18.03.2009

مروری برهنرمعماری وطراحی پارچه ولباس در ایران:گفتگویی با کیوان خسروانی

من و شما: مهندس کیوان خسروانی تحصیلات خود را در رشته معماری در سال 1336 (1957) در امریکا در دانشگاه برکلی آغاز کرد و پس از یک سال به دلیل علاقه به بودن درایران ، خود رابه تهران و دانشکده معماری منتقل کرد و تحصیلات خود را تا درجه فوق لیسانس معماری با درجه عالی به پایان رسانید. (1341)

با گرفتن بورس از دولت فرانسه برای ادامه تحصیل به بوژار پاریس رفت و در آتیله A.Leconte راه یافت و تحصیلات خود را ادامه داد وی در سال 1964 کروکی هایی از معماری ایران و اروپا را در سیته اینترناسیونالال پاریس به نمایش گذارد.

دوره تخصصی ترمیم آثار باستانی را در دانشگاه رم به پایان رساند و سپس در سال 1966 به ایران بازگشت. وی آرشیتکت و طراح افتخاری فضاهایی برای برگزاری جشن هنر شیراز بود که این طرح ها تا آخرین سال جشن هنر مورد استفاده قرار میگرفت. او به سه زبان ایتالیایی فرانسوی و انگلیسی صحبت می کند

طراحی نور پردازی تخت جمشید ، طرح تاثیر هوای آزاد جلوی کاخ آپادانا ، نور پردازی حافظیه با 850 شکل تزئینی و طراحی جایگاه تماشاگران .

در زمانی که بیشتر معماران به هنری غرب نگاه کرده و از آن گرته برداری میکردند.وی طرح میهمانسرای نائین را با الهام ازهنر اصیل ایرانی طرح و اجراء نمودند.

وی در سال 2004 در کنفرانس معماری دانشگاه کاتولیک واشینگتن شرکت کرد و عضو هیات داوران پروژه های معماری کاهگلی دانشجویان فوق لیسانس این دانشکده بود.

طرح دیگر وی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در گور زنبورک خانه تهران بود که روح تاریخ ایرانی را در آن میتوان دید.

فعالیت دیگر وی طراحی لباس بود. لباسهایی با طرحهای اصیل ایرانی . همچنین بهره گیری از شیوه های مختلف دوخت و تزئین لباس در شهرهای ایران.

لباسهایی باطرح های خود را در بوتیک معروف” نامبر وان” عرضه نمود. لباسهای ساده و ارزان،که تماما از پارچه های بافته شده در ایران مثل پارچه مقدم ،کوراوغلی یا مازندران دوخته می شد . در این البسه همواره اصالت ایرانی وجود داشت و نه صرفا یک کپی برداری سطحی از طرحهای غربی. او از منابع غنی صنایع دستی ایران زری دوزی، باتیک روی ابریشم ( اسکو ) ، قلم کاری ، سکمه ، چشمه دوزی اصفهان ، سوزن دوزی بلوچستان با همکاری منیره جهانبانی در تهیه البسه استفاده می کرد. بگونه ای از وی دعوت شد که طراحی لباس های رسمی ملکه را برای انجام دهد و سیزده سال بدون دریافت مزدی طراح البسه فرح پهلوی بود. هم اکنون دو لباس فرح پهلوی با طراحی خسروانی« یکی لباس در شب افتتاح جشن های شیراز» و «مانتوئی از باتیک اسکوی آذربایجان که در سفر رسمی به واشنگتن به تن شده بود» در موزه مد پاریس نگهداری میشود .با گفتگوی مفصلی که با آقای مهندس خسروانی داشته ام از هنر معماری و طراحی لباس در ایران تا چگونگی تشکیل بوتیک نامبروان و حرف و حدیث هایی که در اطراف کار ایشان بود صحبت شد.این گفتگو در دو قسمت تهیه شده. قسمت دوم را در پست بعدی می گذارم.

قسمت اول این گفتگو را از اینجا گوش کنیدآقای مهندس خسروانی ! آیا فرح پهلوی به عنوان کسی که معماری در پاریس تحصیل کرده بود، از نفوذ خودش در ساخت بناهای ارزنده ای که در آن دوران ساخته شد مثل موزه هنرهای معاصر یا تئاتر شهر تهران استفاده کرد؟ و دیگر اینکه گفته می شود که معماری آیینه تمام نمای جامعه است. با این حساب می توان یک مقایسه اجمالی از معماری از دوران پهلوی اول و دوم و بعد از انقلاب داشته باشیم؟

خسروانی: در درجه اول فرح پهلوی تحصیل معماری نکرد. او در آستانه ورود به دانشکده معماری بود که ازدواج کرد. کنکور ورودی در دانشکده های معماری پاریس به گونه ای بود که دانشجو ثبت نام موقت میکرد و اجازه داشت محیط دانشکده باشد و حتی در کارگاههای مختلف شرکت کند تا زمانی که جواز ثبت نام قطعی در دانشگاه را بگیرد. به این دانشجوها می گفتند “ادمیسیونیست” . این دوره می توانست یک تا سه سال طول بکشد و یاحتی شخص پذیرفته نمی شد. فرح پهلوی هم یک سال فقط ادمیسیونیست بود. و هیچ وقت فرصت نشد به طور قطعی به عنوان دانشجو پذیرفته شود. و بعد از یک سال نامزدی خودش را اعلام شد.

دردوران رضا شاه ، تمام کشورهای متمدن اروپا زیر چکمه دیکتاتورها بودند. در کشور گوته “هیتلر”را داشتید و در کشور مولیر” پتن “بود. در سرزمین میکل انجلو “موسولینی” و در کشور سروانتس “فرانکو” را داشتید. رضا پهلوی دیکتاتوری بود که به زور برای مردم بیمارستان ساخت و بچه ها را واکسینه کرد، مدرسه و هنرستان دختران و دانشگاه ساخت. و آن هم بعد از بدبختی و بیچارگی که بعد از دویست و خورده ای سال، قاجارها به جا گذاشتند، به هر حال آمدن یک دیکتاتورروشنفکری مثل رضا شاه خدمات مثبتی را در عرض شانزده سال به ایران کرد.از طریق بنیاد پهلوی هتلها و دانشگاهها و ساختمانهای زیادی ساخت. و پسراو که دشمن پدرش بود تمام هتلها را تبدیل به قمار خانه و کازینو کرد و مثلا هتل دربند را خراب کرد و درآنجاروی رودخانه را بست و تبدیلش کرد به فاضلاب.

و اما در دوران “محمد رضا پهلوی”شخصی را به نام” پهلبد” را در راس وزارت فرهنگ و هنر قرار داد . و این شخص اینقدر بی سلیقه و بی سواد بود که ما اسمش را گذاشته بودیم وزیر” نه فرهنگ و نه هنر “و فقط به دلیل اینکه شوهر شمس پهلوی بود، می بایست این شغل را برای همیشه حفظ می کرد. او برادر تیمسار” مین باشیان” بود که اسم فامیل خود را به خاطر ازدواج با شمس عوض کرد تا به نام پهلوی نزدیک باشد. واما فرح پهلوی از طریق روشنفکران و هنرمندانی که اطرافش بود در جهت از بین بردن این رکود فرهنگی که – نتیجه این وزیر بی لیاقت بی سلیقه- بود کارهایی انجام داد. مثلا فرح پسر دایی خودش- رضا قطبی- که اتفاقا دوست بچگی من بود را به سمت رئیس رادیو تلویزیون ایران برگمارد. و باید به فرح پهلوی این امتیاز را داد که در این فشار حکومت استبدادی کارهای فرهنگی مثبتی را انجام دهد. مثل جشن هنر شیراز که البته فقط برای یک گروه الیت بود.

و بر گردیم به موزه هنرهای معاصر. ساخت موزه هنرهای معا صر که کار کامران دیبا و در اصل کارمعماری نادر اردلان هست که آن موقع در دفتر دیبا کار می کرد. اما این موزه بر اساس علم معماری موزه کار غلطی است. موزه باید دارای عملکرد درستی داشته باشد نه صرف دارای یک فرم زیبا. همیشه گالری های موزه از سطح زمین باید بالاتر باشد. و هرگز به جز زیرزمین توالت نداشته باشد. در صورتی که شما از طبقه همکف وارد می شوید و برای دیدن گالری ها و – ثروت این موزه که اگر اشتباه نکنم چهار میلیارد دلار است -، می بایست به زیرزمین رفت.موزه در خیابانی سراشیبی مثل امیر آباد است در شهری که فاضلاب ندارد و ضمنا کویری هم هست می تواند با یک سیل تمام گنجینه موزه برود زیر آب، که خوشبختانه این اتفاق نیفتاده. درست همان کاری ک” رنزو پیانو” با سانتر پمپیدو در فرانسه کرده. در این موزه هم در طبقه زیر کتابخانه است و با یک آتش سوزی تمام آثار موزه می توانداز بین می رود.

………………………

در اینجا مهندس خسروانی از هنر و صنعت فرش در ایران می گوید، از تاثیر اقوام دیگر بر هنر ایرانی و همچنین اینکه اساسا برداشتشان از هنر اسلامی که بهتر است از زبان شیرین خود ایشان بشنوید.

و ادامه مصاحبه مکتوب که بر می گردد به شایعاتی که اطراف زندگی خصوصی کیوان خسروانی در زمان پهلوی در گرفت:

آقای خسروانی شایعاتی بود در زمان پهلوی بود دال بر این که شما همجنسگرا بوده اید و حتی با شخصی به نام محوی ازدواج کرده بودید این شایعات به مطبوعا ت هم راه پیدا کرد. دوست دارید در این مورد توضیح دهید؟

– بله. اما بگذار یک چیزی بگویم. در ایران و بخصوص بعد از اسلام، همیشه حکومت ها با هنرمندان و روشنفکران مسئله داشته اند و به همین دلیل شما نام معماران بزرگ ایرانی را در تاریخ پیدا نمی کنید، درحالیکه آثار آنها مثل تخت جمشید باقی است. این که شاه در این قصر و یا قصرهای دیگر بوده مهم بوده نه اینکه کدام معمار و یا معماران برجسته ای این بناها را ساختند. حتی در باره مساجد و مناره ها و قلعه های مهم و مشهور بعد از اسلام هم شما همین روش را شاهد هستید. یعنی همیشه نام امام هائی که روی این بناها می گذاشتند و یا این که در دوران کدام پادشاه ساخته شد مطرح بوده نه اسم معمار و سازندگان بیچاره اش!

ما این بی مهری تاریخی نسبت به هنرمندان ایران را درباره شعر و نثر و تاریخ نگاری و هر رشته هنری و ادبی دیگر ایران می بینیم، اما در معماری بیش از همه. درست خلاف ایتالیا و رم، یا یونان و بیزانس و بقیه شهرها و آثار مهم معماری پیش و پس از رنسانس. مثلا شما می دانید معمار تخت جمشید کیست؟ نه! من هم که آرشیتکت هستم نمی دانم. معمار عالی قاپو را می دانید کیست؟ نه!

سعدی را آنقدر آزردند که به طرابلس رفت و کار گِل کرد تا جور و ستمی را که بر او می رفت از یاد ببرد. شمس تبریز را می گویند سنگسار کردند. مولانا به قونیه رفت و همانجا و دور از وطن درگذشت و ترک ها برایشان بزرگترین و زیباترین آرامگاه را ساختند و صوفیان و عرفای بسیاری برای زیارت به آنجا می روند.. بقیه هنرمندان هم همینطور. مثلا صادق هدایت جلای وطن کرد، فروغ بعد از آن همه فحشی که در زمان زنده بودنش خورد، حالا بعد از 40 سال یادبود و بزرگداشتش ممنوع است. شاملو همینطور. در کمتر مملکت و کشوری مثل ایران به جان روشنفکرانش افتاده اند.

بعد از کودتای – 28 مرداد- ساواک با شناخت خصوصیات اخلاقی ایرانی ها، از طریق خود مردم به جان مردم افتاد که یکی از این شیوه ها «شایعه سازی» و «شایعه پراکنی» بود. شایعه را مثل لوله تفنگ پشت گردن هر کس که اسم و رسم و خانواده ای داشت و کوچکترین سرکشی به سرش می زد نگه میداشتند، تاهر وقت خواستند از آن برای تحمیل سکوت و یا حتی باج گیری استفاده کنند. . شایعه در درجه اول خود شاه و فامیل او را هدف قرار داد. به این صورت که : – ملکه مادر فوت شده و در مراسم ازدواج شاه و فرح این ملکه مادر نبود که انجا حضور داشت بلکه ملوک ضرابی را آرایش کرده اند و به جایش نشانده اند -. این شایعه توسط راننده های تاکسی و سلمانی ها و کارگرهای گرمابه و… در سراسر ایران و خارج پخش شد.دیری نگذشت که رضا پهلوی به دنیا آمد. به محض اینکه قدری پا گرفت بلافاصله شایعه دوم، شاه را مورد هدف قرار داد که ولیعهد لال است. که البته با یک مصاحبه تلویزیونی در باغ کاخ سعد آباد رضا “مامان” را گفت و به شایعه ها پایان داده شد. شایعه بعدی مربوط به زن خوش سیمایی به نام گیلدا بود که باز با همان داستان آغاز شدکه این خانم معشوقه خانم فرمانده نیروی هوایی بوده و حال معشوقه شاه شده و شاه تصمیم دارد فرح را طلاق دهد و با او عروسی کند. متاسفانه همیشه این شایعات به سلیقه قوم ایرانی بیشتر اگر در حول و حوش روابط جنسی و بستر باشد بیشتر خریدار دارد….چرا نمی دانم؟

لازم به توضیح است که من مشخصا از خانواده ای بسیار با نفوذ می آیم. پدرم رئیس دادرسی ارتش بود و عمویم وزیر کشور و دبیر کل حزب ایران نوین( دو حزب وجود داشت یکی مردم متعلق به علم وزیر دربار و دیپری ایران نوین) عموی دیگر بی سوادم با درجه سپهبدی معاون ژاندارمری و تنها با سواد فامیل من عموی دیگرم بود که سفیر ایران در واشنگتن بود. مشخصا به علت عقاید ازادیخواهانه و به نوعی چپ گرایی سوسیالیستی

شایعه ازدواج من و محوی توسط دلقکی که خود مامور ساواک بود پخش شد.بدلیل خوش صورت بودنم این انگ را به من چسباندند حالا اگر کریه المنظر بودم حتما دلال محبت معرفیم می کردند. بیژن صفاری و سحراب محوی هم گویا با فرح پهلوی نسبت فامیلی داشتند و این ضربه به هر دو خانواده بود.و به همین دلیل فرح پهلوی دستور بررسی داد و معلوم شده همه اینها شایعات ساخته ساواک و سیا است. این شایعات جرقه هایی بود برای اینجا زمینه هایی که امروز به وجود امده.

قسمت سوم و آخر را از اینجا بشنوید

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates