01.05.2009

داگ‌ویل ایرانی

خُسن آقا: دیدم نوشته جالبی است گفتم شما هم بخوانید، آیا این ادعای نویسنده به نظر شما صحت دارد!؟ منظورم نگاه به عقب و جلوگیری از پیشرفت است! اگر نویسنده بیماری را درست تشخیص داده باشد وای بر احوال ما!
یک وبلاگ:
در چند مطلب پیش فضای فوتبال ایرانی را با فیلم داگ‌ویل و آن شهر مقایسه کردم. سکانسی در آن فیلم است که بسیار شبیه موقعیت فعلی ماست. پسربچه‌ای به زن جوان و تازه‌وارد(گریس) اصرار می‌کند که او را تنبیه کند. گریس سر باز می‌زند و می‌گوید دوست ندارد کسی را تنبیه کند.کودک می‌گوید اگر این کار را نکنی، من به مادرم می‌گویم که تو مرا تنبیه کردی و او هم باور می‌کند. من تنها در صورتی که مرا تنبیه کنی به مادرم شکایت تو را نمی‌کنم. گریس دست آخر کودک را تنبیه می‌کند و پسربچه هم به سرعت مادرش را در جریان می‌گذارد تا گریس را بازخواست کند. جامعه ما گسترده شده این سکانس است. جامعه‌ای که حتی وقتی نقطه ضعفی پیدا نمی‌کند، تمام تلاشش را به کار می‌بندد تا فرد بدون مشکل را مجبور به واکنش کند تا بعدا دلیلی برای محاکمه‌اش داشته باشد. عین این اتفاق فصل پیش برای قطبی افتاد. آنقدر تحت فشارش گذاشتند تا عکس‌العمل نشان بدهد و وقتی این اتفاق افتاد همه در شمایل قاضیان پاک‌پوش اخلاق ظاهر شدند و قطبی را به محکمه بردند.
در نظرسنجی برنامه نود، ما که قطبی را دوست داریم، سرزمین‌مان را دوست داریم، طرفدار حرکت رو به جلو ، ولو یک قدم هستیم ، نود و یک درصد بودیم و مخالفان ٩ درصد. با آن ٩ درصد چه باید کرد؟ باید به جمله‌ای که می‌گوید دموکراسی یعنی احترام به حقوق اقلیت احترام بگذاریم؟ شاید این تعریف دموکراسی باشد، اما در وضعیت فعلی ما گرفتار دیکتاتوری هستیم. هیچ دیکتاتوری‌ای وحشتناک‌تر از زورگویی اقلیب به اکثریت نیست. آن ٩ درصد امثال نظری و مانوک و مایلی‌کهن و خداداد هستند که نمی‌خواهند یک قدم رو به جلو برداشته شود و برای رسیدن به این خواسته، حاضرند به هر کاری دست بزنند و همه‌چیز را خراب کنند و از بین ببرند. باید با آن‌ها محترمانه برخورد کرد؟ فکر می‌کنم آن‌ها تا زمانی که برای اکثریت حقی قائل نیستند، سزاوار نابودی هستند.
در آخر اینکه لابه‌لای برنامه نود امشب، گزارشی از بازی‌های پرسپولیس- سپاهان در این چند سال پخش شد و یادی از سرباز نارنجک‌خورده دو سال پیش به میان آمد. آخر آن کسی که نارنجک پرتاب کرده بود و چشمی را از دیدن محروم، دستگیر شد؟ وقتی کسی مثل فردوسی‌پور هر هفته در شمایل آن نارنجک‌انداز ظاهر می‌شود و کسانی مثل خداداد و مایلی هر روز نارنجکی را به طرف یک دونده در حال دویدن پرت می‌کنند، دیگر چه امیدی به گرفتار شدن آدم‌های خورده‌پای این عرصه؟ آدم‌هایی مثل فردوسی‌پور، عزیزی،مایلی و … یا باید نارنجک‌شان را زمین بگذارند و به زندگی رو به جلو ما نود و یک درصد احترام بگذارند یا بالاخره در روزی نزدیک یا دور، باید منتظر باشند که طعمه همان نارنجک شوند.

کل مطلب را در وبلاگ مربوطه بخوانید

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates