03.03.2009

دفاع تمام قد عبدالله نوري از آيت‌الله منتظري و بازگشايي راز عزل وي پس از بيست سال؛

خرداد: آيت‌الله مخالف انتخاب خود به سمت قائم‌مقام رهبري بود…من در عزل ايشان نقشي نداشتم

خرداد: عبدالله نوري در تازه‌ترين سخنان خود بار ديگر به انتقاد از روش‌هاي در پيش گرفته شده‌ي پس از انقلاب پرداخت، از آيت‌الله منتظري دفاع كرد و خواستار انتقاد روشن و صريح از رفتارهاي حكومت شد.
اين سخنان در ديدار دانشجویان دانشکده خبر با مديرمسوول روزنامه‌ي توقيف شده‌ي “خرداد” بيان شده است. دانشجويان از “عبدالله نوری” خواستند تا با حضور پررنگ‌تر در تحولات اجتماعی و سیاسی و انتخابات، پیگیر و بیان‌گر دیدگاه‌های اجتماعی، مدنی و تحول خواهانه‌ي خود باشد. به گفته‌ي دانشجويان دانشگاه خبر، عبدالله نوري در ميان سياست‌مداران كنوني ايران، برجسته‌ترين و روشن‌ترين ديدگاه‌ها را دارد.

صدا و سيما، واقعيات تاريخي را تحريف مي‌كند

وزير كشور دولت خاتمي در ابتدای سخنان خود گفت: وظيفه اصلی خبرنگار و رسانه بيان واقعيت است بدون کم و کاست و یا حب و بغض کما اینکه وظیفه تاریخ نگار هم همین است که بدون دخالت دادن امیال خود واقعیات را بیان کند. حال سئوال این است که آیا امروزه در کشور ما و در رسانه ها به ویژه صدا و سیما که در این اواخر رسانه‌ي ملی نامیده می شود و از بودجه عمومی هم استفاده می کند و علی القاعده می بايست بيان کننده و بازتاب دهنده تمامی نظرات و جريان های فکری موجود در جامعه باشد، واقعیات خبری روز ایران و جهان و واقعیات تاریخی انقلاب بیان می شود و یا بر اساس حب و بغض ها تاریخ و یا خبر گفته می شود؟
به اعتقاد من می توان واقعیات را آنگونه که هست بیان کرد و لکن نسبت به آن تحلیل داشت و در مقام تحلیل از دیدگاه خاصی جانبداری کرد و یا دیدگاه خاصی را زیانبار دانست.

آيت‌الله منتظري چه كسي بود و هست؟

وی در تبیین این موضوع گفت: مثال مهم در رابطه با قلب و یا تحریف تاریخ که متأسفانه به راحتی و با سکوت از کنار آن می گذرند نادیده گرفتن نقش و تأثیر بی نظیر آیت الله منتظری در به ثمر نشستن مبارزات قبل از انقلاب و گذر از مراحل بحرانی سالهای اولیه شکل گیری جمهوری اسلامی است و تثبیت آن است.آیا به نظر شما برخوردی که امروز در راستای نگارش تاریخ و بیان آن در ارتباط با حضرت آیت الله منتظری می شود، کتمان واقعیات تاریخی و بی انصافی و حق کشی نسبت به مردمی که باید اطلاعات درست را دریافت کنند و همچنین نسبت به آیت الله منتظری نیست؟

عبدالله نوری در ادامه و در بیان سوابق و فعالییتهای آیت الله منتظری گفت: آیت الله منتظری از بهترین شاگردان دروس عالیه فقه، اصول و فلسفهء اساتیدی همچون آیت الله العظمی بروجردی و آيت‌الله خمينى و علامه طباطبائى بودند و همراه با مرحوم مطهری درس خارج امام خمينى در حوزه علميه قم‏ را پايه گذارى کردند. فردی که بهترین تقریرات درس مرحوم آیت الله بروجردی و درس مرحوم امام توسط او تدوین شده است و تدریس خارج فقه و اصول ایشان از حدود سال چهل و پنج شروع شده و در همه دوره ها و حتی در زندان ادامه یافته است و تدریس مباحث عقلی و نقلی و اخلاقی از دیگر فعالیت های علمی ایشان بوده است.
کسی که بسیاری از علمای طراز اول امروز کشور و یا خارج کشور و بسیاری از مسوولین از شاگردان ایشان می باشند و نوشته های گسترده ایشان از تقریرات درسی تا مباحث گوناگون دیگر در ارتباط با نهج البلاغه و اصول کافی و جامع السعادات و خطبه حضرت زهرا (س) و ده ها نوشته علمی، فقهی و یا سیاسی اجتماعی دیگر ایشان مورد بهره برداری همگان اعم از خواص و عوام است و جایگاه ایشان در مباحث علمی دینی به گونه ای است که در دوران حاضر سر آمد همه عالمان حوزه های دینی قرار می گیرد، چگونه می شود که به یکباره فراموش می شود؟ گویی چنین شخصیتی با یک چنین سابقه و لاحقه درخشان علمی و دینی وجود ندارد؟ آیا این انصاف است؟

‏وی درباره‌ي نقش آیت الله منتظری در زمان مبارزات پیش از انقلاب گفت: آيت الله منتظرى در بعد فكرى در دوران رژیم گذشته همواره تلاش می کرد فرهنگ مبارزه و جهاد را در میان مردم بخصوص قشر‏ ‏جوان، ريشه دار و عميق کند و همواره‏ ‏می کوشید فاصله موجود بين دو قشر روحانى و دانشگاهى را از بين برده تبديل به‏ ید واحده علیه استبداد نمايد. عالمی که ‏به لحاظ علمى، حوزوی مقبول مراجع و علما بودند ‏از نظر سياسى، حمایت ایشان تأثیر ‏غيرقابل انكارى در مشروعيت و مقبوليت و گسترش نهضت اسلامى‏ ‏داشت و ‏پس از رحلت آيت الله بروجردى ‏ ایشان قائل به‏ ‏اعلميت آيت الهه خمينى بودند و زعامت ايشان را به صلاح اسلام و‏ ‏مسلمين می دانستند و با وجود خطرات بسيار امنيتى و مخالفت هاى‏ ‏بعضى از علما در حوزه علميه قم با آيت‌الله خمينى و بى تفاوتى عده اى‏ ‏ديگر نسبت به نهضت اسلامى، از ايشان حمايت همه جانبه ‎نمودند. کسی که‏ ‏پس از بازداشت وي در جريان قيام پانزده خرداد 1342‏ در جريان‏ ‏مهاجرت مراجع و علماى شهرستانها به تهران فعالانه شركت كرد و در يكى از اين جلسات با همراهی آیت الله امینی تلگرامى مبنى بر حمايت از آيت‌الله خمينى‏ ‏با عنوان “مرجعيت” تنظيم کردند و به امضای تمامى علماى‏ ‏حاضر در جلسه رساندند که منجر به دستگیری ایشان شد و ‏به همراه‏ ‏مرحوم آيت الله ربانى شيرازى و جمعى از علما و فضلاى مبرز حوزه ‏ ‏علميه قم به مرجعيت امام توجه ویژه داشتند و با تأييد كتبى آن و دادن‏ ‏اعلاميه قدم بزرگى در اين راه برداشتند كه منجر به بازداشت و تبعيد‏ ‏آنان به نقاط بد آب و هوا شد، حال، امروز اینگونه وانمود می شود که تاریخ انقلاب چنین شخصیتی را نمی شناسد. همه بوده اند ولی از آیت الله منتظری خبری نیست.

سوابق برجسته آيت‌الله منتظري در مبارزه

عبدالله نوري با انتقاد شدید از بیان تحریف شده‌ي تاریخ انقلاب افزود: مگر آیت الله منتظری نبود که می گفت برای مبارزه با رژیم باید در جهت تعمیق و گسترش مرجعیت امام خمینی تلاش نمود؟ و بر همین اساس به همه طلاب سفارش می کرد در سفر های تبلیغی مهمترین وظیفه شما تبلیغ مرجعیت است و در بیان مسائل شرعی موظف هستید از رساله آيت الله خميني استفاده کنید و در همین راستا در حد توان و بلکه بیش از توان خود با علمای شهرستانها تماس می گرفت و با نامه های تک امضایی و چند امضایی آن هارا به ترویج مرجعیت وي دعوت می نمود.
با تمام توان جهت راه اندازی شهریه امام به همراه جمعی از متنفذین حوزه و بازار اقدام نمود و با همه مشکلاتی که وجود داشت تلاش نمود تا رساله امام چاپ شود و در اختیار مردم قرار گیرد. در صدور بسیاری از بيانيه هاى منتشره بر عليه رژیم شاه نقش اساسی داشت و حمايت مالى از نهضت اسلامى و افراد مبارز و‏ ‏خانواده هاى زندانيان و تبعیدی ها را يكى از وظايف اصلى خود مى‎دانست.‏
ميزان مقبوليت و محوريت ایشان در انقلاب تا‏ ‏آنجا بود كه آيت الله خمينى در زمان تبعيد، ايشان را به عنوان نماينده ‏ ‏تام الاختيار خويش در ايران منصوب نمودند و حتی در وصیتنامه سال 56 خود در امور مربوط به وجوه شرعی حضرات آیات حائری، سلطانی، پسندیده و منتظری را وصی خود قرار دادند که تنها کسی که به لحاظ جایگاه انقلابی و مبارزاتی جدای از جایگاه علمی و حوزویش در این جمع قرار گرفته آیت الله منتظری است که خود نشانه عمق توجه آيت‌الله خميني به شخص ایشان است. اگر اینها همه بوده است، پس ایشان در کجای نوشته ها و بیانات تاریخ نگاران حکومتی انقلاب جای گرفته است؟

عبدالله نوری در ادامه افزود: در عيد نوروز سال 1345 به دنبال دستگيرى مرحوم‏ ‏محمد منتظرى آيت الله‏ ‏منتظرى نیز بازداشت شدند. در این بازداشت ابتدا شهید گرانقدر محمد را با‏ ‏وحشيانه ترين شكنجه هاى قرون وسطايى و حتى در حضور پدر شكنجه‏ ‏دادند تا شايد‏ ‏بتوانند ايشان را به اعتراف وادارند و سپس به سراغ خود‏ ‏آيت الله منتظرى رفتند و ‏ ‏سخت ترين شكنجه ها را نسبت به ایشان روا داشتند. ‏ ‏آيت الله منتظرى چند ماه پس از آزادى از زندان مجددا‏ ‏دستگير و به مدت پنج ماه به زندان افتاد.
در‏ ‏زمان برگزارى جشنهاى تاجگذارى ايشان به مدت سه ماه به مسجد سليمان تبعید شدند و پس از آن به ايشان ابلاغ شد كه نبايد به قم‏ ‏برويد ولى ايشان به قم مراجعت نمود و پس از آن به نجف آباد تبعید شدند. پس از چند ماه ساواك مجددا ايشان را دستگير و پس‏ ‏از محاكمه به‏ ‏يك سال ونيم زندان محكوم كرد. ‏‏آيت الله منتظرى پس از سپرى كردن دوران محكوميت، راهى قم گرديد ولى رژيم مجدداً ایشان را به‏ ‏نجف آباد تبعيد نمود. فعالیت ایشان در نجف آباد به گونه ای بود که مجددا ساواک به مرکز نوشت: “نمازجمعه منتظرى يك پايگاه سياسى براى مبارزه با‏ ‏رژيم است”. نماز جمعه های نجف آباد و اصفهان از تأثیر گذارترین کانونهای مذهبی و مؤثر در پیروزی انقلاب بود که هر دو با فکر و پیگیری آیت الله منتظری به وجود آمد. ‏‏بار ديگر آيت الله منتظرى به سه سال تبعيد در طبس محكوم شد. نامه سرگشاده آيت الله منتظرى به‏ ‏علما و مردم مسلمان ايران در مورد اتحاد عليه امپرياليسم و صهيونيسم‏ ‏مجدداً خشم حکومت را برانگيخت.‏ ‏تسليم ناپذيرى ایشان سبب شد كه در اواسط سال 1353 رژيم به تبعيد مجدد‏ ‏وى تصميم گرفت و ايشان را پس از گذشت يك سال از طبس به خلخال تبعيد نمود.
ر خلخال نیز ایشان به مبارزه اش ادامه داد و مأموران رژيم در نهايت پس از گذشت حدود چهار ماه ايشان را به‏ ‏تبعيدگاه سقز منتقل نمودند.‏ ‏در تبعيدگاه سقز نیز ساواك از ديدار مردم با ايشان و مواضع سر سختانه آیت الله منتظری دچار نگرانى شده و تصميم به بازداشت و‏ ‏انتقال ايشان به تهران گرفت .‏ ‏در تيرماه 1354 آيت الله منتظرى را از تبعيدگاه سقز روانه زندان‏ ‏نمودند و در اوين مدت شش ماه را در سلول‏ ‏انفرادى با شديدترين فشارهاى روحى و‏ ‏جسمى گذراند و به ايشان گفته شد: “علت اين كه تو را از‏ ‏حوزه دور نگه مى‎داريم و از اين طرف به آن طرف مى‎فرستيم اين است كه‏ ‏يك خمينى ديگر به وجود نيايد”.‏ ‏و بالاخره در يك دادگاه‏ ‏نظامى به ده سال زندان محكوم‏ ‏گرديد. و پس از گذراندن‏ ‏حدود سه سال ونيم از دوران محكوميت به همراه مرحوم آيت الله‏ ‏طالقانى در هشتم آبان 1357 از زندان آزاد شد. شاید هیچکس در جایگاه حوزوی آیت الله منتظری در طول دوره انقلاب به اندازه ایشان برای اسلام و ایران مبارزه و فداکاری نکرد و به اندازه معظم له آزار و اذیت و شکنجه جسمی و روحی تحمل ننمود.

‏در بخشی از پیام امام خمينى به‏ ‏مناسبت آزادى آيت الله منتظرى آمده است: ‏ ‏”هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى‏ ‏شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادى-‏ابتدايى ترين حقوق بشر – محروم و با شكنجه هاى قرون وسطايى با او و‏ ‏ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و‏ ‏ملت از سايه مثل شما رجال عدالتخواه مى‎ترسند. بايد رجال دين و‏ ‏سياست در بند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هرچه بيشتر راه چپاول‏ ‏بيت المال و ذخائر كشور باز باشد”.

قائم مقام رهبري حداقل جايگاه شامخ منتظري بود و خود وي با اين انتخاب مخالفت داشت

‏‏عبدالله نوری نقش آیت الله منتظری در پس از پیروزی انقلاب را درخشان خواند و اضافه کرد: ایشان پس از پیروزی انقلاب ‏رياست مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی را به عهده داشتند و پس از رحلت مرحوم طالقانی به امامت جمعه تهران منصوب شدند و پس از تدوین قانون اساسی و بازگشت به قم مدتی نماز جمعه قم را نیز بر پا داشتند و پیشنهاد اقامه نماز جمعه در سطح کشور نیز از جانب ایشان بود.
ارجاع موارد عدیده ای از مسائل فقهی و غیر فقهی از سوی آيت‌الله خمینی به آیت الله منتظری و مراجعات بسیار گسترده مردم و مسئولین به ایشان تمامی اوقات کاری و فراغت ایشان را پر کرده بود. در عین حال ایشان بزرگترین وظیفه خود را در حوزه های علمیه جستجو می کردند و به همین جهت با ایجاد مدارس و حوزه های علمی در داخل و خارج کشور و با جذب طلاب خارجی از کشور های مختلف جهان و ایجاد تجمع های علمی در نقاط مختلف گام مهمی در جهت بسط و گسترش علوم دینی برداشتند.

آیت الله منتظری با چنین پیشینه ای و با چنان جایگاهی در یک انتخاب طبیعی از سوی مجلس خبرگان رهبری و علی رغم مخالفت خودشان به عنوان قائم مقام رهبر انتخاب شدند.
در جریان جنگ تحميلى از حاج على منتظرى والد مكرم ايشان که برای تقویت روحی رزمندگان به جبهه می رفت گرفته تا فرزندان‏ ‏و نوه هاى معظم له در جبهه ها حضور داشتند كه در نهايت فرزند‏ ‏برومند ايشان آقای سعيد منتظرى بينايى يك چشم و شنوايى‏ ‏يك گوش خود را در جبهه از دست داد و ياسر رستمى يكى از نوه های ایشان به درجه رفيع شهادت نايل آمد.
مرحوم محمد منتظری فرزند برومند ایشان هم که شایستگی هایش را می توان از پیام آيت الله خميني در فاجعه هفتم تیر و شهادت ایشان یافت. در بخشی از نامه وي خطاب به آیت الله منتظری آمده است: “”از فرزند عزيز شما شناختى دارم كه بايد به شما با تربيت چنين فرزندى تبريك بگويم. او از وقتى كه خود را شناخت و در جامعه وارد شد ارزشهاى اسلامى را نيز شناخت و با تعهد و انگيزه‏حساب شده وارد ميدان مبارزه عليه ستمگران گرديد. او با ديد وسيعى كه داشت سعى در گسترش‏ مكتب و پرورش اشخاص فداكار مى‏نمود. محمد شما و ما خود را وقف هدف و براى پيشبرد آن سر از پا نمى‏شناخت. شما فرزندى فداكار و متعهد و هدفدار تسليم جامعه كرديد و تقديم خداوندمتعال. او فرزند اسلام و قرآن بود، او در زجرها و شكنجه‏ها و از آن بدتر شكنجه‏هاى روحى از قبل‏ بدخواهان عمرى به سر برد””
در آخرین نامه آيت‌الله خميني در 8/1/68 و پس از نامه 6/1/68 و برکناری ایشان از قائم مقام رهبری خطاب به آیت الله منتظری آمده است: “”من صلاح شما و انقلاب را در اين مى‎بينم كه‏ ‏شما فقيهى باشيد كه نظام و مردم از نظرات شما استفاده كنند””

من در عزل آيت‌الله منتظري نقشي نداشتم

عبدالله نوری در مورد عملکرد خود پیرامون مسائل پیش آمده در سال 68 و پیش از آن گفت: من در طول دوره های گوناگون فراز و فرود حضرت آیت الله منتظری چه در ماجرای شهید جاوید و پس از آن و چه قبل از قائم مقامی و پس از قائم مقامی و پس از عزل از قائم مقامی و چه در ارتباط با داستان سید مهدی هاشمی و محاکمه و اعدام وی و مسائل متعدد دیگر مواضع خاص خود را داشته ام که در برخی موارد همسو با مواضع آیت الله منتظری نبوده است و در موارد متعدد خدمت ایشان مواضع خودم را مطرح کرده ام و چه بسا برخی نظرات ایشان مورد قبول و تبعیت من نباشد، ولی بجث من بر سر بی انصافی ها و حق کشی ها و کتمان واقعیات است.
من در عزل ایشان نقش نداشته ام و لکن زمانی که نامه 6/1/68 خدمت آیت الله منتظری ارسال شد امام موضعشان این بود که در اسرع وقت همه نشانه هایی که مربوط به قائم مقامی رهبری است از قبیل عکس و یا پلاکارد و مانند آن جمع آوری شود و از طرف ایشان به من و آقای موسوی نخست وزیر ابلاغ شد که ما هم انجام دادیم از طرف دیگر از من خواسته شد همه آنچه مربوط به منزل آیت الله منتظری است از خیابان و کوچه به حالت عادی درآید و همه بیوت اطراف منزل که در تصرف دفتر ایشان است تخلیه گردد که من پس از مذاکره با مرحوم حاج احمد آقا موفق شدم موضوع را محدود به خیابان ساحلی کنم و صرفا دیوار وسط خیابان جمع آوری شد.
در روز 7/1/68 خدمت آیت الله منتظری رفتم و شرایط روحی امام خميني و نگرانی های جدی وي نسبت به ایشان را تشریح کردم که در نهایت ایشان نامه مورخ 7/1/68 را مرقوم فرمودند و توسط من و جناب آقای شریعتی برای امام آورده شد و بر اساس آن نامه 8/1/68 وي صادر گردید.
همانگونه که نامه 24/9 سال 65 آیت الله منتظری هم در جریان رسیدگی به پرونده سید مهدی هاشمی توسط من و جناب آقای شریعتی برای امام برده شد که در هر دو مورد مواجه با دعاگویی حضرت آيت‌الله خميني شدیم. نامه 24/9/65 همان نامه ای است که در بخشی از آن آمده است: “”خواهشمندم دستور فرمائيد كه جرائم و اتهامات سيد مهدي هاشمي و افراد مربوط به وي بدون اغماض و با كمال دقت مطابق موازين عدل اسلامي ولو بلغ ما بلغ رسيدگي شود و مبادا ارتباط سببي ايشان و يا ديگران با اينجانب و يا هر كس و يا رعايت حرمت اين و آن مانع تحقيق و رسيدگي گردد””

مي‌خواهند نام آيت‌الله منتظري را از انقلايب حذف كنند اما نمي‌توانند

الان هم که این سخنان را مطرح می کنم برای من مهم نیست که ارادتمندان ایشان مجددا نسبت به من چه موضعی خواهند داشت و یا اینکه مخالفین معظم له نسبت به من چه قضاوتی خواهند کرد و امیدوارم در سخنانم رضای خدا را بیش از رضایت این و آن در نظر بگیرم.
وی با انتقاد از دستگاههای رسانه ای دولتی عنوان کرد: من از رسانه ای که در طول مدتی طولانی گزارش دوران انقلاب را منتشر کرده و می کند و می خواهد وانمود کند که بدون ملاحظات سیاسی به افراد گوناگون می پردازد سئوال می کنم آیا در این انقلاب آیت الله منتظری وجود نداشته است؟ آیا در این انقلاب آیت الله منتظری گم شده است؟
آخر نمي‌توان گفت كه در ایرانِ قرن 14 هجری شمسی، رضا شاه بوده، محمد رضا شاه بوده، آيت‌الله خمینی بوده، مهندس بازرگان بوده، آقای بني‌صدر بوده، اما آيت‌الله منتظري نبوده است. آیا مي‌توان گفت اصلاً چنين شخصیتی وجود نداشته و این موجود نامرئی فقط در یک زمان عزل شده است؟
من خدمت شما و همه دست اندرکاران حکومت و رسانه ملی عرض می کنم کاری نکنید که حرف های درست شما هم بی اعتبار شود.
وي افزود: اينكه رسانه ملی در بررسي سير تحولات انقلاب اسلامي بيان ‌كند كه اولین رییس دولت پس از انقلاب مرحوم بازرگان بوده و بعد به دلایلی استعفا داده و یا اولین رییس جمهور آقای بنی صدر بوده و به دلایلی کنار گذارده شده اما نگويد آيت‌الله منتظري شخص دوم انقلاب بوده است، حرف‌هاي درست رسانه هم اگر وجود داشته باشد زير سوال مي‌رود و مردم با خود مي‌گويند نكند حرف‌هاي دیگری هم كه منتشر مي‌شود خدشه دار و نادرست باشد.
هركس اندكي با تاريخ انقلاب و جمهوري اسلامي آشنا باشد مي‌داند كه آيت الله خميني از آغاز تا سال 68 رهبري انقلاب را بر عهده داشتند و در طول این دوره توسط شخصیت های انقلابی و غیر انقلابی و توسط شخصیت های روحانی و دانشگاهی و سایر اقشار جامعه از آيت‌الله منتظري به عنوان فرد دوم انقلاب نام برده مي‌شده است.
تصمیم بر حذف نام آیت الله منتظری از تاریخ انقلاب سبب قلب واقعیت می شود و هر گاه تاریخ دچار تحریف شود مطالب درست آن نیز از اعتبار ساقط می شود. شما بیایید بیان کنید که ایشان بوده ولی نقش ایشان منفی بوده است. آخر نمی شود گفت که در این انقلاب همه بوده اند حتی کسانی که نبوده اند، حتی کسانی که نسبت به آيت الله خميني موضع منفی داشته اند و حتی کسانی که حضور فوق العاده کمرنگی داشته اند، اینها همه در انقلاب بوده اند ولی آیت الله منتظری نبوده است. شاید هم جواب حکومت این باشد که اگر در ارتباط با آیت الله منتظری واقعیت را بیان کنیم در تمامی دوران زندگی نقش ایشان مثبت بوده است و تنها در مرحله عزل می توان نسبت به ایشان سخن منفی گفت بنا براین چه بهتر که صورت مسئله را پاک کنیم. حکومتی که خود را بر حق می داند از بیان واقعیت ها نباید هراس داشته باشد، چرا از بیان واقعیت در این حد هراس وجود دارد؟ بايد واقعيات كشور و انقلاب بيان شود، نه اينكه چون ما از فردی خوشمان نمي‌آيد فرض بگیریم او نبوده است.

آیا مي‌توان به دلیل عدم موافقت با نظرات آيت‌الله منتظري علميت ايشان را هم زيرسوال برد؟ علمیت ایشان مورد تایید تمامی شخصیت های رده اول همه حوزه ها از مرحوم آیه الله العظمی بروجردی تا مرحوم آيت الله خمینی از مرحوم آیت الله حکیم و مرحوم آیت الله خویی تا مرحوم آیت الله خوانساری بوده است و امروز چه کسی از بزرگان حوزه های علمیه است که بتواند منکر علمیت و یا مرجعیت ایشان شود؟ آیا می توان واقعيات را اینگونه كنار گذاشت؟ و از اينكه حتي گفته شود فردي مثل آيت‌الله منتظري وجود داشته هم ابا داشت؟

اتفاقی که در ایران افتاده و شاید در برخی از کشور ها این رفتار وجود داشته باشد این است که تاریخ مطابق میل حکومت گفته می شود این که دیگر واقعیت نیست. اگر تصمیم گرفته شد که یک در میان واقعیات گفته شود، اینکه دیگر واقعیت نیست این قلب واقعیت است مثلا در این مملکت شاه بوده ولی آیت الله منتظری نبوده مجلس خبرگان بوده ولی رییس نداشته است تنها یک رییس موقت به نام مرحوم آیت الله خادمی داشته و پس از ایشان هم توسط مرحوم آیت الله بهشتی اداره می شده است و با سرعت هم از این بحث عبور می شود، چرا؟ چون ما از آیت الله منتظری خوشمان نمی آید. خوب بگویید رییس خبرگان به اشتباه آیت الله منتظری شده نه اینکه این مجلس رییس نداشته است، تبعید بوده ولی آیت الله منتظری در تبعید نبوده است، زندان بوده ولی زندانیی به نام منتظری نداشته است، مبارزه و انقلاب بوده ولی آیت الله منتظری نفر دوم انقلاب در طول 27 سال نبوده است. وقتی مطالب اینگونه بیان گردد حرف های درست شما هم مخدوش می شود. نمی شود گفت که چون من از ایشان بدم می آید ایشان سواد هم ندارد، از ممتازترین شاگردان آیت الله بروجردی هم نبوده است، بهترین مقرر درس ایشان هم نبوده است و مسائل عدیده انقلاب از سوی آيت‌الله خمینی به ایشان ارجاع نشده است.
من معتقد هستم حکومت می تواند با بیان درست واقعیت های تاریخی و جدا سازی راستی ها از کژی ها در جهت ابهام زدایی گام بردارد وگر نه همانگونه که تاریخ هم نشان داده است، پاک کردن صورت مسایل هیچ کمکی به حاکمان نخواهد کرد.
رفتار حکومت هم به گونه ای است که همه حساب کار خودشان را بکنند و بدانند وقتی برای شخصیتی مثل آیت الله منتظری هیچ حریمی وجود ندارد و می توان ایشان را که عمر خود را صرف تعلیم و تعلم قرآن و سنت و عمل به آن نموده و در مبارزه با رژیم گذشته در خط مقدم قرار داشته و در جهت ارائه مبانی دینی برای حکومت ممتازترین بوده و در جهت تفکر ضد امپریالیستی تفکری انترناسیونالیستی داشته و در جهت دفاع از مسلمین و مسجد الاقصی پیشتاز بوده و در جهت اتحاد مسلمین هفته وحدت پیشنهاد داده و در دفاع از کشور شهید و جانباز داده و فرزندی همچون شهید محمد منتظری داشته است و ده ها مورد دیگر، وقتی می توان ایشان را نادیده گرفت و یا از ایشان چهره ای مخدوش ساخت دیگران که عددی نیستند.
مع الاسف چه بسیارند کسانی که برای اینکه مشکل پیدا نکنند و یا زیر سئوال نروند و یا مورد آزار و اذیت قرار نگیرند از بیان واقعیات صرف نطر می کنند و یا براي اینکه می خواهند به قدرت برسند و یا در قدرت بمانند تقيه می كنند و دست به عصا راه می روند و از این قسمت تاریخ و شاید هم بخش های دیگری که از تاریخ زدوده و یا به تاریخ اضافه می شود چشم پوشی می کنند. البته شايد نيت آنها خير باشد و می خواهند با رسيدن به قدرت و یا ماندن در قدرت ان شاء الله كار خيری انجام دهند.

حكومت زماني به اشتباه خود اعتراف مي‌كند كه ديگر فايده‌بخش نيست

عبد الله نوری در ادامه و در پاسخ به برخی مطالب دانشجویان گفت: ما مي‌گوييم كه واقعيات بيان شود، و چون رسانه در اختیار شما است فکر نکنید هر آنچه بگویید مورد قبول مردم قرار می گیرد. شاید این اشتباه را خیلی حکومت ها مرتکب شدند و زمانی به اشتباه خود واقف شدند و حتی اعتراف کردند که دیگر فایده بخش نبود. اينكه اگر كسي اعم از دانشجو، روحاني، استاد، کارگر، معلم و یا هر فردی بیايد حرف بزند، با او برخورد شود، و همه آنها را فريب‌خورده بنامیم، اينها چه چيزهايي را حل مي‌كند؟ يعني اگر شما با تبليغات سنگ را مرواريد معرفی كنيد، آيا ماهيت سنگ تغيير مي‌كند؟ اگر كسي بگويد آنچه در دست شماست سنگ است، فریاد برآورید که دین در خطر است و یک مشت فريب‌خورده آمريكايي می خواهند مروارید را سنگ معرفی کنند، آیا با این ترفندها سنگ مروارید خواهد شد؟
وي گفت: آیا آرمان‌هايي كه در انقلاب بیان شد با آنچه امروز عینیت جامعه است متفاوت نیست؟ رهبران انقلاب با شعار اجرای مكارم اخلاق در جامعه آمدند، اگر مكارم اخلاق، راستی و درستی و عدالت و … است بايد دید اعمال جامعه و حکومت با اين مكارم منطبق هست يا خير. اگر خداي ناكرده‌ انسان به تهمت‌زني، غیبت کردن و دروغگويي اقدام کند تا طرف مقابل را ضایع نماید، آیا اين همان چيزي بود كه از انقلاب خواسته می شد؟ اگر کار به اينجا برسد كه احساس شود مگر مي‌توان یک روز بدون دروغ زندگي كرد، پس انقلاب به دنبال چه بود؟
اينهمه تحمل سختي‌ براي مردم و مبارزان در دوران انقلاب و جنگ بوده است كه بگوييم شاید امروز دروغ و غیبت و تهمت و تضییع حقوق مردم بيشتر از ديروز است؟
جالب است شرايط هم به گونه‌اي پیش رفته كه این نوع حرف‌ها حرف های دشمن است و نوعی توطئه در آن دیده می شود؟ و گوینده آن متهم می شود که فريب‌خورده شرق و غرب است، و یا حد اقل متهم به افراط گری می شود.
آنها مي‌خواهند كاري كنند تا از نقد جدی نسبت به حاکمان دست برداشته شود، عنوان مي‌كنند كه از اسرائيل پول مي‌گيرند و نام حکومت را مي‌گذارند متن اسلام و تشيع، آيا مي‌شود بيش از اين به اسلام و تشيع جفا كرد؟ يعني مي‌گويند دنيا بداند اگر اسلام بخواهد در جهان گسترش پيدا كند، اينگونه عمل خواهد کرد و با منتقدان خود اینچنین رفتار می نماید. آیا فکر می کنند با چنین تبلیغی، به مسلمانان افزوده خواهد شد؟ آری پیروان دین مبین اسلام بیشتر می شوند ولی به دلیل برداشت و قرائت متفاوتی که نسبت به حاکمان اسلامی از متن اسلام و مذهب دارند.

بايد ميزان پايبندي كانديداهاي رياست‌جمهوري به دروغ و راست روشن شود

كانديداي هواداران اصلاحات ساختاري در ادامه گفت: در بحث قبلي عنوان كردم كه در آمريكا چگونه يك سياهپوست مي‌تواند رئيس‌ جمهور شود، من گفتم كه مواظب باشيد اسلام از آمريكايي‌ها كه آنها را شيطان بزرگ مي‌دانيد عقب‌تر نماند ولي برآشفته شدند؟
بايد مشخص شود كه افرادي كه كانديدای ریاست جمهوری هستند چند درصد حاضرند دروغ بگويند تا جلوتر از رقیب قرار بگیرند؟ متاسفانه دچار مشكلي شده‌ايم كه دامن خيلي‌ها را گرفته است، چند درصد را در جامعه سراغ داریم كه دروغ نگويند و یا تزوير نكنند؟ در اين زمينه‌ها در دنيا تلاش‌هاي زيادي صورت گرفته و می گیرد و موفقیت هم داشته اند. چرا جامعه ما به گونه‌اي شده ‌است كه در پشت پرده عيب‌هاي همدیگر را مي‌گوييم اما رو در رو در توصيف خو بي‌هاي فرد از یکدیگر سبقت مي‌گيريم؟ چند درصد حاضريم حقيقت را بگوييم؟ اسلام و قرآن می گوید پشت سر افراد عیب گویی حرام است ولی به خود او عیبش را گوشزد کن تا در جهت اصلاح خویش بر آید. همانگونه که غیبت حرام است امر به معروف و نهی از منکر واجب است ولی اکثراً عکس آن عمل می شود. شما در غیاب من نباید علیه من سخن بگویید و باید با خود من معایبم را مطرح کنید که ما در هر دو مورد عکس گفته اسلام عمل می کنیم. چند در صد حاضریم به متن دستور اسلام دربارهء حاکمان عمل کنیم و دست از تملق و چاپلوسی برداریم؟ چند درصد حاکمان کشور آمادگی دارند همین دستورات اخلاقی نسبت به آنها اجرا شود؟
تاكنون كدام ‌يك از كانديداها گفته است كه براي رشد اخلاق چه برنامه ای دارد؟ آیا تلاش او در چهار سال رياست‌جمهوري برای بیان مضرات دروغ به اندازه بیان مضرات سیگار هست؟ آیا حاضر است به مصداق آیه “اَ تأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم” تعهد کند که دروغ نگوید و درمقابل اولین دروغ از مقام خود کنار رود؟ و آیا کدامیک از کاندیداهای اصلاح طلب و یا اصولگرا به زبان امروزی آمادگی دارد تا در دوره نامزدی و برای رسیدن به ریاست جمهوری از هر منکری پرهیز نماید و در چهار چوب مکارم اخلاق گام بردارد؟
وی در پاسخ به سئوال مربوط به عملکرد اصلاح طلبان در دوره قبل گفت: به نظر من می توانسته اند نتیجه بهتری بگیرند و خيلي از مطالب بود كه اگر بر روي آن ايستادگي مي‌شد به نتايج بهتري می رسیدند. امیدوار هستم چنانچه در این دوره اصلاح طلبی رییس جمهور شد از تجربه گذشته بهره برداری مناسب بنماید.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates