيد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.