23.02.2009

نقدی بر حمله بی‌دلیل روزنامه اعتماد به هواداران نوری؛ از ستم ژورنالیسم فریب‌کار به کجا شکایت بریم؟

خرداد: در روزهایی که از عمر کوتاه سایت خرداد می گذرد، همواره یکی از دغدغه‌های بزرگ تحریریه کوچک “خرداد” بیان انتقاداتی بود که بي‌ترديد به مذاق اصلاح‌طلبان! هوادار خاتمی، میرحسین موسوی و کروبی خوش نمی‌آمد.
جو نامیمون ایجاد شده از سوی برخی دوستان ساده‌نگر و برخی قدرت‌طلبان در میان اصلاح‌طلبان تفريطي مسلما نمی‌توانست سکوت ما را به دنبال داشته باشد.

چه، اينان ناباورانه به تقليل اصلاح‌طلبي كمر همت بسته‌اند و گويي براي تقلیل دادن سطح مطالبات تا آستانه‌ي کاندیدای مورد نظرشان حتا دست به دامان کمک‌جویی از روش‌های پوپولیستی احمدی‌نژاد در انتخابات گذشته برای اسطوره‌سازی و جعل تاریخ شده‌اند و چنين “نااصلاح‌طلبانه” سودای پیروزی در سر دارند.

شركت در “رقابت درون حكومتي” با هر توجيهي و تلاش براي پيروزي به هر قيمتي البته هرگز نمي‌توانست مورد تاييد “اصلاح‌طلبان ساختاري” باشد كه اصلاحات را بر پايه‌ي شفافيت و مطالبه‌ي خواسته‌هاي بنيادين درك كرده‌اند. با اين وجود همواره کوشیده‌ایم در برگزيدن راه متفاوتي از “اصلاح‌طلبان تفريطي” کم‌ترین بهانه را به دست مخالفان اصلي اصلاحات داده و در بیان انتقادها همواره با رعایت انصاف از بیان موهومات و تصورات غیرواقعی خودداری کنیم كه بر پيشاني خرداد نوشته شده؛ «مشي ما دوري از خشونت كلامي است».

با همه‌ي اين‌ها اما گويي دوستان باز هم سر آشتي نه با خرداد نه با اصلاح‌طلبي ساختاري و نه با كانديداي آن “عبدالله نوري” ندارند و همواره در راه ترويج مشتي كليشه‌هاي موهوم درباره‌ي راه و روش اصلاحات ساختاري مي‌كوشند.
در تازه‌ترين اين دست موج‌سازي‌ها در ضمیمه‌ي روزنامه‌ي “اعتماد” با مطالبي تكراري ذيل عنوان «چرا سمپات‌هاي نوري مورد توجه قرار نمي‌گيرند» مواجه شدیم، كه جز شگفتي از خام‌انديشي دوستان ارجمندمان پاسخي نداشتیم. اين دوستان يا در ملكوت سير مي‌كنند و يا در فضايي جز سياست ايران به تحليل نشسته‌اند كه ميزان فزاينده‌ي استقبال از آراي نوين عبدالله نوري، منشور اصلاح‌طلبي ساختاري و مطالب طرح شده از سوي هواداران اصلاحات ساختاري را نمي‌بينند. موج استقبالي كه ما به عنوان بخش كوچكي از اين جريان، در برابر آن جز فرو آوردن سر پاسخ ديگري نداريم.

اكنون نيز قصد پاسخگویی به اين دو مطلب منتشر شده و گرفتن وقت ارزشمند مخاطبان خود را با بي‌مقدارترين مطالب نداريم كه احوال خرده‌گيري دوستان از همين‌جا نشان درستي و راستي دارد كه “بي‌نام” منتشر شده است! و پاسخ گفتن ما تنها به افتادن در دام جنگ رواني مخالفان خواهد انجاميد. از همه‌ي این‌ها گذشته، هر کس در بیان عقاید خود آزاد است حتی اگر خود نیز به صحت آن چه می‌نویسد؛ اطمینان ندارد و امضایش را پای مطلب نگذارد.

غرض اين مطلب گله‌ای دوستانه از همکاران‌مان در ضمیمه‌ي روزنامه‌ي اعتماد است؛ دوستانی که خود اقلیت کوچکي از طرفدار خاتمی را در روزنامه‌ای که سیاست کلانش حمایت از کروبی است، ساخته‌اند چگونه اكنون به شكلي “غیرمستند” ادعا می‌کنند:
«طرح مساله کانديداتوري عبدالله نوري در فضاي سياسي به مدت‌ها پيش بازمي گردد اما ظاهرا اين مساله نتوانسته است توجه کنش‌گران اين عرصه را به خود جلب کند؟ آيا دليل اين بي‌توجهي ويژگي‌هاي عبدالله نوري است يا کساني که به عنوان سمپات‌هاي وي شناخته شده‌اند؟ تعداد تحليلگراني که به اين پرسش پاسخ دوم را مي‌دهند بيشتر به نظر مي‌رسد چرا که اکثر سمپات‌هاي عبدالله نوري در چند انتخابات شرکت نکرده بودند و طرفداري‌شان از عبدالله نوري در اين انتخابات به معناي تحريمي غيرمستقيم تعبير مي‌شود که البته خود اين مساله محل پرسشي جدي است.»

در ابتدا تشكر مي‌كنيم از اين كه ملاك برخي براي «جدي گرفته شدن»! تن دادن به رقابت‌هاي درون حكومتي «غير آزاد، غير رقابتي، ناعادلانه و ناسالم» است و اعلام مي‌داريم كه بسيار خشنوديم از اين كه در ملاك ايشان ما به دليل تحريم رقابت درون حكومتي «غير آزاد، غير رقابتي، ناعادلانه و ناسالم» جدي گرفته نمي‌شويم.
سپس براي دوست عزیز خود يادآوري مي‌كنيم؛ گوياي الفبای کار حرفه‌ای اینست که شما حداقل نام يك از آن تحلیل‌گرانی را که به تحلیل آن‌ها استناد كرده‌ايد را اعلام کنید و پوزش مي‌خواهيم از آن كه به ساحت تحليل‌گري شما چنين خدشه وارد مي‌كنيم.
در مطلب تنها نقل قولي از “عطريان‌فر” آمده اما آيا تنها نقل قول يك شخص مفرد می‌تواند مستند محکمی برای این حکم کلی باشد؟
در مورد سندیت صحبت‌های آقای عطریانفر هم می‌توان به صحبت چندی پیش وی در بیان «حمایت قاطعانه نوری از خاتمی» اشاره کرد که از بیخ و بن نادرست بود و چندين بار با واكنش هواداران عبدالله نوري روبه‌رو شد.

در پايان براي همه‌ي دوستان گرامي خود مي‌نويسيم؛ درست است که در زمانه‌ي سختی به سر می‌بریم اما شایسته نیست روزنامه‌نگاران هم به مثابه‌ي برخی اصحاب قدرت‌طلب سیاست، به “دروغ‌پراکنی” روي آوردند و مخاطبان اندك خود را با “فريب خبري و تحليلي” برنجانند.
غرض اگر صفحه پرکن و امرار معاش هم هست، باور كنيد راه‌های بهتری وجود دارد.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates