گزارش دریافتی از ایران: واکنش انتخاباتی جامعه از هم گسیخته ایران
پیک نت: از صدقه سر پول نفت آنقدر مزایای عضویت در بسیج زیاد شده که حجم وسیعی از جوانان بیکار و ناامید به عضویت این سازمان درآمده اند و به همان مقدار هم کسانی هستند که در فکر عضویت در این سازمان هستند و البته در عین حال مخالف هم هستند!
اسدالله عسگر اولادی از بیم ختم شدن بحران به شورش در صدا و سیما: “خواهش می کنم از اخراج نیروها خودداری کنید. اگر شده به نیروهایتان حقوق بدهید و بگوئید کتاب بخوانند. ما بحران های زیادی را پشت سر گذاشته ایم و به امید خدا این بحران اقتصادی را هم 7 ماهه پشت سر می گذاریم” .
اصلاح طلبان آوانگارد بر این باور اند که بحران اقتصادی در سال آینده به صورت گسترده ای وارد ایران می شود و جنبش های اجتماعی فراگیر تر می شوند. حالا که اهرم های اقتصادی کاملا در دست راست افراطی است اگر خاتمی رای بیآورد مجبور خواهد شد که رو به روی ملت بایستد و حتی وجه 2 خرداد را هم در ذهنیت تاریخی مردم خراب کند. پس بهتر است که خاتمی از میان مردم و حکومت کنار برود و بگذارد این دو حسابشان را با هم پاک کنند!
آن جناح که بیشتر اهرم های اقتصادی را به اسم خصوصی سازی به دست گرفته، فرهنگ و دین قشری خودش را تا بطن جامعه برده است. حتی در رخت کن فوتبالیست ها و پشت شیشه تاکسی ها. خرافات آنقدر گسترش پیدا کرده است که صدای روحانیت راست ستنی هم درآمده است. مثلا مردم در شهر هشتگرد ماکتی از کعبه درست کرده اند و با آداب و رسوم خاصی آن را می پرستند.
امروز کانون اختلافات مردم با حکومت دیگر با کانون سال 2 خرداد 76 یکی نیست. جامعه به شدت دو قطبی شده است و هر روز هم هر دو قطب پر رنگ تر از دیروز می شوند. مشکل قطبی که معروف به اپوزوسیون است با حکومت بر سر سلطنت مطلقه آقای خامنه ای و تبدیل شدن سپاه به بزرگ ترین شرکت تجاری- صنعتی است.
مدتی است که خاتمی نامزد شدن خود را اعلام کرده است و احمدی نژاد هم از روز 22 بهمن رسما تبلیغات انتخاباتی خودش را شروع کرده است. من در این گزارش سعی کرده ام سکانسی از وضعیت کنونی جامعه ارائه بدهم.
جنبش اصلاحات 2 سر داشت که یک سر آن مردم و سر دیگر ان احزاب اصلاح طلب به رهبری اقای خاتمی و کروبی بود.
جناح راست هم متشکل از خامنه ای و نیروهای معروف به اصولگرا و بدنه ای سازماندهی شده بود.
مردم
در زمان 2 خرداد 76 مردم از روی امید و بعنوان یک راه حل به سمت صندوق های رای هجوم بردند که حتی پشت اقای خامنه ای را هم لرزاندند و برخی گزارشات سازمان اطلاعات در 18 تیر به فروپاشی اشاره کرده اند. در آن زمان نشاط سیاسی در جامعه وجود داشت و این موضوع را می توان از بُرد جک های سیاسی و بحث هایی که در جامعه وجود داشت و عکس العمل های مردم به عمل های جناح راست وسرعت گردش اخبار در جامعه متوجه شد. در آن زمان حتی دانشآموزان هم در راه مدرسه به خانه دست به تبلیغ برای آقای خاتمی می زدند. در حالیکه امروز مردم از روی ناامیدی و بعنوان یک مسکن، در شهرهای بزرگ پای صندوق های رای می روند. امروز کانون اختلافات مردم با حکومت دیگر با کانون 2 خرداد 76 یکی نیست. جامعه به شدت دو قطبی شده است و هر روز هم هر دو قطب پر رنگ تر از دیروز می شوند. مشکل قطبی که معروف به اپوزیسیون است با حکومت بر سر سلطنت مطلقه آقای خامنه ای و تبدیل شدن سپاه به بزرگ ترین شرکت تجاری- صنعتی و تبدیل شدن مساجد به فراگیرترین دفاتر حزبی برای راست افراطی و تبدیل شدن هسته مرکزی بسیج به سازمانی برای سرکوب مردم، به هم ریختگی اقتصادی، از هم پاشي سیستم اداری کشور که ناشی از مدیریت به اصطلاح انقلابی احمدی نژاد است، افزایش شدید رانت خواری و باند بازی تا حدی که اگر جایی پارتی نباشد مردم امید به گره گشایی ندارند، تاریک و سیاه شدن آینده به صورتی که ناامیدی در جامعه موج می زند و جوانان هیچ آینده ای را برای خود تصور نمی کنند که این عامل آخر حاصل عامل های قبلی است و این تعریف همان تعریفی است که احمدی نژاد به عنوان فضای انقلابی آن را معرفی می کند و به خورد مردم میدهد. به همین دلیل است که دیگر بحث سیاسی در جامعه دیده نمی شود و مردم در سکوت فرو رفته اند. در حال حاضر پیگیری سیاسی مردم در حد لیگ برتر است که دولت حتی آن را هم تاب نیآورد و شمشیر را برای برنامه ” 90″ از رو بست .
اقتصاد
اوضاع اقتصادی در آن زمان به وخامت امروز نبود و اقتصاد مافیایی تا این حد بی بند و بار نشده بود و اگر نا بسامانی هم بود دارای نظم بود و مردم این فرصت را داشتند که خود را با آن تطبیق دهند. در حال حاضر تمامی اهرم های اقتصادی در دست سپاه و جناح راست افراطی است که همین موضوع سبب شده است تا مردم به اقای خاتمی فقط به عنوان مسکنی برای دردهایشان نگاه کنند. این باور جا افتاده که گرفتن این اهرم ها از دست سپاه و جناح راست کار اقای خاتمی نیست. امروزه از صدقه سری پول نفت آنقدر مزایای عضویت در بسیج زیاد شده است که حجم وسیعی از جوانان بیکار و نا امید به عضویت این سازمان درآمده اند و به همان مقدار هم کسانی هستند که در فکر عضویت در این سازمان هستند و البته در عین حال مخالف هم هستند. فشار ناشی از نا بسامانی اقتصادی پیکر طبقه محروم و بخشی از طبقه متوسط را کرخت کرده است. قدرت سپاه آنقدر زیاد شده است که خبر هایی که از درون نیروهای مسلح شنیده می شود حاکی از این است که ارتش را دارند می برند در دل سپاه (معتبر). این در حالی است که بحران اقتصادی جهانی تازه وارد ایران شده است و از نشانه های آن رکود در بخش مسکن و اتومبیل است. یعنی دقیقا همان نشانه هایی که قبل از بحران در امریکا ظهور کرد. البته نشانه دیگر ورود بحران به داخل ایران صحبت های اسدالله عسگر اولادی در صدا و سیما است: ” خواهش می کنم از اخراج نیروها خودداری کنید. اگر شده به نیروهایتان حقوق بدهید و بگوئید کتاب بخوانند. ما بحران های زیادی را پشت سر گذاشته ایم و به امید خدا این بحران اقتصادی را هم 7 ماهه پشت سر می گذاریم” . همه اینها به این معناست که مردم در این 4 سال با افزایش تورم درهر ماه زندگی کرده اند و از این به بعد با افزایش رکود در هر ماه باید زندگی کنند .
خامنه ای
قدرت آقای خامنه ای در آن زمان به این شکل عریان نبود و اگر هم کارشکنی می شد، توسط سایه های آقای خامنه ای صورت می گرفت و ایشان تا به این حد دچار توهم نبود. (به گفته سران اصلاح طلب در محافل خصوصی) و اینطور با بخشی از روحانیت و اصلاح طلبان سینه به سینه نشده بود. این رو در رویی تا حدی رسیده است که در دیداری که خاتمی با هاشمی داشته است، هاشمی به خاتمی می گوید: “اگر بیایی میدانی که چه بلایی سرت می اورند؟ ” ( نقل به مضمون)
البته عده ای به این موضوع دامن می زنند که خود آقای خامنه ای هم گروگان راست افراطی است ولی کسانی که این سخن را می گویند از لحاظ تیپ اجتماعی کسانی هستند که آدم فکر می کند برای توجیه آقای خامنه ای و درست کردن حاشیه امن برای ایشان دست به چنین نظریه پردازی می زنند.
راست افراطی
جناح راست افراطی یا بهتر بگوئیم موجود ناقص الخلقه ای که از جهش ژنی فاشیسم صفویه بوجود آمده است و چهره اش مونگول گونه است در این سی سال به صورت خزنده خودش را سازماندهی کرد و در حال حاضر فقط بخشی از پیکره اش را نشان داده است و تاثیر خودش را بر ارکان جامعه گذاشته است. بخشی از نیرو های موسوم به اصولگرا در مقابل این موجود منفعل شده است و بخشی هم به دنبال این موجود می رود.
این تفکر می گوید ضد امپریالیسم است، ولی مشکلش با امپریالیسم بر سر مایو های دو تکه و صدای امریکا و بی بی سی است.
این تفکر معتقد به اسلام است ولی اسلامی که انسان را به هیچ می گیرد و سر نخ همه چیز را در آسمان جستجو می کند. اسلامی که مقدس نمایی را تبلیغ می کند و انسانی تاریک الدنیا و بیمار می سازد. در یک جمله می توان گفت که اسلامی که مصلحت حکومت ایجاب می کند. این تفکر از فاشیسم هم مدیریت منابع انسانی در جهت سرکوب مردم را یاد گرفته است .
این جناح بیشتر اهرم های اقتصادی را به اسم خصوصی سازی به دست گرفته است و فرهنگ و دین قشری خودش را تا بطن جامعه برده است. حتی در رخت کن فوتبالیست ها و پشت شیشه تاکسی ها. خرافات آنقدر گسترش پیدا کرده است که صدای روحانیت راست ستنی هم درآمده است. مثلا مردم در شهر هشتگرد ماکتی از کعبه درست کرده اند و با آداب و رسوم خاصی آن را می پرستند. در کیش مردم به یک درخت تاریخی دخیل می بندند و …( به گفته خود صدا و سیما) در حال حاضر خرافات در کوچکترین عمل هم همراه بخشی از مردم است، حتی برای پیدا شدن تاکسی هم تسبیح صلوات نذر می کنند. اینها حاصل امام زمان بازی دولت است که دیگر روند بازی از دستش در رفته.
شمار زندانیان سیاسی در این 4 سال دو برابر شده است و سرکوب اجتماعی تا سطح خیابان ها هم کشیده شده است. یک روز به بهانه طرح امنیت اجتماعی و روز دیگر به بهانه طرح انضباط اجتماعی . در این میان سازمان اطلاعات هم بیکار ننشسته است و برای فراگیر تر کردن ترس به سیاست “بلوف امنیتی ” روی آورده است و برای اینکه نشان دهد سیطره امنیتی بر جامعه دارد می رود سراغ چند تنی که به صورت علنی فعالیت می کنند و همه چیزشان مشخص است و آنها را دستگیر می کند و با استفاده از آنها شروع به آفریدن سناریو های باب میل خودش و رهبر می کند و در سناریو ها جوری جلوه می دهد که این ها یک نیروی زیر زمینی بوده اند و بدون اینکه هیچ نشانه ای از آنها در صحنه سیاسی (وبلاگ – سخنرانی – شرکت در تظاهرات –مصاحبه با صدای امریکا. … ) وجود داشته باشد آنها را پیدا کرده است . در واقع می خواهد نشان دهد که او ابر قدرت مطلق است و مردم هیچ راهی برای هیچ فعالیتی ندارند .
احزاب اصلاح طلب
احزاب اصلاح طلب به طور کلی شامل 3 بخش است .
1- بدنه مردمی
2- بدنه سازمانی
3- سران احزاب
بدنه مردمی و بخشی از بدنه سازمانی این احزاب دچار سرخوردگی سیاسی شده است که می توان 3 دلیل را برای ان نام برد
1- شکست های پی در پی در چند انتخابات اخیر
2- رفتار جامعه که علت های آن در بالا ذکر شد
3- نابسامانی سازمانی
این بخش بر این باور است که بحران اقتصادی در سال آینده به صورت گسترده ای وارد ایران می شود و جنبش های اجتماعی فراگیر تر می شوند و اهرم های اقتصادی هم کاملا در دست راست افراطی است و اگر خاتمی رای بیآورد مجبور خواهد شد که رو به روی ملت بایستد و حتی وجه 2 خرداد را هم در ذهنیت تاریخی مردم خراب کند. پس بهتر است که خاتمی از میان مردم و حکومت کنار برود و بگذارد این دو حسابشان را با هم پاک کنند.
از طرف دیگر سران اصلاح طلب و قسمتی از بدنه سازمانی بر این باور است که از این ستون به آن ستون فرجی است. پس دنبال خاتمی می رویم. (نتیجه ای که می توان از حرف های سطوح بالای اصلاح طلبان گرفت). البته آنطور که تا امروز مشخص شده است بدنه مردمی هم به پای صندوق های رای می رود ولی این رای دادن با رای دادن در 2 خرداد متفاوت است .
پیام برای این مطلب مسدود شده.