صفارهرندی: احمدی نژاد کاری که باید، کرده است اگر رای نیاورد، چه باک؟!
فرارو: صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سرمقاله ویژه نامه نوروزی روزنامه ی دولتی ایران در مقام مباهله با رقیبان رییس دولت نهم ، مدعی شده است که آقای احمدی نژاد به وعده های انتخاباتی اش عمل کرده از نابود کردن خدا و ارزش های الاهی و انقلابی در جامعه جلوگیری کرده و برخلاف تمام دولت های پس از انقلاب ، به خوبی در خدمت و نوکری مردم بوده است.
صفار هرندی نوشته است: بر این باورم که اگر احمدینژاد ـ حتی بنا به یک احتمال ضعیف ـ بار دیگر، رأی موافق مردم را برای ورود به خانه سفید خیابان پاستور به دست نیاورد، جای نگرانی نیست. او در همین چهار سال، کاری را که باید، کرده است. دوره او همانند شهابی در آسمان سرنوشت ملت ایران اگر چه عبوری برقآسا داشته، اما خاطره این جهش نورانی از ذهن و دل مردم هرگز پاک نخواهد شد.
صفار هرندی که از قضا عملکردش مورد انتقاد و نارضایتی رییس جمهور بوده است، ادامه می دهد: مردم فراموش نمیکنند که او در شرایطی از رقیبان خود پیشی گرفت که شمار بسیاری از نخبگان سیاسی و اجتماعی برای ناکامی او در انتخابات، همداستان شده بودند. مردم از یاد نمیبرند که برای پیروزی نامزد محبوب خود، مأیوس از حمایت محافل حزبی و رسانهای، ناگزیر خود هم نقش حزب را بر عهده گرفته بودند و هم مأموریت رسانه را و اکنون قریب سه سال و هفت ماه از روزی میگذرد که کسوت ریاست را بر قامت جمع و جور و پیکر ظاهراً نحیف او دوختند ودر این مدت شاهد بودند که از این یار ناخوانده! انگار کاری به مراتب برجستهتر از یاران خوانده و آشنا با کرسی صدارت ساخته بود.
وزیر فرهنگ دولت نهم سپس اظهار عقیده می کند: حقیقتاً اگر پای دروغ و تهمتها و قلب حقایق به میان نمیآمد و جوانمردی در بازتاب دادن واقعیتهای امروز و دیروز کشور سکه رایج در فضای اطلاعرسانی بود، شاید نیازمند ورود به گونهای از گزارشدهی به جامعه که بوی تحدی با رقیبان میدهد، نبودیم.
وزیر ارشاد ادامه می دهد: اما چه میتوان کرد وقتی دامنه عدم صداقتها تا آنجا گسترده میشود که گفتههای خلوت و جلوت برخی از طالبان قدرت، کاملاً متضاد یکدیگر است. در خلوت میگویند: «این دولت کامیابیهای بزرگی در خدمتگزاری به مردم ـ به ویژه مناطق محروم ـ داشته»، «سفرهای استانی و توفیقات بزرگ دولت در استمرار آنها، محبوبیت بالای رئیسجمهور را در میان اقشار مختلف به دنبال آورده»، «قطعاً رأی آقای احمدینژاد در دوره دوم به مراتب بیش از دوره اول خواهد بود» و … اما وقتی با هواداران
اکسیری که دولت احمدینژاد آن را در کار اداره کشور به کار گرفته، همان است که در روزهای مبارزه انتخاباتی از آن یاد میکرد. او وعده بازگشت به ارزشهای مبنایی و اصول اولیه انقلاب و تبعیت از رهبری را سرافرازانه میداد و رسانههای وابسته به خویش روبهرو میشوند، در حسرت فرصتهای از دست رفته در این سالها گریبان چاک میزنند و سودای بازگشت به شرایط پیش از این دولت را در سر میپرورانند!
آری وقتی از کسانی که در میان هنرهای کشورداری و حکومت، به زعم عدهای، شفافیت و صداقت، اصلیترین سرمایهشان تلقی شده است، چنین دورویی اشمئرازآوری مشاهده میشود، آیا چارهای جز تحدی برای دولتی باقی میماند که رئیس و اعضای کابینهاش به پوشیدن لباس نوکری برای ملت، افتخار میکنند و رسم نوکری را آن گونه به جای آوردهاند که مخدومشان خشنود شود و از این طریق رضایت پروردگار را جلب کرده باشند. آنچه اکنون در این نوشتار میآید، نه فقط تحدی که نوعی مباهله است، میان خدمتگزاران دولت با مدعیانش! به آنان میگوییم: «ما یاران خود را و عملکرد سه سال و نیمه دولت عدالت را به میدان میآوریم، شما نیز کارنامه افتخارات خویش را همراه با یاران متحد و همپیمانانتان فرا خوانید. آنگاه در پیشگاه خداوند، به جای نفرین بر دروغگویان و یاوهسرایان، رحمت و برکت الهی را برای آن گروه طلب کنیم که با مردم راه راستی و صداقت پیمودهاند.»
وی در ادامه با ذکر خاطره ای می نویسد: در یکی از روزهای میانه اسفندماه سالی که در حال نو شدن است، سفری به مقصد همدان داشتم؛ مقصود، افتتاح کتابخانه مرکزی شهر بود که سال 73 کلنگ خورده و عملیات اجرایی آن تا سال 84 حدود 35 درصد پیشرفت داشته است. به لطف خدا و همت یاران دولت نهم 65 درصد باقی مانده طی همین سه سال و اندی به انجام رسید و درهای کتابخانهای به شکوه بر فراز تپهای مشرف به شهر هگمتانه به روی همدانیها گشوده شد. اول بار که در دور نخست سفرهای استانی، میهمان محبت اهالی فرهنگ و هنر در استان شدیم، آنان سر قصه پرغصه و دل آزار کتابخانه ناتمام را باز کردند و ما را به اسکلت برافراشته بر بلندی شهر حدالت دادند که آن روز پس از گذشت 11 سال، راکد و خاموش به دوستداران فرهنگ دهنکجی میکرد و به تعبیر مردم به آئینه دق برای اهالی مبدل شده بود. فرصت سال 85 هم به دلیل عدم پیشبینی هزینههای اتمام پروژه در بودجه به سان سالیان پیش از آن سپری شد و عملاً در مدتی کمتر از دو سال با تأمین اعتبار لازم و همت استان، کار ناتمام به فرجام خوش رسید.
یعنی ساخت بنایی این چنین قاعدتاً نباید بیش از سه سال به طول انجامد. اما چرا همدانیها برای وصال این یار مهجور باید بیش از 14 سال به انتظاری جانکاه بنشینند؟!
گمان نبری که قصه کتابخانه همدان، موردی شاذ و استثنایی در میان صدها مورد به سامان و بدون اشکال بوده است، نه، برعکس، باید گفت که متأسفانه هدر دادن فرصتها و بیاعتنایی به مصالح ملک و ملت، گویا به قاعدهای نزد بعضیها مبدل شده بود، آن گونه که در سراسر کشور، سیاههای از صدها طرح ـ فقط در حوزه فرهنگ ـ را میتوان ارائه کرد که سرنوشتی شبیه همدان داشته و دارند و به خواست خداوند قادر متعال، بختشان در این دوره گشوده و گرد و غبار غفلت از کسانی که چنان کارنامه ناپاکی را زیر بغل دارند، هم پرونده کدام گروه و دسته در جامعه ایرانی ما هستند؟ گویندگان این گفتههای کفرآمیز، متحدان عملی دولت احمدینژاد بوده و هستند یا یار غار مدعیان او ؟ چهرهشان زدوده شد.
البته از خدمات بسیار انجام شده در طول 30 سال گذشته هم نمیتوان با ناسپاسی عبور کرد و همه را یکسره به سرگذشت تلخی نظیر آنچه گفته شد، متهم کرد، اما اجازه بدهید مواردی از آن دست را از همین شهر و استان شاهد بیاورم:
ـ مجتمع فرهنگی سینمایی شهید آوینی از سال 69 تا سال 84 کمتر از 40 درصد پیشرفت داشته، اکنون در آخرین مراحل تکمیل و تجهیز است و انشاءالله در کمتر از یک ماه آینده به بهرهبرداری خواهد رسید. یعنی 40 درصد طرح در 15 سال و 60 درصد در سه سال!
ـ تعداد مجتمعهای فرهنگی هنری در حال بهرهبرداری استان از 12 واحد در سال 84 اکنون به 20 واحد رسیده است و تا پایان دوره چهار ساله این دولت، احتمالاً میتوان ادعا کرد که معادل همه کارهای انجام شده قبل از این دولت، در چهار سال اخیر در این زمینه کار شده است.
ـ معادل عملکرد چهل ساله قبل از دولت نهم، در این دوره چهار ساله کتابخانه ساخته شده است.
ـ سهم بودجه فرهنگ در همدان از 3/0 درصد در سال 84 به 15 درصد در سال 87 رسیده یعنی 50 برابر شده است!
ـ تعداد خانههای عالم از 10 واحد در سال 84 به 100 واحد تا امسال و تا سال دیگر به 200 واحد افزایش خواهد یافت.
ـ بیمارستان اسدآباد 29 سال پیش کلنگ خورده و تا سال 84 حدود 20 درصد پیشرفت داشته و اکنون در آستانه بهرهبرداری است.
ـ عملیات ساختمانی بیمارستان بزرگ همدان 21 سال پیش شروع شده و تا سال 84 فقط 30 درصد کار آن انجام شده و اکنون در مرحله بهرهبرداری قرار دارد.
ـ سرانه ورزشی استان در مدت 27 سال قبل از دولت نهم فقط 24 سانتی مترمربع بوده و اکنون به 68 سانتیمترمربع (تقریباً سه برابر) رسیده است.
ـ 91 درصد روستاهای استان از جاده آسفالته برخوردار شدهاند که بخش عمدهای از آن متعلق به این دوره است.
ـ پیش از دولت نهم، فقط بخشی از مردم استان حداکثر از سه شبکه تلویزیونی بهره میبردند و اکنون 95 درصد جمعیت شهری و روستایی استان از هشت شبکه تلویزیونی داخلی استفاده میکنند.
ـ هیچ روستایی حتی با یک خانوار جمعیت، در این استان فاقد تلفن ثابت نیست.
این گزارشهای بالاترین مسئول استان است که در مقام تحدی با مدعیان و رقیبان میگوید: «حتی اگر به یک مورد از این اطلاعات خدشهای وارد بود، حاضرم ادعای خود را درباره همه این گزارش پس بگیرم.»
و من میافزایم که این فقط همدان نیست که صددرصد روستاهایش دارای برق شدهاند و طی سه سال گذشته تعداد سدهایش از یک سد فعال به هفت سد در حال بهرهبرداری رسیده است و تولید ناخالص استان طی سه سال 48 درصد رشد داشته است و نرخ رشد اقتصادیاش دو رقمی شده (به 10 رسیده) است و میران جنگلکاری در اطراف شهرهایش دهها بار بیش از گذشته افزایش یافته است و…
این، روحی است که در چند سال اخیر به کالبد افسرده و غبارگرفته کشورمان دمیده شده و در همه جا پرچم آبادانی و عمران به علامت تجدید حیات ایران برافراشته گردیده است.
این همه، نه حاصل هنرنماییهای مردان احمدینژاد است و نه دولت نهم با دست یازیدن به سرح و جادو بدان او در همین چهار سال، کاری را که باید، کرده است. دوره او همانند شهابی در آسمان سرنوشت ملت ایران اگر چه عبوری برقآسا داشته، اما خاطره این جهش نورانی از ذهن و دل مردم هرگز پاک نخواهد شد. دست یافته است. آنچه در این سالها به وقوع پیوسته، پردهبرداری دوباره از سیمای تابناک انقلاب و آزاد کردن ظرفیتهای محسوس آن از قید غفلتها و کجاندیشی یاران راه گم کرده و به تجدیدنظر طلبی رسیده است.
وزیر ارشاد در ادامه می نویسد: اکسیری که دولت احمدینژاد آن را در کار اداره کشور به کار گرفته، همان است که در روزهای مبارزه انتخاباتی از آن یاد میکرد. او وعده بازگشت به ارزشهای مبنایی و اصول اولیه انقلاب و تبعیت از رهبری را سرافرازانه میداد و بیهراس از آن که متهم به خشکسری و واپسگرایی شود، از اصولگرایی متعهد به اسلام و ایران دفاع میکرد و اکنون همه آنهایی که دل در گرو ایران و پیشرفت و عزت ایرانی دارند و اعتلا و افتخار اسلام و مسلمانان را دنبال میکنند، به ظرفیتهای متراکم و بیکرانه این اکسیر حیاتبخش ـ یعنی ارزشهای اسلامی ایرانی ـ ایمان آوردهاند. با این اوصاف عجیب نیست که جمعیت 5/1 میلیونی غزه در حال محاصره چند ماهه و دست خالی، امان ارتش مجهز و بیرحم رژیم صهیونیستی را از او بگیرد و دست آخر سرافکنده و دست از پا درازتر به پادگانهایش بازگرداند و عجیب نیست که پیروزی بزرگ مقاومت لبنان و آن حماسه از یاد نرفتنی در نبرد 33 روزه در همین دوره اتفاق میافتد و شگفتآور نیست که پروژه پرتاب ماهوره امید و تکمیل زنجیرهای چند هزار تایی سانتریفیوژها در فناوری هستهای کشور در این چهار سال به انجام میرسد و تعجب ندارد که بودجه آموزش و پرورش در این مدت سه برابر میشود و حقوق بازنشستگان به طور میانگین دوبرابر میشود و دهها نمونه از دستاوردهای بلند خدماتی، علمی، فناوری در ساحتهای مختلف پزشکی، صنعتی، کشاورزی، نظامی و اجتماعی در سپهر افتخارات ملت بزرگ ایران درخشیدن میگیرد.
آیا خواننده پرحوصله این سطور، به نگارنده حق نمیدهد که باز تکرار کند، چه باک اگر احمدینژاد دوباره برگزیده نشود. او کاری را که باید، به انجام رسانده است. او مأموریت داشت به ذهن زنگار گرفته بخشی از جامعه تلنگری وارد آورد و هشدارها و راهنماییهای سالیان دور و نزدیک پیشوای حکیم و رهبر دلسوز ملت را به مرحله اجرا درآورد تا ثابت شود ما همچنان نیازمند سیراب شدن از سرچشمههای انقلاب و حکمت امام و ظرفیتهای بر زمین مانده مشارکت واقعی مردم هستیم. تا ثابت شود که روح آرمانهای امام و انقلاب همچنان در کالبد جامعه جاری و مایه حرکت و جنبش است. تا معلوم شود خدا در این جامعه نمرده است! و خدای این مردم هرگز نخواهد مرد! و با بهرهگیری از چشمه جوشان وصایای امام، کوثر هدایت او نخواهد خشکید و امام هرگز به موزههای تاریخ سپرده نخواهد شد!
راستی چه کسی میگفت: امام، دیگر به درد موزهها میخورد؟! و چه کسی مرگ خدا در میان مردم ایران را به انتظار نشسته بود؟! چه کسی بود میگفت آنهایی که در برابر تهاجم وحشیانه دشمن بعثی استادند به ملت و ایران خیانت کردند؟! حقیقتاً اگر پای دروغ و تهمتها و قلب حقایق به میان نمیآمد و جوانمردی در بازتاب دادن واقعیتهای امروز و دیروز کشور سکه رایج در فضای اطلاعرسانی بود، شاید نیازمند ورود به گونهای از گزارشدهی به جامعه که بوی تحدی با رقیبان میدهد، نبودیم. چه کسی قرآن را کتاب خشونت نامید و آن دیگری که گفت اگر طالب برچیدن بساط خشونت در جامعهاید، باید این کتاب را از پیش روی مردم بردارید، که بود؟! چه کسی میگفت وحی و آیات قرآن محصول تجربههای شخصی پیامبر بود؟! چه کسی اخیراً عصمت پیامبر (ص) و معصومین (ع) را انکار کرد؟! اینها و نام بازیگرانش که اکنون برخی از آنان از مردم گریخته و در حاشیه امان دشمنان خارجی ایران، به کنجی خزیدهاند، قطعاً از حافظه تاریخی ملت ایران محو نمیشود. مگر میشود گفتهها و نوشتههایی را که به مثابه اسنادی تاریخی به صورت مکتوب و شفاهی ثبت و ضبط شدهاند، انکار کرد؟
و به راستی کسانی که چنان کارنامه ناپاکی را زیر بغل دارند، هم پرونده کدام گروه و دسته در جامعه ایرانی ما هستند؟ گویندگان این گفتههای کفرآمیز، متحدان عملی دولت احمدینژاد بوده و هستند یا یار غار مدعیان او که هنوز هم حاضر نیستند دامن خویش را از پلیدی عقاید ناپاک رفقای سابق ولاحق خود تطهیر و حسابشان را از ایشان جدا کنند؟
و اما به آنها که در ایام نوروز عزم سفر و تفرج صنع خداوند در گوشه گوشه ایران عزیز دارند، سفارش میکنم در کنار بهرهگیری از طبیعت زیبای شهرها و روستاهای میهن در فصل رستاخیز هستی، عیار ادعاهای آمده در این نوشته را محک بزنند و هر جا به بنا و نشانهای از عمران و آبادانی برخورد کردندکه طراوت و بوی تازگی از آن به مشام میرسید، از شناسنامه و سرگذشت آن پرسوجو کنند تا مثل من در بهجت و خلسه شناخت تواناییهای یک ملت شریک شوند. در شمال از بیمارستان نوساز آمل سراغ بگیرند که اوایل دهه 60 کلنگ خورد و تا سال 85 فقط 5 درصد پیشرفت داشت و اکنون طلیعههای بهرهدهی قریبالوقوعش چشم مردم را به انتظاری شیرین واداشته است. از بیمارستان تایباد بپرسند که بعد از 20 سال، بالاخره در دولتی که گفته بودند نه کار بلد است و نه آئین کشورداری میداند، عمده کارش به پایان رسید و اکنون در خدمت مردم است. به شهرهای سرسبز گیلان سری بزنند و سراغ دهها مجتمع فرهنگی ـ هنری آن را بگیرند که در این سالها از محاق بیمهری درآمد و راهاندازی شد. به فریدن و بروجن سفری کنند و چیزی شبیه دیگر موارد را از نزدیک ببینند و در خوزستان و بندرعباس از تالارهای بزرگ شهر و نگارخانه باشکوه اهواز دیدن کنند و در تبریز بپرسند کدام ساختمان باشکوه بود که پس از 19 سال بالاخره به ثمر رسید؟ و صدالبته همدان را هم فراموش نکنند!
قرار ما این بود وقتی لباس خدمت بر تن و پاپوش آهنین در پا کردیم، دل به خالق سپارده و چشم در دیده راهبر و گوش به فرمان ملت، بیقرار و ناآرام، تن زیر بار انبوه کارهای بر زمین مانده دهیم و بیهیاهو و کمهزینه روز از شب و شب از روز نشناسیم و حق مخدوم خود را آنگونه که در خور اوست، به جای آریم. از این رو باید به همهمههای اطراف و وسوسههای این و آن و حسادتورزی رقیبان بیاعتنا میماندیم و خدا را سپاس که بیش و کم بر همین نمط گام زدیم و بر این نهج استوار ماندیم. اما وقتی حریم مروت چنان در نور دیده شد که همه حق، باطل و همه باطل را حق جلوه دادند، شقشقیهای چنین لازم آمد وهدرت ثم قرت …
پیام برای این مطلب مسدود شده.