24.03.2007

راهبرد جديد فوتبال هسته اي؛خطاي “دست” ديگر خطا نيست

عصرایران: عقل سليم توقف در چنين شرايطي را حكم نمي كند و لذا گزينه “راه سوم” گريز ناپذير است ولو آنكه در اين راه قانوني كه پيشتر توسط واضعان و مجريان قانون شكسته شده ، ناديده گرفته شود و آن طور كه مقام معظم رهبري نيز تصريح كرده اند ، اگر وضعيت فشار غير قانوني ادامه يابد ، ايران ديگر خود را موظف به تبعيت از قانوني نخواهد دانست كه طرف هاي مقابل آن را زير پا گذاشته اند .
عصرايران؛ گروه تحليل اخبار – بيانات مقام معظم رهبري در بارگاه امام رضا عليه السلام را مي توان يكي از مهم ترين سخنراني هاي سياسي سال هاي اخير ناميد زيرا در آن علاوه بر تحليل اوضاع كشور ، كه در اغلب بيانات ايشان موجود است ، مولفه”اعلام بسيار شفاف موضع نهايي نظام در پرونده هسته اي” نيز موجود بود كه بازتاب هاي بسيار گسترده اي نيز در سطح بين المللي داشت.

عين جمله اي كه دراين باره در سايت دفتر مقام معظم رهبري از قول ايشان نقل شده ، اين است: “ایران برای دستیابی به دانش هسته ای طبق مقررات بین المللی عمل کرده است اما اگر قرار باشد با ابزار شورای امنیت بی قانونی کنند و حق مسلم ملت ایران را نادیده بگیرند ما هم می توانیم بی قانونی کنیم و خواهیم کرد.”

ترديدي نيست كه شوراي امنيت بيش از آن كه دغدغه امنيت جهاني باشد ، وسيله اي است براي پوشاندن لباس مشروعيت به خواسته هاي غير مشروع چند كشور معدود .
هر چند اعضاي اصلي شوراي امنيت اغلب كوشيده اند به گونه اي عمل كنند كه كاركردهايشان “تابلو وار” ، اهداف شان را علني نكند و به عبارت ديگر “حفظ ظاهر” كنند ولي در پرونده هسته اي ايران ، به گونه اي عيان و علني به “جنگ” با يك كشور عضو سازمان ملل آمده اند كه چيزي جز ” مبتذل” ناميدن اين رويكرد نمي تواند گوياي واقعيت جاري كنوني باشد .

ايران همه راه هاي قانوني را براي اثبات صلح آميز بودن فعاليت هاي هسته اي اش طي كرده و حتي پيشنهاداتي مثل غني سازي مشترك را نيز به طور جدي مطرح كرده است ولي گويا مرغ “آن چند كشور” يك پا دارد .

در چنين وضعيتي كه به طور كاملا آشكار و ترديد ناپذيري ، فاكتوري به نام ” زور”گويي عليه ملت ايران وارد معادله شده است ، دو راه بيشتر باقي نيست ، به ويژه آنكه طرف مقابل “زبان ديپلماسي”ر ا نيز به عمد و عدوان ، كنار گذاشته است .

راه اول آن است كه ملت ايران در برابر چند كشوري كه در طرف مقابل ايستاده اند دست ها را بالا ببرد و تسليم شود .

شايد عده اي گمان كنند كه با اين كار ، آنها دست از سر ما برخواهندداشت ولي واقعيت آن است كه مشكل آنها با ايران ، فعاليت هاي هسته اي نيست بلكه از نظرآنها ملتي به نام ملت ايران ، نبايد وارد گود بزرگان شود ، بلكه برغم داشتن تمام توانمدي هاي بالقوه و بالفعل ، بايد يك ملت جهان سومي ، توسري خور و عقب مانده باشد .

از نظر آنها ، ايراني ها نبايد در علوم جديد ، از جمله فناوري هاي فضايي ، حوزه سلول هاي بنيادين ، ميكرو تكنولوژي ، علوم هسته اي و … سررشته اشته باشند .
آنها ، عميقا بر اين خواسته هستند كه ايراني ها به مفاخر علمي خود كه در اعماق تاريخ جا دارند ، دل خوش كنند ولي نسل جديدشان ، دانشمند و كاشف و مبتكر و مخترع نداشته باشد .

آنان همچنين ، روز شماري مي كنند تا لحظه ته كشيدن اخرين چاه نفت مان را شاهد باشند. در آن روز ، ملت تاريخي ايران ، نه نفتي دارد و نه علمي و نه هيچ منبع انرژي ديگري و چنين كشوري صرفا بايد نقش يك مستعمره را در نظام جهاني بازي كند
.
بنا بر اين ، به فرض آنكه امروز تمام تاسيات اتمي مان را بار كشتي كنيم و كشتي را همراه بارش در ميان يكي از اقيانوس ها غرق كنيم ، “بهانه” گيري هاي آنان ، در حوزه هاي ديگر ادامه خواهد داشت ؛ يك روز به موشك هاي شهاب مان متعرض خواهند شد ، روز ديگر خواهند گفت كه با ورودتان به كلوب كشورهاي داراي دانش فضايي امكان دارد كه دچار انحراف شويد و جنگ ستارگان راه بيندازيد و روز ديگر صنايع شيميايي مان را به بهانه ترس از توليد بمب شيميايي تعطيل خواهند كرد و… و اين روند تا جايي ادامه خواهد داشت كه روزي برسد كه بازرسان سازمان ملل براي نظارت بر كار جمع آوري سنگ هاي چخماق ، وارد ايران شوند!

پرونده هسته اي ، سدي است كه مانع از دست اندازي آن چند كشور به ساير عرصه هاي پيشرفت ايران شده است و اگر اين سد بشكند ، آنگاه بايد فاتحه بسياري از حركت ها را خواند .

به راستي اگر در ابتداي جنگ هشت ساله و با اولين حملات دشمن ، پرچم تسليم را تكان مي داديم ، صدام مي گفت كه “چه ملت خوبي!” و به لشكريانش دستور عقب نشيني مي داد يا آنكه “سردار قادسيه” نه در تهران ، كه در نقطه صفر مرزي ايران و افغانستان كنفرانس مطبوعاتي برگزار مي كرد؟
يا اگر دكتر محمد مصدق – كه يادش گرامي باد – در قضيه ملي شدن صنعت نفت با توپ و تشر انگليسي ها عقب مي نشست و با خود مي گفت كه ” دنبال درد سر نرو!” آيا درآخرين صفحه تقويم هاي ايراني ، هرگز ، عبارت “روز ملي شدن صنعت نفت” نوشته مي شد؟

بنابر اين ، تسليم شدن ، نه تنها چاره ساز نيست ، بلكه اگر كمي عميق تر بنگريم ، سر آغاز يك سلسله از فشار هاي جديد تر است ؛ در واقع حكايت الفباست كه اگر الف اش را گفتي بايد تا “ي” و سپس كلمه سازي و بعد، بي نهايت جمله بندي پيش بروي !

اما راه دوم ، آن است كه به عنوان يك ملت زنده ، كهن و پويا از حق خود دفاع كنيم .
در دنياي امروز ، براي آنكه حقوق ملت ها حفظ شود ، راهكارها و مقررات متعددي در قالب سازمان ها و بين المللي معاهدات پيش بيني شده است و قاعدتا مي بايست از اين روش ها براي حفظ حقوق مان بهره بگيريم .

با اين حال مشكل اساسي آن است كه نفوذ چند كشور تماميت خواه بر اين نهاد ها باعث شده است همين ابزارهاي قانوني كه در متن خود ما را تأييد مي كنند عملا به وسيله اي براي نقض حقوق ما تبديل شوند و مجريان مقررات بين المللي ، با ناديده گرفتن اصول و فروع هنجارهاي متعارف بين المللي عليه ما موضع بگيرند تا آنچه واقعا حق ماست را به زور از ما بگيرند.

در چنين شرايطي كه شمشير را از رو بسته اند ، چه كار مي توان كرد ؟ راه تسليم كه انتها ندارد و راه مقاومت قانوني را نيز كه مجريان قانون بسته اند!

عقل سليم توقف در چنين شرايطي را حكم نمي كند و لذا گزينه “راه سوم” گريز ناپذير است ولو آنكه در اين راه قانوني كه پيشتر توسط واضعان و مجريان قانون شكسته شده ، ناديده گرفته شود و آن طور كه مقام معظم رهبري نيز تصريح كرده اند ، اگر وضعيت فشار غير قانوني ادامه يابد ، ايران ديگر خود را موظف به تبعيت از قانوني نخواهد دانست كه طرف هاي مقابل آن را زير پا گذاشته اند .

در باز ي فوتبال ، استفاده از دست براي هر دو تيم ممنوع است ولي اگر يك تيم براي خود اين حق را قائل شد كه با دست نيز بتواند توپ را حمل و وارد دروازه حريف كند و داور نيز گل را بپذيرد ، تيم مقابل نيز در استفاده از دست براي اقدام متقابل ، ترديد نخواهد كرد و اگر چنين نكند ، جاي ملامت خواهد داشت .

در واقع بايد گفت كه سخنان صريح مقام معظم رهبري ، هشداري به طرف هاي مقابل پرونده هسته اي ايران بود كه لبريز شدن كاسه صبر ايران را عنوان مي كرد .

تا پيش از اين ، اگر سخناني با همين سمت و سو از سوي ديگر مسوولان نظام گفته مي شد ، باز سخن نهايي نظام تلقي نمي گرديد ولي اينك ، با موضع گيري صريح رهبري ، پرونده هسته اي وارد مرحله جديدي شده است و طرف مقابل ، ديگر ، مطمئن شده است كه با تمسك به پروژه فشار ، تصميم ايران عوض نخواهد شد .

اينك ، آنان دو راه بيشتر ندارند : يا آن كه وارد فاز نظامي شوند و زور گويي خود را در اين عرصه بيازمايند و يا آن كه مواضع شان را تعديل كنند و به ميز مذاكره باز گردند .

آنان البته خوب مي دانند كه اگر چه مي توانند آغاز گر جنگ باشند ولي هيچ تضميني وجود ندارد كه بازي را آن طور كه خود مي خواهند تمام كنند و از اين رو عقلمداران آنان ، نسخه تقابل نظامي را تجويز نمي كنند . بي گمان گفت و گو بر محور مقررات بين المللي ، در بردارنده نفع طرفين و كل جامعه جهاني خواهد بود .

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates