انقلاب ایران از دیدگاه مرکز پژوهشی انستیتو آمریکن انترپرایز
واشنگتن پرایزم:
واشنگتن دی.سی-
سی سال بعد از به دست گیری زمام توسط انقلاب اسلامی، هفته گذشته جمعی از متخصصان امور ایارن در موسسه امریکن انترپرایز که موسسه ای تحقیقاتی محافظه کار در واشنگتن محسوب می شود، گردهم آمدند تا به ارزیابی حکومت مقتدر درتهران پرداخته و آینده رابطه ایران و آمریکا را بررسی کنند.
تصویر فعلی حکومتی پراگماتیک را ترسیم می کند که از ارزشهای اصیل ایدئولوژیک خود فاصله گرفته است و سیاست گرا شده است حال آنکه همچنان در دست ملبسان به لباس شریعت است. نظامی سیاسی است که در عین مواجهه با مشکلات اقتصادی همچنان در مسیر توسعه نظامی گام برمی دارد. این کشور بنا به ادعای موسسه امریکن انترپرایز برلبه فروپاشی کامل است درحالیکه در داخل نیز به دلیل انزوای بین المللی مورد انتقاد شدید است.
به نظر می رسد که علیرغم اعلام هدف غایی انقلاب 1979 مبنی بر انفصال با گذشته، بسیاری از مشکلاتی که جمهوری اسلامی اینک با آن درگیر است از همان قسم مشکلاتی است که محمدرضا پهلوی نیز با آن روبرو بوده است. علی آلفونه محقق آمریکن انترپرایز و دانشجوی دکترای دانشگاه کپنهاگ در دانمارک معتقد است که دراقدامی مشابه به شاه، نظام دین سالاری به سمت مدرن کردن کشور رفت و هم خود را بر زمینه آموزش گذاشت. حال آنکه این جمعیت اینک در تکاپوی آزادیهای مدنی است.
آقای آلفونه تشریح کرد: ایران متشکل از جمعیتی شهری است که به تلویزیونهای دولتی و تلویزیونهای خارجی وهمچنین به کالاهای خارجی دسترسی دارد. این جمعیت بزرگ شهری تحصیل کرده متعلق به طبقه متوسط برای احقاق حقوق سیاسی خود تلاش می کنند. این جمعیت پتانسیل انجام تغییر و یا انقلابی شبیه 1979 را دارند. به رغم آگاهی از ریسک موجود نظام همچنان به متکی به شاخه نظامی خود یعنی سپاه پاسداران برای کنترل و آرام کردن خواسته ها است.
آرش سیگارچی سخنران دیگر این کنفرانس بود که پیشتر بعد از انتشار مقاله ای انتقادی علیه دولت در بلاگ خود به نام پنجره التهاب روانه زندان شد. وی سپس به آمریکا فرارکرد. او گفت انقلاب به ارزشهای خود خیانت کرده و وعده های خود را نیز نقض کرده است. او تنها گریز بقای نظام را اعطای حقوق و آزادیهای دموکراتیک به ایرانیان بیان کرد. او گفت نظام به این شیوه دوام می یابد اما نمی تواند در مسیر فعلی به راهش ادامه دهد.
آلکس واتانکا محقق ارشد مسایل خاورمیانه و تحلیل گر گروه اطلاعاتی جینز در نگاهی از بیرون به داخل به بیان رخدادهای اخیر با توجه به مواضع تهران درقبال مسایل منطقه ای و جهانی پرداخت. واتانکا بی مهابایی نظام به خصوص در سیاست خارجی را وجه ممیزه آن تلقی و گفت: “تهران پیشتر تنها درجهت خروج از انزوا تلاش می کرد اما اینک به جای آن در صدد ایفای نقش جدی و تاثیر بیشتر است و این هدف را با تهور دنبال می کند. به نظر او غرب بهتر است نسبت به پیشداوری ایران و طبیعت ایدئولوژیک نظام تجدیدنظر کند و آن را به مثابه نظامی که توسط نیروی پراگماتیستی در جهت منافع ملی اش حرکت می کند تلقی نماید. او تاکید کرد که فرای شعارهای ذکر شده هیچ اقدامی از سوی نظام برای صدور انقلاب صورت نگرفته است. واتانکا با اشاره به اینکه علیرغم بسط نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی برای حفظ استقلال خود برای خروج ازانزوا، بهای بسیار گزافی را می پردازد. ” انزوا منجر به اختلال در رشد اقتصادی شده است و دلزدگی مردم را به همراه داشته است.”
پتریک کلاوسون اقتصاد دان در موسسه تحقیقاتی واشنگتنی در سیاست خاورنزدیک اقتصاد را پاشنه آشیل دولت رییس جمهور احمدی نژاد توصیف کرده است که بعد از گذشت سی سال از انقلاب1979 همچنان درحالت نامتوازن به سر می برد که از دلایل متعددی از جمله جنگ با عراق، کاهش قیمت نفت در دهه 80 و اخیرا به دلیل سیاست های اقتصادی نظام ناشی شده است.
باکمی چاشنی نوستالژی سلطنت گرایی، کلاوسون به باور عمده ایرانیان مبنی بر تزلزل اقتصاد در زمان شاه حمله کرد. کلاوسون مدعی شد دردهه 60 اقتصاد ایران از همه اقتصادهای جهان پیش بود درحالیکه با اشاره به رشد نسبی گفت : ایران امروز بدون شک در معرض نابودی اقتصادی است. کلاوسون افزود :”رشد نسبی منجر به ایجاد رضایت درایرانیان نشده است حال آنکه همین رشد نسبی هم به دلیل سو مدیریت سرانجامی نیافته است.”
مایکل مکووسکی مدیر سیاستگذاری “مرکز سیاستگذاری بیطرفانه” دیگر سخنران این نشست گفت: علیرغم وجود ذخایر غنی گاز ایران همچنان به قیمت جهانی نفت متکی است. نطام در توسعه میادین نفتی ضعیف عمل کرده است و لذا تولید نفت بسیار متصلب باقی مانده. درآمدهای نفتی ایران از نفت طی ده سال گذشته هفت برابر شده درحالیکه تولید ثابت باقی مانده است. بنا به اظهارات مکووسکی ناتوانی نظام در افزایش تولید منجر به وقوع شکنندگی های متعددی شده است. به عنوان مثال مازاد بودجه سریعا به کسری بودجه مبدل می شود چرا که دولت مجبور است آنرا به صورت یارانه هزینه کند. این خود منجر به کاهش تفوق ایران درمقابل کشورهای وارد کننده نفت می شود. نهایتا این امر مسیر حمله علیه تاسیسات اتمی ایران را به دلیل وابستگی درصد کمی از بازار بین المللی به نفت ایران، را هموار می کند.
درمقام پاسخ به چالشهای فزاینده اقتصادی رژیم تهران به سمت توسعه نظامیگری گام برداشت. براساس استدلال علی آلفونه این رویه از سال 1988 میلادی (1367 هجری شمسی) و به موازات پایان جنگ ایران وعراق آغاز شد. در این مقطع سربازان سپاهی بعد از انجام ایثار در جنگی مقدس و ناموفق به ایرانی نابسامان بازگشتند. آلفونه تصریح کرد: “رییس جمهور رفسنجانی می دانست که این نظامیان قادر به انجام کودتا هستند لذا آن هارا در امور اقتصادی وارد کرد و به مثابه رشوه ای به نظامیان برای دور نگاه داشتن آنها از سیاست، امور اقتصادی متعددی را به آنها محول کرد که این روند تا دهه ها ادامه داشت و در دوران احمدی نژاد به اوج خود رسید. “اینک سپاه پاسداران به به ارتشی ایدئولوژیک مبدل شده است که کاملا خارج از کنترل است.”
مایکل کونل مدیر پروژه ایران در مرکز تحلیل نیروی دریایی یکی از سخنرانان این نشست بود که با اشاره به اقدام اخیر رییس سپاه پاسداران علی جعفری در صدور دستور بازسازماندهی نیروها گفت این اقدام به دلیل نگرانی هایی از امکان وقوع انقلابی مخملین به واسطه اقدامات انجام پذیرفته از سوی امریکا درقالب استفاده از قدرت نرم صورت گرفته است. هدف اصلی جعفری ازاین اصلاحات تمرکززدایی است. هدف فرماندهی سپاه اعطای اختیارات بیشتر به افسران پایین رتبه است. کونل نتیجه می گیرد: “اختیار عمل بیشتر عمر نظام را تضمین می کند و امکان انجام کودتا به واسطه فرمانبری محض از مافوق را خنثی می کند درحالیکه این رهیافت از نگرانی نظام از امکان وقوع خودکامگی و تمرد در بعضی از نیروها حکایت می کند.
پروفسور جان لیمبرت از آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده با بیان اینکه موضع آمریکا در برابر این تصویر ترسیم شده از ایران چیست و رابطه ایران وآمریکا به کجا می انجامد گفت: “آخر خط این است که ایالات متحده وجمهوری اسلامی ایران بعد ازسی سال دشمنی که با یکدیگر کرده اند، به یکدیگر توهین کرده اند ، همدیگر را بااسامی مختلفی خطاب کرده اند ، از تاریخ برای ترسیم چهره دشمنی واقعی سو استفاده کرده اند و. همدیگر را شیطان و منحرف نامیده اند برای حل این مشکل سخت ارتباطی هردو طرف باید گذشته را و دشمنی دیرینه را کنار بگذارند.
از دیدگاه آمریکا ازهمان اوان انقلاب روابط دو کشور به شدت آسیب دید. بحران گروگانگیری 1979-1981 [که دانشجویان خط امام سفارت امریکا را تسخیر و 52 کارمند سفارت را به مدت 444 روز گروگان گرفتند که خود جان لیمبرت هم درمیان گروگانها بود] به مدت بیش از سقوط شاه متحدی برای بیش از دودهه، بر روان آمریکاییها تاثیر منفی گذاشت.
محسن سازگارا فعال سیاسی که در هواپیمای آیت الله روح الله خمینی همراه او در تاریخ یکم فوریه (12 بهمن) از پاریس به ایران بازگشته بود و درسالهای اول انقلاب سمت های متعدد رده بالایی داشته است مدعی است “بحران گروگانگیری بزرگترین اشتباه تاریخ دستگاه دیپلماسی ایران است.”
سازگارا که برای انتخابات ریاست جمهوری در سال 2001 خود را نامزد اما نامزدی اش توسط شورای نگهبان رد شد در آمریکا زندگی می کند از اینکه بسیاری از ایرانی ها نتوانسته اند کودتای 1953 را که منجر به سقوط دولت منتخب نخست وزیر مصدق از سوی آمریکایی فراموش کنند، ابراز تاسف شدید کرد.
مایکل مترینکو که درمیان گروگانهای سفارت آمریکا بود است و اینک به عنوان مشاور ارشد انستیتوی حفاظت از صلح و ثبات ارتش آمریکا فعال است گفت : “درتاریخ دیپلماسی این موضوع کهنه شده است و با توجه به جوانی جمعیت ایران ونسل جدید که خاطره چندانی از بحران 1979 ندارند زمان برای واشنگتن و تهران برای حرکت به جلو فرارسیده است. او افزود : “سیاست مجالی برای احساسات ندارد و گزافه گویی به یکدیگر در روابط بین کشورها بی معنی است.”
بنا به استناد سفیر لیمبرت برای پیشبرد روابط می بایست رویه شعاردادن و استفاده از بایسته های مبتنی بر اخلاق را پشت در رها کرد. ایالات متحده می بایست رویه تلاش و درخواست از ایران برای تغییر رفتار را کنار بگذارد. لیمبرت همچنین پیشنهاد کرد که دولت امریکا رفتار و زبان متواضعانه تری درقبال ایران پیش بگیرد. او افزود: ” واشنگتن همچنان باید به تاریخ ایران که یکی از بزرگترین ها و افتخار آمیز ترین پیشینه هاست، احترام نشان دهد. این درحالی است به دلایل تاریخی ایرانیها همواره این اندیشه را در ذهنشان دارند که غرب درصدد فریب آنها است. او چنین استدلال کرد که این تلقی ایرانیها ممکن است رهیافت دولت اوباما به منظور افتتاح کانالی دیپلماتیک با تهران را در وهله اول تحت الشعاع قراردهد. لیمبرت نتیجه گیری کرد: ” روند پیشرفت کند و مشکل انتظار می رود حال آنکه ما باید سو رفتار را کنار بگذاریم و از ایرانیها تلقی رفتاری حرفه ای و پراگماتیک در جهت اتیان منافع ملی شان داشته باشیم.”
جان آلترمن مدیر برنامه خاورمیانه ای مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی کمتر از دیگران به ابراز خوشبینی مبادرت کرد. آلترمن گفت: “ما نمی توانیم رابطه ایران و آمریکا را به این سادگیها بهبود ببخشیم چرا که ضدیت با آمریکا در بطن انقلاب اسلامی ایران نهادینه شده است. با اینهمه ایالات متحده می تواند این عداوت را کاهش داده و آن را به سمت و سوی بهتری در مقایسه با گذشته مدیریت کند. وقوع این پدیده تنها در خلال افزایش تماسها شدنی است.” آلتر من مدعی شد که “سیاست منزوی کردن [ایران] کارآمد نبوده و بلکه برعکس عمل کرده است و تاثیر تحریمها روزبه روز کمتر و کمتر می شود.
مایکل روبین از موسسه آمریکن انترپرایز به طرح سوالاتی مبادرت کرد که دولت اوباما برای ابتکار برقراری رابطه با دولت ایران باید به آنها پاسخ دهد. روبین اختصاصا به طرح موضوع زمان بندی اشاره و توصیه کرد که شروع مذاکرات با ایران بهتراست قبل از انتخابات آتی ریاست جمهوری در ژوئن صورت نگیرد: “ما تمایلی به مداخله [حمایت] نداریم . نه با این وری ها نه با آن وری ها. از سوی دیگرتمایلی هم نداریم که امتیاز برقراری رابطه با آمریکا به عنوان پیروزی شخصی احمدی نژاد منظور شود.”
در این کنفرانس موضوعات دیگری هم مطرح شد که ناظر به گزینه های دیگر روی میز بود. با وجود دولتی که به تازگی کار خود را شروع کرده و رئیس جمهوری که وعده مذاکره مستقیم با تهران را داده است، سخنرانان حاضر در این نشست با بیان “اگر” ها و “امّا” ها به دیگر گزینه ها و بیان نظرات و تردیدهایشان در این خصوص پرداختند. دانستن واکنش مردم ایران درقبال استفاده از گزینه نظامی توسط واشنگتن موضوعی بود که مورد بحث قرارگرفت. درخلال این بحثها اجماعی کلی پدید آمد مبنی بر اینکه مردم ایران چه نظام اسلامی را دوست داشته باشند وچه نداشته باشند در صورت حمله نظامی از دولتشان به دلیل وجود عرق ملی قوی، حمایت خواهند کرد. جان لیمبرت در این خصوص اظهار داشت:” هراقدام نظامی منجر به تشدید حس احقاق حق علیه بیگانگانی که ملت را تحقیر کرده اند خواهد شد.” مایکل روبین هم دراین خصوص اضافه کرد: “مردم ایران حتی اگر از نظامشان راضی نباشند و با آن موافقت نداشته باشند دربرابر حمله نظامی واکنش نشان داده و به حمایت از نظام برخواهند خاست.”
در این نشست کسی صحبت از لغو تمامی تحریمها نکرد اما بحث کارآمدی و دربرگیری وجوه مختلف اشراف رهیافت “هویج و چماق” به شور گذاشته شد.
علیرغم پذیرش جمعی حتی درمیان تحلیل گران محافظه کار در خصوص تمایل دولت اوباما به پیگیری موضوع گفتگوی مستقیم و در رده بالا، نوعی از احساس بدبینی وبدگمانی نسبت به تهران محسوس بود. جفری جدمن مدیر رادیو آزاد اروپا/رادیو آزادی سخنران اصلی یکی از پنل های نشست صراحتا به این موضوع پرداخت. او با تاکید بر دیپلماسی عمومی خواستار استفاده جامع از ابزار دیپلماسی عمومی و سخن گفتن با حداکثر توان ممکن با مردم ایران اشاره کرد و خواستار استفاده از قدرت نرم در بسیج افکار عمومی همه اقشار مردم ایران شد. جدمن با اشاره به سخنان نیکولاس برنز معاون سابق وزارت خارجه آمریکا گفت: “در ایران امروز انشقاق جدی بین تندروها و میانه روها نیست بلکه بین جامعه و نظام است.”
او با تاکید بر ایده عبور از حکومت وگفتگوی مستقیم با مردم ایران با استفاده از رسانه های خارجی مثل صدای آمریکا، بی بی سی فارسی و رادیو فردا به دولت آمریکا توصیه کرد که با اتحادیه های تجاری، گروههای فعال در محیط زیست، موسسات فرهنگی، زنان و گروههای حامی حقوق اقلیت ها سخن بگوید. او با تاکید بر نقش قدرت نرم آن را وسیله ای جدی به منظور تاثیر بر جامعه ایران و توازن قوا در داخل ایران دانست حال آنکه شاید این ایده اینکه نکته ای اساسی را در این خصوص لحاظ نکرده است: “متقاعد کردن رهبران تهران برای مذاکره مستقیم و گفتگوی صادقانه درحالیکه نظام این احساس را میکند که امریکا همزمان
پیام برای این مطلب مسدود شده.