02.02.2009

“میرحسین موسوی، حد واسط اصولگرایان و اصلاح‌طلبان” • مصاحبه با مصطفی تنها

دویچه وله: میرحسین موسوی، نخست‌وزیر ایران در دوره‌ی جنگ ایران و عراق، قرار است نامزدی خود را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران اعلام کند. در این صورت احتمال دارد که محمد خاتمی از صحنه‌ی رقابت انتخاباتی کنار برود.

به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی فعالیت خود را آغاز کرد. روز شنبه (۱۲ بهمن) محمد خاتمی، رییس جمهور سابق، و میرحسین موسوی،آخرین نخست‌وزیر ایران و عضو شورای انقلاب فرهنگی، با هم دیدار داشتند. به گزارش ایلنا، به گفته‌ی منبعی آگاه، احتمال نامزدی میرحسین موسوی قوت گرفته است. مصاحبه‌ای در این باره با مصطفی تنها، پژوهشگر در تهران.

دویچه وله: آقای مهندس تنها، الان چند ماهی است که صحبت سر آمدن یا نیامدن، کاندیدا شدن یا نشدن آقای محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری است، و ایشان هنوز تصمیمی نگرفته‌اند. شما چه توضیحی برای این رفتار آقای خاتمی دارید؟

مصطفی تنها: من تصور می‌کنم که آقای خاتمی در شرایط دشواری گیر کرده است. از یک طرف خودش هم می‌داند که با ساختار حقیقی و حقوقی حاکمیت در شرایط فعلی، ایشان قادر به پاسخگویی به مطالباتی که مردم دارند، نیست. از طرف دیگر جناحی که به آن اصلاح‌طلب اطلاق می‌شود به ایشان فشار می‌آورد ‌برای اینکه کاندیدا شوند. در واقع ایشان تنها کاندیدایی است که می‌تواند جماعتی را که اصلاح‌طلب نامیده می‌شود به سر منزل مقصودش برساند. همه‌ی آن طیف عملا کاندیدای جایگزین دیگری ندارد. هر کدام از کاندیداها می‌تواند بخشی از آن طیف را ارضا کند. این فشار دوگانه‌ای روی آقای خاتمی برای آمدن و نیامدن می‌آورد. بخصوص که ایشان حتی سعی کردند از طریق لابی کردن و مذاکره با رهبری بتوانند حداقل تضمین‌هایی را بگیرند که اگر انتخاب شدند، بتوانند با مزاحمت‌های کمتری از مجموعه‌ی نیروهای مقابل وظایف ریاست جمهوری‌شان را انجام دهند، که در آنجا هم ظاهرا به نتیجه‌ی مشخصی نرسیدند و احساس نکردند که تضمین حداقلی در آن رابطه وجود دارد.

این خبر منتشر شده که آقای میرحسین موسوی امکان دارد خود را نامزد ریاست جمهوری کنند و اعلام شده که اگر ایشان نامزد شوند، آقای خاتمی کنار خواهند رفت. آیا می‌توانیم این را دلیلی بر اثبات همین بدانیم که ایشان نزد رهبری به تضمینی دست نیافته‌اند؟

بله، همین طور است. تصور من این است که اگر آقای موسوی کاندیدا شوند، آقای خاتمی نفس راحتی خواهند کشید و می‌توانند از فشاری که رویشان هست و احساس رسالتی که می‌کنند که اگر در انتخابات شرکت نکنند، عملا همه‌ی تخم مرغ‌ها را در سبد اصولگرایان در انتخابات خواهند گذاشت، راحت شوند. فکر می‌کنم چنین احساسی دارند. اینکه به طور مداوم مطرح می‌کنند که اگر آقای موسوی بیاید من نمی‌آیم، ولی اگر نیاید به ناچار مجبورم و می‌آیم، به تصور من ناشی از این پدیده است.

آقای میرحسین موسوی در کجای این طیف وسیع از اصولگرایان تا اصلاح‌طلبان قرار دارند؟ چطور آقای خاتمی راضی هستند که ایشان به جایشان بیایند؟

Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: مصطفی تنها: “با توجه به گذشته‌ای که آقای موسوی بر صحنه‌ی قدرت بودند، من تردید دارم که ایشان در زمینه‌ی آزادی‌های مورد نظر جنبش اصلاحات کار امیدبخشی انجام دهند، این تردید مادامی که ایشان برنامه‌شان را اعلام نکنند، ادامه دارد.“

آقای موسوی می‌توانند از یک طرف بخشی از بدنه‌ی اصولگرایان را به دنبال خود بکشانند، اما آنچه مسجل است، آقای موسوی به هر حال با آن هسته‌ی مرکزی اصولگرایان، یعنی آن کسانی که اصولگرایان را هدایت و برایشان برنامه‌ریزی می‌کنند، که نیروهای بسیار دگم و جزم‌اندیش هستند، هم‌پیمان نیستند، هم‌سو هم نیستند. در حقیقت به نظر می‌رسد که آقای موسوی نماینده‌ی آن جریان به حاشیه‌کشیده‌شده‌ای باشند که هنوز تصور می‌کنند که جمهوری اسلامی می‌تواند بر همان خط میعادها و میثاق‌هایی حرکت کند که در زمان آقای خمینی مطرح بود. در نتیجه همان طیف را می‌توانند به دنبال خودشان داشته باشند. از آنجایی که آقای خاتمی به هر حال معتقد به تعدیلی در مجموعه‌ی سیاست‌های کشور در عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی هستند، تصور می‌کنند که با آمدن آقای موسوی دست کم این حداقل‌ها ارضا می‌شود. یعنی اینکه از به قدرت رسیدن کسانی چون آقای احمدی‌نژاد یا طیفی که اکنون در مجلس و بر ارکان اصلی تصمیم‌گیری در کشور مستولی هستند، پیش‌گیری می‌کند و فضایی را ایجاد می‌کند که احتمالا در آینده طیف‌های رادیکال‌تر اصلاح‌طلبان بتوانند فعالیتی کرده و خود را مطرح کنند و حداقل در صحنه‌ی اجتماعی و سیاسی تداوم حیات دهند.

اگر آقای موسوی نامزد ریاست جمهوری شوند، چه صف‌بندی‌ای در بین اصلاح‌طلب‌ها به‌وجود می‌آید؟

من فکر می‌کنم که قطعا اصلاح‌طلبان را دچار مشکل‌های بسیاری خواهد کرد. بدین خاطر که آقای موسوی خواهند توانست که بخشی از طیف اصلاح‌طلبان را که کماکان خود را خط امامی می‌دانند به دنبال خود بکشانند و ارضا کنند. اصلاح‌طلبان طیف بسیار بسیار گسترده‌ای هستند. اما بخش لیبرال اصلاح‌طلبان، یعنی آن بخش که چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ اجتماعی به سیاست‌ای لیبرال‌تری توجه دارد، فکر می‌کنم با آمدن آقای موسوی دچار مشکل خواهند شد و لاجرم در دوراهی انتخاب آقای کروبی یا منفعل شدن در عرصه‌ی سیاسی قرار خواهند گرفت. اما بخش قابل توجهی از نیروهای پوپولیست را هم به انفعال خواهند کشاند و به احتمال زیاد بدنه‌ی وسیعی را از نیروهای اصولگرا، بخصوص در سطح روستاها و شهرستان‌های کوچک، به طرف خودشان جذب خواهند کرد. در نتیجه من تصور می‌کنم که اگر آقای موسوی بیایند، صف‌بندی سیاسی کشور به صورتی بسیار جدی دچار دگرگونی خواهد شد و احتمالا شانس بسیار کمی برای اصولگرایان می‌ماند، برای اینکه بتوانند در شرایط عادی و در انتخاباتی آزاد انتخابات را ببرند. مگر اینکه آنها هم با گذر از آقای احمدی‌نژاد، فردی مناسب‌تر را برای رقابت با آقای موسوی پیدا کنند. البته در آن صورت، می‌توان گفت که آقای کروبی هم در جایی قرار خواهند گرفت که شانس‌شان به نظر من خیلی کمتر می‌شود.

در وبلاگ‌هایی که امروز نگاه می‌کردم، به نظر می‌رسید که گروهی این برداشت را دارند که آقای موسوی می‌توانند مشکلاتی چون گرانی و تورم و مسئله‌ی اعتبار جهانی ایران را کمی بهبود ببخشند. به نظر شما ایشان می‌توانند این قدرت و برنامه را داشته باشند و عملی کنند؟

من فکر می‌کنم که اگر به فرض اینکه آقای موسوی بتوانند و بگذارند که در انتخابات پیروز شوند، ایشان آنچه را که در گذشته حمایت می‌کردند، اقتصادی دولتی بود. با این اقتصاد دولتی و سیاستی که در دوره‌ی جنگ به کوپنیسم مشهور بود، می‌توانند به صورت واقعی‌تری بخشی از درآمدهای نفتی را به سر سفره‌های مردم ببرند. این چیزی است که بیشتر کسانی که خطوط فکری‌شان دراین محورهاست، روی آن حساب می‌کنند. اما اینکه آیا واقعا در شرایط فعلی بین‌المللی و شرایط اقتصادی داخل کشور می‌توان با مدیریتی مثل مدیریت دوره‌ی جنگ اقتصاد را هدایت کرد، آیا با واقعیات امروز اقتصاد ایران سازگار هست یا نه، این بحث دیگری است.

روحیه‌ی آقای موسوی در برخورد با جامعه‌ی مدنی، آزادی‌های مردم، چگونه است؟

ایشان تا به‌حال هیچ برنامه‌ی مشخصی را اعلام نکرده‌اند. مادامی که این برنامه را مشخص نکرده باشند، من تردید دارم که در زمینه‌ی آزادی‌های بنیانی مورد نظر جنبش اصلاحات و مثلا جریان‌هایی نظیر جریان‌های دانشجویی کار امیدبخشی انجام بدهند. من به خودم اجازه می‌دهم که این تردید را داشته باشم، تا زمانی که ایشان برنامه‌شان را اعلام کرده باشند. چون در گذشته‌ای که آقای موسوی بر صحنه‌ی قدرت بودند، ما هیچ نشانی از عملکرد ایشان در راستای دموکراسی و توسعه‌ی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی [ندیدیم]، حداقل من به یاد نمی‌آورم که انجام داده باشند. فراموش نکنیم که بسیاری از حتی سرکوب‌های شدید، کشتارهای بسیار گسترده در زمانی صورت گرفت که ایشان نخست وزیر بود. حال نقش ایشان در آن میان چقدر بوده، نمی‌دانم. اما به هر حال در آن زمان صورت گرفت و من یکی واکنشی از آقای موسوی سراغ ندارم که بخواهم تردید کنم که ایشان مخالف آن ماجراها بوده باشند. از این نظر است که حداقل با توجه به اطلاعاتی که تا به‌حال از آقای موسوی وجود دارد، من فکر نمی‌کنم که بشود ایشان را یک اصلاح‌طلب راستین یا کسی که حداقل به صورت روش و منش به صورت بنیادین در زمینه‌های آزادی‌های سیاسی با جریان اصولگرا تفاوت داشته باشد، بدانیم. مگر اینکه ایشان برنامه‌هایی ارائه دهند که بشود تغییرات ایشان را شفاف‌تر از آن سالها تا به‌حال احساس کرد. چون ایشان کسی هستند که در تمام این مدت در سایه بوده‌اند. هیچ وقت اظهار نظری نکرده‌اند. اما در عرصه‌ی بین‌المللی تصور می‌کنم که ایشان سیاست‌های معتدل‌تری را نسبت به دولت فعلی در پیش بگیرند.

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates