05.02.2009

من به مولانا مشکوکم !

وبلاگ خزعلی: پرفسور حمید مولانا در سال 1315 در تبریز زاده شد، او در زندگی نامه خود که در ویکیپدیا منتشر شده است، نصف صفحه راجع به 5 سالگی خود – که قوای متفقین ایران را اشغال می کنند – می نویسد، در 5 سالگی تحلیل و تفسیر از آن ماجرا دارد !! اما از 52 سال زندگی در آمریکا به عنوان یک شهروند آمریکایی فقط نصف سطر می نگارد ، گویی این 52 سال در خلا بوده است و اشاره ای به آن ندارد !

او از بستگان مصباح زاده مدیر مسئول کیهان زمان شاه بوده است، در 20 سالگی به عنوان سردبیر کیهان فرهنگی و مسئول صفحه اقتصاد کیهان مشغول به کار می شود!

بلافاصله با هزینه مصباح زاده به آمریکا می رود و در تمام مدت انقلاب و جنگ در کشور شیطان بزرگ می ماند ! در همه عملیات های 8 سال دفاع مقدس حضور دارد( در کنار کاخ سفید و احتمالاً مشغول دود دادن کاخ سفید بوده است و اگر چند سال دیگر جنگ ادامه داشت کاخ سفید، سیاه می شد)

از کرامات او این است که قبل از انقلاب با بودجه مصباح زاده به آمریکا می رود و امروز با بودجه احمدی نژاد به ایران می آید ! قبل از انقلاب به پشتوانه مصباح زاده در کیهان می نویسد و بعد از انقلاب به پشتوانه شریعتمداری در کیهان می نگارد! مصباح زاده و وابستگی او اظهر من الشمس است، اما چه وجه اشتراکی بین او ، احمدی نژاد و شریعتمداری است؟ نمی دانم، بایستی نیمه پنهان این دو بررسی شود و این هم از تخصص های کیهان است که اسرار می داند و نیمه پنهان همه را حفظ است!!

او طراح ماجرای دانشگاه کلمبیاست، مولانا که در آمریکا مدال و تقدیر نامه می گیرد، رئیس جمهور ملت بزرگ ایران را به دامی می برد، که تمامی استقبال کنندگان پلاکارد” تروریست برو گمشو !” در دست دارند و باز طی یک سناریوی از پیش تعیین شده رئیس جمهور ما را روی سن می نشانند و به او اهانت روا می دارند، به او دیکتاتور حقیر و بی رحم می گویند! ، هر چند کید دشمنان به خودشان برگشت و خداوند این ملت بزرگ را از این دام سربلند بیرون آورد، اما چیزی از مسئولیت طراح این توطئه کن نمی کند.

از سوی دیگر مدالها و تقدیر های شیطان بزرگ بی حساب نیست، اکثر کسانی که مدال گرفته اند و تقدیر شده اند یا به ملت خود خیانت کرده اند و یا برای آنان خوش رقصی نموده اند !

مولانا پس از یک دوره کمون 52 ساله در نقش مشاور رئیس جمهور ایران به کشور باز می گردد، یک ملک وسیع در ونک می گیرد و در بودجه کشور دارای ردیف بودجه می شود، ظاهراً ما راه را اشتباه رفته ایم، به جای فکه، کوشک، شرهانی ، جزیره مجنون، مهران، قلاویزان، قلاجه، حاج عمران و تپه شهدا باید به کاخ سفید می رفتیم، تا هم مدال بگیریم و هم ذی صلاح باشیم، هم از دو طرف بودجه بگیریم، و آخر الامر هم منادی اسلام و انقلاب باشیم ! (به قیافه اش هم می آید ! )

الگوی ما اینها هستند نه یک عده ریشو بی اتیکت مثل شهید حاج همت، شهید حاج عباس، شهید باکری، شهید بروجردی، شهید رستگار و شهید احمد ساربان نژاد، اینها در خیبر و بدر گل بازی می کردند و مولانا در خط مقدم کاخ سفید را دود می داد !

در خاتمه من به فامیلی ایشان هم مشکوک هستم، اساساً این فامیلی نیست، لقبی است که دیگران به بزرگان مثل مولانا شیخ محمد بلخی می دادند، و کسی به خود ، مولانا نمی گوید، من مطمئنم که اگر بررسی شود باز به یک فامیلی نا مانوس خواهیم رسید، و ارتباط او با شریعتمداری، موجب می شود که نیمه پنهان شریعتمداری را کشف و بررسی کنیم، آیا او نیز فامیلی دیگری داشته است؟

ظاهرا من دچار بد بینی شده ام، توهم توطئه مسری است، چه می شود، چرا این توهم همیشه از جانب کیهان باشد بگذارید ما هم کمی استعداد توهم مان بارور شود، باور کنید ، من به هر چه شک کردم وافعاً مشکوک بود، مدتی است به زمین و زمان شک دارم، راستی فامیلی خزعلی از کجاست؟ بعداً می گویم…

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates