کشتار خانوادگي چگونه کليد خورد
اعتماد: تنها نجات يافته کشتار ملک آباد اصفهان بعد از 25 روز شرح داد
گروه حوادث؛ گذشت 25 روز از قتل عام خانوادگي در ملک آباد اصفهان سبب شد جزييات تازه يي از اين جنايت فاش شود و تنها بازمانده اين کشتار زمينه هاي وقوع اين جنايت را تشريح کند. اين قتل عام روز 29 بهمن ماه در ملک آباد اصفهان رخ داد و مردي به نام بهروز به خاطر اختلاف با همسرش به خانه پدرزن خود رفت و مرد 67 ساله به نام حسين، خواهرزن 20 ساله اش به نام لاله و همسر 31 ساله اش به نام ليلا را به قتل رساند و سپس با شليک گلوله به زندگي اش پايان داد. مادر خانواده که پس از شروع تيراندازي به پشت بام گريخته و توانسته بود از مهلکه نجات پيدا کند پيش از اين در جريان بازجويي ها توضيح داده بود دامادش پس از ازدواج ليلا را با خودش از اصفهان به شوشتر برد و پس از مدتي اختلافاتي بين آن دو درگرفت که منجر شد زن جوان به خانه پدري اش بازگردد. سپس وقتي بهروز براي آشتي کردن به اصفهان رفته بود در خانه پدر همسرش به سوي اعضاي خانواده آتش گشود.
ازدواج ناموفق
اکنون پس از گذشت 25 روز از اين کشتار فاطمه مادر خانواده که معتقد است کالبد شکافي حادثه مي تواند در پيشگيري از حوادث مشابه تاثير داشته باشد جزييات تازه يي را که زمينه ساز وقوع قتل عام شد تشريح کرد. ليلا سال ها قبل با مرد ديگري ازدواج کرده و به خاطر برخي مشکلات مجبور شده بود طلاق بگيرد. پس از آن بود که زندگي زن جوان ديگر به حالت عادي برنگشت. مادر ليلا مي گويد؛ از آن زمان زمزمه ها و کنايه ها روز به روز بيشتر مي شد و هر کسي که از راه مي رسيد دخترم را به خاطر زندگي ناموفقش نصيحت مي کرد. اين موضوع ليلا را به شدت آشفته کرده بود طوري که او پذيرفته بود بايد با اولين مردي که از او خواستگاري کرد ازدواج کند. در چنين شرايطي ليلا از طريق زني که در همسايگي شان زندگي مي کرد با بهروز آشنا و مراسم خواستگاري برگزار شد. ليلا و بهروز به مدت سه ماه با هم نامزد بودند و در آن زمان اختلافي بين آنها وجود نداشت و زن جوان تصور مي کرد به زندگي دلخواهش دست يافته است.
نقل مکان
از آنجا که خانواده بهروز اصرار داشتند مراسم عقد و عروسي هر چه زودتر برگزار شود زوج جوان پس از سه ماه عقد دائم کردند. سپس پدر ليلا که مردي بازنشسته و بيمار بود تلاش خود را براي تهيه جهيزيه مناسب آغاز کرد و از دو بانک و موسسه وام گرفت چرا که مي دانست خانواده بهروز نسبت به جهيزيه حساس هستند. در نهايت پدر و برادر بزرگ بهروز به اصفهان آمدند و جهيزيه را با خود به شوشتر بردند ولي چون خود داماد در اين مراسم حضور نداشت اختلافي بين او و همسرش به وجود آمد و اين اختلاف وقتي بيشتر شد که يک روز قبل از برگزاري جشن عروسي بهروز بار ديگر همسرش را تنها گذاشت و ليلا به ناچار نزد يکي از نزديکانش در مسجد سليمان رفت. بعد از مراسم عروسي بود که دعوا و کشمکش ها بين زوج جوان بالا گرفت.
يک ماه بعد
به گفته فاطمه يک ماه پس از عروسي اولين درگيري جدي بين بهروز و ليلا به وقوع پيوست و زن جوان به خاطر ضرب و جرح دچار خونريزي شديدي شد. والدين ليلا بعد از اطلاع از اين موضوع به شوشتر رفتند اما نتوانستند جو را آرام کنند. در اين بين بهروز از طريق همسايه مقتولان از ازدواج اول همسرش مطلع شده و ليلا نيز فهميده بود شوهرش برخلاف ادعايي که مطرح کرده بود ديپلم ندارد. در دومين ماه زندگي مشترک اختلاف شديدتر از پيش شد به گونه يي که داماد تهديد کرد به صورت ليلا اسيد مي پاشد. سرانجام تير ماه سال جاري ليلا بار ديگر از سوي شوهرش به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفت و پدر و برادر بزرگ تر او دوباره راهي شوشتر شدند تا وي را به اصفهان بازگردانند. ليلا که ابتدا با تصميم پدرش موافق نبود بالاخره قبول کرد با وي همراه شود اما بهروز به شدت مخالفت کرد و درگيري آنها به نيروي انتظامي کشيده شد و ماموران پليس به والدين عروس گفتند نبايد در زندگي اين زوج دخالت کنند و حق ندارند فرزندشان را با خود ببرند. با اين وجود ليلا به اصفهان برگشت و سه ماه در خانه پدرش ماند تا اينکه بهروز به منزل پدرزنش رفت و پس از مذاکره و گفت وگو متعهد شد ديگر همسرش را کتک نزند به اين ترتيب به ظاهر اختلافات زوج جوان پايان گرفت و ليلا به خانه شوهرش برگشت.
آخرين روزها
فاطمه مي گويد؛ بعد از آن ماجرا بهروز ديگر دخترم را کتک نزد ولي رفتار بدي با او داشت و به ليلا تهمت مي زد. حتي وقتي دخترم با ما تلفني صحبت مي کرد به حرف هاي خصوصي او گوش مي داد به همين خاطر شوهرم به ليلا توصيه کرد رفتاري از خودش بروز ندهد که باعث ناراحتي بهروز شود. به رغم وساطت ما آتش اختلافات هر روز شعله ورتر مي شد تا اينکه 9 روز قبل از جنايت ليلا خانه اش را ترک کرد و به مسجد سليمان رفت و ديگر حاضر نشد به منزل بهروز برگردد. پس از آن با قطعي شدن تصميم طلاق زن جوان به اصفهان برگشت و ابتدا به تلفن هاي شوهرش نيز پاسخ نداد تا اينکه بالاخره قبول کرد با او حرف بزند. ليلا در آخرين مکالمه تلفني به بهروز گفت يا بايد به اصفهان بيايد يا از هم جدا شوند. روز بعد از اين گفت وگو بود که مرد جوان راهي خانه پدرزنش شد. روز حادثه پس از آنکه مقتولان از بهروز پذيرايي کردند مرد جوان که مي دانست نمي تواند همسرش را با خود به شوشتر بازگرداند سلاحي را بيرون کشيد و اولين گلوله را به حسين پدرزنش شليک کرد. سپس همسر خودش را کشت و در ادامه لاله را هدف گرفت و پس از تيراندازي هاي مرگبار به زندگي خودش پايان داد.
نظر کارشناسي
سيدضياءالدين فائق آسيب شناس اجتماعي در گفت وگو با پايگاه اطلاع رساني عبرت در تحليل چنين حوادثي مي گويد؛ «با مرور رخدادهاي کشور در حوزه مسائل اجتماعي و حوادث به يک تغيير مهم برمي خوريم که علاوه بر هشداردهنده بودن براي مردم، يک پيام جدي نيز براي مسوولان کشور دارد؛ آمار جنايت و قتل و همچنين تجاوزهاي جنسي روبه افزايش گذاشته است، گرچه ما به تمام آنچه رخ داده دسترسي نداريم اما مطالبي که جسته و گريخته منتشر مي شود حکايت از افزايش قابل توجه و نگران کننده جرائمي خاص دارد. وي مي افزايد؛ بايد بپذيريم وقوع جرم و شدت و ضعف آن مستقيماً با مسائل اقتصادي و معيشتي و فرهنگي- اجتماعي، افزايش تبعيض طبقاتي، فقر و رو به گسترش رفتن حاشيه نشيني مرتبط است. کساني که با مسائل اجتماعي ارتباط مستقيم دارند عقيده دارند خشونت مساله يي کاملاً آموختني است و نوع رويکرد کنوني کساني که مسووليت هدايت اجتماع را بر عهده دارند نيز متناسب با شرايط اجتماعي نيست و اکنون مسوولان فقط اين جمله را تکرار مي کنند که ما برخورد مي کنيم. حال آنکه برخورد و مقابله راه آخر است. البته دستگاه قضايي و نيروي انتظامي در مسائل اجتماعي تنها مانده اند و ظاهراً همه غافلند که چه بر سر جامعه مي آيد و کارهاي فرهنگي مناسبي انجام نمي شود. فائق ادامه مي دهد؛ «اگر اين خانواده کشته شدند در کنار قاتل اصلي، قاتل خاموش نيز خدمت کرده. جهل و ناتواني مرد باعث شد او اين افراد را بکشد. از سويي ليلا و ليلاها طي 12 سال تحصيلي بايد مي آموختند چگونه انتخاب و چگونه زندگي کنند تا دچار اشتباه نشوند و اين حوادث رخ ندهد. کوتاهي در آموزش و انجام کارهاي فرهنگي زمينه ساز چنين قتل هايي مي شود.»
پیام برای این مطلب مسدود شده.