بهائیانِ ایران و ارتباط با دولتهای خارجی
بیبیسی: همزمان با افزایش فشار بر بهائیان، برای چندمین بار دولت جمهوری اسلامی ایران فعالیت پیروان دیانت بهائی را غیرقانونی اعلام کرده است.
قربانعلی دری نجف آبادی، دادستان کل کشور در نامهخود به وزیر اطلاعات، بهائیان را به پیوند داشتن با اسرائیل و جمعآوری اطلاعات برای “رژیم صهیونیستی” متهم کرد و نوشت فعالیت بهائیان در ایران، امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور را در معرض مخاطره قرار میدهد.
نظریه توطئه و دیانت بهائی
از آنجا که دیانت بهایی، جهان وطن است و مرزهای جغرافیایی نمی شناسد، از آغاز پیدایش خود در نیمه نخست سدهنوزدهم میلادی به تلاش برای درهم شکستن “هویت ملی و مذهبی ایران” متهم شد.
همچنین زایش و گسترش این دین، به تکاپوها و طرحهای کارگزاران دولت هایی چون روسیه، عثمانی، انگلیس و اسراییل نسبت داده شد.
در کتاب درسی تاریخ سال سوم دورهراهنمایی تحصیلی (آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران) زیر عنوان “فرقه سازی استعمار” آمده است:”دولتهای انگلیس و روس از وحدت مسلمانان در ایران به شدت وحشت داشتند. از این رو کوشیدند تا در میان مردم تفرقه بیندازند و یگانگی آنان را از میان ببرند. یکی از کارهای آنان در تفرقه اندازی، به وجود آوردن مذهبهای ساختگی جدید بود. از جملهاین مذهب های دروغین، بابیگری و بهائیگری بود… ادعای سید محمد علی باب، سبب ایجاد فتنهبزرگی به نام “فتنه بابیه” شد و فرقهبابیه را ایجاد کرد که از طرف روسیه و انگلستان مورد حمایت واقع شد.”
رقیبان ازلیِ بهائیت، نخستین مروجان نظریه توطئه
اما این اتهام از کجا سرچشمه می گیرد؟ ریشه اتهام ارتباط بهائیان با خارجیها چندگانه است.
در دوره اولیه دیانت بهائی، شاخه های مذهبی همسایه آن مانند “ازلیها” تیر این اتهام را به سوی بهائیت روانه کردند.
آن گونه که خانم مانگول بیات در کتاب “نخستین انقلاب ایران؛ تشیع و انقلاب مشروطیت 1909-1905”
(Iran’s First Revolution: Shi’ism and the Constitutional Revolution of 1905-1909)
آورده است، ازلی ها که در جنبش مشروطیت فعال بودند و از نظر مذهبی رقیب بهائیان به شمار می رفتند، کوشیدند تا با جا انداختن برچسب “ارتباط با خارجی” حقانیت و اصالت دین بهائیت را به پرسش بگیرند.
ازلیها پیروان میرزا یحیی نوری، ملقب به صبح ازل، جانشین محمد علی باب، بنیادگذار آیین بابی، بودند و در آغاز به ضرورت جهاد و براندازی مسلحانهحکومت قاجاریه باور داشتند.
میرزا حسینعلی بهاء (بعدها بهاء الله)، برادر پدری میرزا یحیی نوری بود. پس از مدتی میان دو برادر بر سر جانشینی پدر اختلاف و دشمنی عمیق افتاد. بابیان به دو شاخه ازلی ها و بهائی ها تقسیم شدند. گروه ازلیها دیری نپایید و فروپاشید، اما بهائیان تا به امروز در سراسر جهان روی به گسترش و فزونی نهادند.
از سوی دیگر، بر پایه آنچه در کتاب “بریتانیا و انقلاب مشروطیت ایران 1911-1906؛ سیاست خارجی، امپریالیسم و مخالفت”
(Britain and the Iranian Constitutional Revolution of 1906-1911; Foreign Policy, Imperialism and Dissent(
، نوشتهمنصور بنکداریان آمده است، ارتداد شماری از یهودیان به آیین بابی و بهائی و نیز گرویدن شماری از انگلیسیها به بهائیت، بدگمانیها در بارهرابطهبابی ها و بهائی ها به “بیگانگان” را افزود.
گرچه اسناد رسمی نشریافته از وزارت امور خارجهبریتانیا نشان می دهد که این وزارتخانه، نگاهِ مثبتی به جریان انقلاب مشروطیت ندارد، کسانی چون ادوارد براون، ایران شناس برجسته، از حامیان و نزدیکان رهبران بابی و بهائی انگاشته می شدند.
گفتنی است که از آغاز پیدایش بهائیت، شمار فراوانی از روحانیان شیعه و پیروان ادیان دیگر مانند زردتشتی به این دین گرویده اند.
بهائی ستیزی، سویه ای از اسرائیل ستیزی و آمریکاستیزی
در سال 1868 در پی بالاگرفتن اختلافات میان دو شاخهبابیان و کشتار متقابل ازلیها و بهائیها، دولت عثمانی میرزا یحیی نوری و حسینعلی بهاء را که از ایران به قلمرو عثمانی رانده شده بودند، به دادگاه برد
دادگاه، میرزا یحیی را با خاندان و پیروانش به جزیره قبرس و حسینعلی بهاء را همراه خویشان و یاران خود به عکا، در نزدیکی حیفاء (فلسطین) تبعید کرد.
دولت عثمانی، بیشتر تحت تأثیر شایعاتی قرار داشت که از سوی مقامات ایرانی پراکنده می شد و حسینعلی بهاء و پیروان وی را در ارتباط با انقلابیون بلغارستان و تهدیدی برای قدرت عثمانی جلوه می داد.
بهاء الله، عکا و حیفاء را کانون انتشار مذهب خویش قرار داد. از سوی دیگر، تئودور هرتزل در واپسین دههسدهنوزدهم میلادی جنبش صهیونیسم را بنا نهاد. دولت اسراییل در سال 1948 میلادی (1327 خورشیدی) در سرزمینهای فلسطینی تأسیس شد. شکلگیری جنبش صهیونیسم و تکوین دولت اسراییل و موقعیتِ جغرافیایی کانونِ دعوت بهائی، دستاویز تازهای بود برای دعوی اتهام رابطهبهائیت و دولت یهودی اسرائیل.
نزدیکی ایالات متحده و اسراییل و نیز مخالفت کشورهای غربی (ونیز روسیه) با اعمال خشونت علیه بهائیان، در سیاق گفتار غرب ستیزی، بهائیان را آماج تهمتِ ایران ستیزی و اسلام ستیزی قرار داد؛ به ويژه استقرار جمهوری اسلامی که به حکومت روحانیان انجامید، بهائیان ایرانی را از حقوق شهروندی بی بهرهتر کرد.
روشنفکران سکولار و نظریه توطئه
ادعای نقش داشتن بیگانگان در تأسیس و بقای دیانت بهایی، برساختهجمهوری اسلامی یا عالمان شیعه نیست.
در دههبیست خورشیدی، کتابی منتشر شد با نام “یادداشتهای کینیاز دالگورکی: اسرار پیدایش مذهب باب و بهاء در ایران” و در آن آیین بهائیت دست ساخته قدرتهای استعماری مانند روسیه فرانموده شد.
این کتاب که از نظر برخی منتقدان بهائیت مانند احمد کسروی اصالتی ندارد، می کوشد رشتهتداوم بابیت و بهائیت را با تشیع و اسلام بگلسد و آن را پدیده ای ناگهان ساخته و بیگانه ساخته جلوه دهد.
در دوران سلطنت رضاشاه پهلوی، شور بهائی ستیزی اندکی فرونشست، اما با آغاز عصر سلطنت محمد رضاشاه پهلوی، امواجِ بهائی ستیزی از نو برآمدن گرفت.
در این دوران برخی از بهائیانی که از بهائیت روی گردانده بودند کتاب هایی در رد آن نوشتند و اتهام ارتباط بهائیت با دولت های خارجی را به تفصیل طرح کردند و در تقویت بدگمانی نسبت به بهائیان نقشی سترگ گزاردند.
در این آثار، از جمله کتاب “تاریخ و نقش سیاسی رهبران بهائی” نوشتهمرتضی احمد آ. (نام مستعار؛ نشریافته در 1344) بهائیت “آيینی ساختگی” تعریف شده که تنها به قصد ایجاد “گمراهی و تفرقه میان افراد این مملکت” بنیاد نهاده شده است.
همچنین، در گمان نویسنده، رهبران بابی و بهائی، در آغاز “سرسپردهدولت بهیه روس” و سپس برخوردار از “تایید دولت عثمانی” بودند که سرانجام “به نفع حکومت انگلستان مشغول به جاسوسی” شده بودند.
فریدون آدمیت، تاریخ نگار نامدار عصر مشروطیت نيز در کتاب “امیرکبیر و ایران”، بهائیت را دست پرودهجاسوسان انگلیسی دانست و مدعی شد آرتور کونولی، مأمور اطلاعاتی بریتانیا در سفرنامهخود از ارتباط با ملا حسین بشرویه ای، نخستین پیرو باب، سخن گفته است.
از نظر آدمیت، بدون حمایت دول بیگانه، این آيین چنین دیر نمی پایید و به زودی از میان می رفت. البته او بعدها نقل قول از آرتور کونولی را نادرست قلمداد و آن را از چاپهای بعدی کتاب حذف کرد.
احمد کسروی، تاریخ نگار پرآوازهدیگر دوران مشروطیت نیز در کتاب “بهائی گری” دولتهای خارجی مانند بریتانیا را به حمایت از رهبران دیانت بهایی متهم می کند و می نویسد:”پس از چیره گردیدن انگلیسیان به فلسطین، عبدالبهاء فرزند و جانشین بهاء الله درخواست لقب سرSir از آن دولت کرده و چون داده اند، روز رسیدن فرمان و نشان در عکاء، جشنی بر پا گردانیده و موزیک نوازیدهاند.”
اشاره کسروی به سالهای واپسین زندگی عبدالبهاء در فلسطین است. وی در آن سال ها که مقارن با جنگ جهانی اول بود، در شرایط جنگی در حیفا ماند و پس از جنگ، بریتانیا که فلسطین را تحت قیمومت خود داشت، امنیت عبدالبهاء و هواداران بهائی او را تضمین کرد و سپس به پاس خدمات انساندوستانهعبدالبهاء طی دوران جنگ، دولت بریتانیا لقب “سر” را به وی اعطا کرد.
گواهی تاریخی روشنی بر اینکه عبدالبهاء خود شخصا خواستار گرفتن لقب “سر” شده باشد، به چشم نمی خورد.
نقض اصل برابری شهروندان در نخستین قانون اساسی ایران
یکی از اهداف مشروطه خواهان، برابری همه “رعایای ایران” در پیشگاهِ قانون، با صرف نظر کردن از نژاد و مذهب بود که بعدها اصل هشتم قانون اساسی مشروطیت (تصویب شده در 1285 خورشیدی) قرار گرفت.
با اینهمه، آن دسته از هواداران مشروطیت که خواستار تطابق قانون اساسی با قوانین اسلام بودند، سرانجام توانستند ایرانیان نامسلمان، از جمله یهودیان، مسیحیان، بابیها و بهائیها را از حقوق برابر با دیگر شهروندان محروم کنند و طبق همان قانون اساسی، از جمله آنان را از داشتن نماینده در مجلس شورای ملی یا دستیابی به مقام وزارت بازدارند.
نظریه توطئه و آیین تازه
ظهور هر آیین تازه، دین مستقر و قدرت سیاسی پیوسته با آن را در معرض تهدید قرار میدهد. از اینرو نبرد کردن با آیین تازه از راه متهم کردن آن به دشمنانِ “مردم”، دین و حکومتِ آنها، به هیچ روی، بی سابقه نیست.
تاریخ ادیان، گسترهستیزه ادیان مستقر و مرکزیت یافته با ادیان حاشیه ای است. از ادیان ماقبل اسلامِ ایران گرفته تا یهودیت و مسیحیت و اسلام، هر یک در زمان پیدایش خود با تهمت هایی از این دست روبه رو بوده اند.
حتی تشیع که امروزه در ایران، دین رسمی حکومت و قانون قلمداد میشود، در آغاز شکل گیری خود متهم شد که آیینی برساخته یهودیان برای آسیب رساندن به اسلام (سنی) است.
بسیاری از اهل سنت نقش شخصیتی به نام عبدالله بن سبا که یهودی تبار بود و نیز یهودیان مقیم شهر کوفه را در تکوین فرقهشیعه سرنوشت ساز می دانند؛ اتهامی که شیعیان آن را رد می کنند.
نظریه توطئه، آسان ترین راه تفسیر زایش هر پدیده ای است؛ اما از نظر تاریخی موجه ترین و قابل دفاعترین روش نیست. بیشتر پدیدههایی که امکان درونی تداوم را داشته اند، حتی با وجود اتهامهای برآمده از نظریه توطئه، به حیات خود ادامه دادهاند.
از سوی دیگر، باید میان دو نظریه تمایز نهاد: نظریه ای که اساسا دیانت بهائی را زادهفکر و کوشش خارجیان می انگارد و هیچ خاستگاه درونی برای آن در بستر فرهنگ و تاریخ ایرانی- شیعی قائل نیست؛ و دوم نظریه ای که بهائیت را جریانی برآمده از درون روابط و مناسبات فرهنگی، دینی و سیاسی جامعهایران، اما سپس برخوردار از حمایت دولتهای خارجی می داند.
بررسی های تاریخی نظریه نخست را تأیید نمی کنند، اما همین بررسی ها از پشتیبانی برخی دولتهای خارجی از رهبران بهائی حکایت دارند. با این همه، حمایت دولتهای خارجی از ادیان و فرقه های حاشیه ای امری محدود به دوران معاصر نیست.
برای نمونه، از نظر تاریخی، کمتر پژوهشگری تردید دارد که حملهمغول به قلمرو اسلامی، سقوط بغداد و تضعیف قدرت مرکزی خلافت اسلامی به سود فرقههای حاشیه ای مانند تشیع بوده است. همچنین، ائتلاف و همکاری رهبران و عالمان شیعه، مانند خواجه نصیرالدین طوسی، با حاکمان مغول از نظر تاریخی انکارناپذیر است.
بهائیان و سکوت روشنفکران
در برابر تبلیغات ضد بهائی در ایران، چه پیش از انقلاب سال 1357 چه پس از آن، بهائیان از آزادی دفاع از خود محروم بودهاند.
این تبلیغات یک سویه حکومتی که همراه خشونت و حذف فیزیکی پردامنه بوده است، نه تنها بر ذهن عامهمردم که حتی بر نوع نگرش روشنفکران غیرمذهبی نیز اثری پایدار گذاشته است.
تنها به تازگی شماری از اهل فرهنگ ایرانی، طی نامه ای، از سکوت دراز و دیرین خود در برابر نقض حقوق بشر شهروندی اظهار شرمساری کرده اند.
اندک کسانی در میان امضاکنندگان در ایران زندگی میکنند و نام بیشتر روشنفکران پرآوازهمعاصر در فهرست امضاکنندگان این نامه نیست.
پیام برای این مطلب مسدود شده.