20.04.2009

دلارا دارابی طلوع چندین آفتاب دیگر را خواهد دید؟

خرداد: گزارش کامل “خرداد” از یک پرونده – اعدام برای مدت محدودی به تعویق افتاد؛

خرداد، ساسان آقایی: “دلارا دارابی” تا ساعاتی دیگر ادامه می‌شود.
این خبری است که بسیاری از فعالان اجتماعی، حقوق‌بشری و حقوق مدنی در ایران می‌کوشند از روی‌داد آن جلوگیری کنند و دقیقن در چند ساعت مانده به اجرای حکم اعدام آن‌ها “توانستند”.

این‌بار نیز دخالت رییس دستگاه قضایی چاره‌ساز شد اما نه برای همیشه، بل‌که دلارا فرصتی محدود در اختیار دارد تا رضایت اولیای دم مقتول را بگیرد. این دستور شفاهی هاشمی شاهرودی به مسوولان زندانی است که خود را آماده می‌کردند تا بامداد یک‌شنبه دلارا دارابی را اعدام کنند.

پیش از این عبدالصمد خرمشاهی که وکیل دلاراست، تایید کرده بود؛ اجرای حکم اعدام به او ابلاغ شده و تنها رضایت خانواده‌ی مقتول می‌تواند این اعدام دلارا دارابی جلوگیری کند.

دلارا دارابی در زمانی که هفده سال بیش‌تر سن نداشت، به‌همراه پسر مورد علاقه‌ی خود، “امیر حسین ستوده” به قصد سرقت به منزل عموی پدری خود، مهین رفت. در زمان انجام سرقت، صاحب‌خانه بوده کشته می‌شود و دلارا دارابی متهم به آن‌که او مینا را به قتل رسانده است.

دلارا دارابی در آن زمان برای نجات دوست مورد علاقه‌ی خود به قتل اعتراف می‌کند. او می‌گوید: «امیرحسین به من گفت که چون تو زیر 18 سالته، اعدام نمی‌شی، پس قتل رو گردن بگیر». دلارا بعدها متوجه شد که این موضوع حقیقت ندارد و اعتراف خود را پس گرفت، او در دادگاه اتهام خود را نپذیرفت اما با وجود آن از سوی شعبه‌ی 10 دادگاه عمومی رشت در تاریخ 9 اسفندماه 1383 به اعدام محکوم شد.
امیرحسین ستوده نیز به دلیل مشارکت در قتل به ده سال زندان محکوم شد و هم دلارا و هم امیرحسین هرکدام به‌دلیل دزدی به سه سال حبس و 50 ضربه شلاق و به سبب آن‌چه که دادگاه «روابط غیرمشروع» دانست به 20 ضربه شلاق محکوم شدند.
دیوان عالی حکم اعدام دلارا را در تاریخ 26 دی ماه 1385 تایید کرد و به این ترتیب پرونده‌ی دلارا دارابی به جریان افتاد.

او هر لحظه انتظار مرگ را می‌کشید.

دلارا دارابی برای غلبه بر ترس و ضعف، به هنر نقاشی بازگشت که از کودکی با آن مانوس بود و پیشرفت خیره کننده‌ای نیز داشت. به کمک برخی از روزنامه‌نگاران و کنش‌گران زن او توانست که نمایشگاه‌هایی در تهران و شهرهای مهم اروپایی برگزار کند. به این ترتیب دلارا دارابی لقب زندانی رنگ‌ها و دختر نقاش را از آن خود کرد.

او بر افتتاحیه‌ی یکی از نمایشگاه‌های خود چنین نوشت:
« من که از چهار سالگی زندگی‌ام را با رنگ‌ها تقسيم کرده بودم، در آستانه ۱۷ سالگی آن‌ها را گم کردم. سرخ کبود را به جای لاجورد گرفتم و جای آسماني، خاکستری پاشيدم. من رنگ‌ها را گم کردم و اينک تنها چهرهای که هر روز در برابرم ديده مي‌گشايد، ديوار است.
من دلارا دارابی ۲۰ ساله، متهم به قتل، محکوم به اعدام، سه سال است که با رنگ‌ها و فرم‌ها و واژه‌ها از خودم دفاع مي‌کنم.
اين نقاشي‌ها سوگندی است به جرمی ناکرده. تا مگر رنگ‌ها مرا به زندگی بازم گردانند.
از پشت ديوارها به شما که به ديدن نقاشي‌هايم آمده‌ايد، سلام و خير مقدم مي‌گويم».

دلارا دارابی با این وجود باز هم یک محکوم به اعدام به‌شمار می‌رفت که حتا ابهام‌های قضایی و حقوقی پرونده نیز نتوانست علیه حکم دادگاه کاری انجام دهد. پرونده‌ی دلارا پر بود از چنین نقصان‌هایی. برای نمونه، مقتول با ضربات چاقوی یک راست دست به قتل رسیده بود اما مینا مادرزاد چپ‌دست بود.

دلارا دارابی در تلاشی برای توضیح رخ‌دادهای پیرامون قتل یک‌بار از زندان به قاضی دادگاه خود چنین نوشت:
«روز حادثه اميرحسين به من گفت يکي از دوستانش سند جعلي خانه مهين را تهيه کرده و قصد دارد خانه را بفروشد.
من با اصرار زياد اميرحسين قبول کردم که با هم به خانه مهين برويم تا اميرحسين او را از موضوع باخبر کند. وقتي به خانه مهين رسيديم او مي خواست از ما پذيرايي کند، من اجازه ندادم و گفتم خودم ميوه و چاي مي آورم. به سمت آشپزخانه رفتم که يکدفعه صدايي شنيدم و برگشتم ديدم اميرحسين با چوب ضربه‌يي به سر مهين زده است.
از اتفاقي که افتاده بود شوکه شدم و به اميرحسين اعتراض کردم او با عصبانيت سر من فرياد زد و گفت برو آشپزخانه و چاقو بياور. من هم که به شدت شوکه شده بودم چاقو آوردم نمي دانستم او مي خواهد چه کند. چاقو را بلند کرد و ضربه يي به مهين زد.
وقتي ديدم قصد به قتل رساندن مهين را دارد يک ضربه چاقو بر بدن اميرحسين زدم. دستانم از ترس سست شده بود و نمي دانستم در آن شرايط چه بايد بکنم.
وقتي اميرحسين مهين را رها کرد که او فوت شده بود. بعد گاوصندوق را باز کرد و هرچه پول و طلا بود داخل کيفش ريخت و فرار کرديم. اين در حالي بود که کيف من در خانه مهين جا مانده بود و از آنجا که اميرحسين حاضر نبود آن را برايم بياورد، به سعيد خواستگار قبلي ام زنگ زدم، او به من قول داد که کمکم کند، وارد خانه مهين شد و کيف را برداشت و برايم آورد…
از طرفي سعيد با پدرم تماس گرفت و در مورد ماجراي قتل مهين چيزهايي گفت و از او باج خواهي کرد. پدرم هم بدون اينکه به من چيزي بگويد با پليس تماس گرفت و حاضر نشد به توضيحاتم گوش دهد. من هم که از خانواده ام طرد شده بودم، تصميم گرفتم اميرحسين را نجات دهم و اتهام قتل را بپذيرم.»

این نامه و چندین و چند ابهام دیگر پرونده نیز به دلارا دارابی کمکی نکرد و او در مسیر اعدام قرار گرفت و سرانجام در اواخر هفته‌ی گذشته وکیل دلارا از احتمال اعدام او خبر داد.

این خبر به‌سرعت در جامعه‌ی رسانه‌ای کشور بازتاب یافت و واکنش‌های انتقادآمیزی را برانگیخت.
فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زن، نهاد‌های بین‌المللی، وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌های فعال مدنی طی روز‌های اخیر با صدور بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های جداگانه‌ای از مقام‌های قضایی ایران خواسته‌اند که حکم اعدام خانم دارابی را متوقف کنند.
وب‌سایت‌ها و وبلاگ‌ها نیز با انتشار گزارش‌ها و یادداشت‌هایی مخالفت خود با اعدام دل‌آرا را اعلام کرده‌اند.
هم‌چنین کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران در اطلاعیه‌ای با اعتراض به حکم صادر شده، به مقام‌های ایران توصیه کرد که با توقف حکم اعدام وی، پرونده را باردیگر مورد «بازبینی» قرار دهند.
سازمان عفو بین‌الملل دیگر نهاد بین‌المللی فعال در امر حقوق بشر است که با صدور بیانیه‌ای خواستار توقف حکم اعدام دل‌آرا دارابی شده ‌است.

در نهایت پدر دل‌آرا بود که در نامه‌ای به رییس قوه‌ی قضاییه‌ی جمهوری اسلامی خواستار توقف اعدام دختر خود شد.

بخش‌هایی از این نامه چنین بود:

« شش سال است که در کابوس مرگ و زندگی دخترم زندگی می‌کنم.
جناب آقای شاهرودی، در عذاب اعدام يک دختر ۲۳ساله زندگی کردن کار بسيار دشواری است. هيچ کس نمی‌تواند اين لحظات دردناک را که من شش سال تحمل کردم، تحمل کند.
اما آنچه به من قوت می داد و سختی ها را تحمل می کردم اين بود که دخترم با توجه به مدارک بسياری که ارائه شد و شما نيز آن را بررسی کرديد از قصاص تبرئه شود.
جناب آقای شاهرودی؛
من ملتمسانه از شما می‌خواهم با توجه به اختيارات‌تان دستور توقف اجرای حکم دخترم را صادر کنيد تا فرصتی دوباره برای بررسی ايرادهای پرونده او به وجود آيد».

اما به نظر می‌رسد که این‌بار هیچ مرجعی نیست که به واکنش‌های همه‌جانبه‌ای که خواستار توقف اعدام دلارا دارابی است توجه کند.

این واکنش‌ها نه‌تنها به سبب ابهام‌های قانونی پرونده‌ی دلاراست که سن او در زمان رخ‌داد جنایت نیز فاقد مسوولیت قانونی بود.
دلارا دارابی که اکنون دختری 23 ساله است، در آن زمان تنها 17 سال داشت که براساس کنوانسیون‌های جهانی بسیاری از جمله پیمان حقوق بشر و پادمان حقوق کودک و هم‌چنین هنجار پذیرفته شده‌ی جهانی این سن، زیر سن قانونی به‌شمار می‌آید و برای افراد زیر 18 سال نباید مسوولیت کیفری را لحاظ کرد.

ایران که بالاترین آمار اعدام کودکان را در جهان دارد، براساس آمارهای مستند در سه سال گذشته ۲۶ کودک از مجموع 32 مورد اعدام کودکان را سطح جهانی را به اعدام رسانده است و هم‌نین ۱۳۰ نوجوان زیر ۱۸ سال دیگر را نیز با گرفتن حکم اعدام در مسیر اجرای حکم قرار داده است.

آیا دلارا دارابی نیز به این فهرست افزوده می‌شود؟
همه‌ی پاسخ در رضایت خانواده‌ی مقتول و تلاش تمامی “ما” نهفته است.

* برای رساندن صدای خود به مسوولان، خانواده‌ی مقتول و دلارا می‌توانید به Tragedy_In_Iran@Yahoo.Com ایمیل بزنید. “خرداد” این نظرها را در بخش «Save Delara» پوشش خواهد داد.

** هم‌چنین می‌توانید با مراجعه به سایت «نجات دلارا» به آدرس http://www.savedelara.com از آخرین خبرها در این باره آگاه شوید و نظر خود را منتشر کنید.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates