قلم و قناره: پاسخی به مدیر مسدول کیهان
وبلاگ داریوش سجادی: مجادله صورت گرفته بین حجت الاسلام مهدی کروبی با مدیر مسئول روزنامه کیهان طی روزهای اخیر فرصت مغتنمی است تا اینجانب نیز جسارتاً وارد بحث شده و ضمن هم دلی با شیخ اصلاحات ایشان را در مقام برادری کوچک تر اندرز دهم تا بیش از این خود را معطل مجادله با جناب شریعتمداری نکرده و از فرصت باقیمانده تا انتخابات ریاست جمهوری صرفاً برای معرفی و اثبات اصلحیت خود جهت تصدی مسئولیت ریاست جمهوری بهره ببرند.
جناب آقای کروبی
بر شما فرض است توان و دغدغه خود را صرف نجات ناموس میهن و انقلاب از دست عوام فریبی و تحجر و خودکامگی نمائید و تسویه حساب با «کریم آب منگل» را به بنده و امثال بنده بسپارید!
اما بعد
جناب آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان بنا به سنت مألوف شان در نقد هر آنکه با ایشان بنا به هر دلیلی مخالفت می ورزند با تکیه بر ادبیاتی سخیف طی ستون طنز روزنامه تحت امرشان حجت الاسلام کروبی را بی سوادی معرفی کرده اند که تحت محاصره پیاده نظام رژیم صهیونیستی اقدام به مخالفت با اعدام مجرمان زیر سن قانونی کرده اند.
اهانتی که منجر به پاسخ جناب کروبی شد و متعاقباً مدیر مسئول مزبور مجدداً پاسخگوئی کرد و دامنه اتهامات خود را فراتر از قبل بُرد.
از جمله ایشان در واکنش به نامه جناب کروبی، شیخ اصلاحات را متهم به هم نوائی با ضدانقلابیون بدلیل استقبال و انتشار هم زمان پاسخ جناب کروبی به کیهان در سایت ها و رادیوهای ضد انقلاب کرد.
اما در پاسخ به چنین اتهامی خوبست جناب شریعتمداری بفرمایند شما کدام رسانه و شخص و سازمان مشروع یا غیر مشروع را از خود نرنجاندید که اینک جمیع رسانه ها در پاسخ قاطع جناب کروبی به هتاکی جنابعالی برای ایشان شیدائی نکنند؟ گذشته از آنکه کدام رسانه ای را در داخل کشور حال نه برای اصلاح طلبان بلکه برای تظلم خواهان باقی گذاشتید که اکنون گلایه از آن می کنید چرا پاسخ کروبی در سایت های ضد انقلاب منتشر شده؟
جناب آقای شریعتمداری
نمی دانم جنابعالی گفتگوی رسانه منحوس صدای آمریکا (VOA) را با پدر و مادر رنجدیده زهرا بنی یعقوب» را ملاحظه فرمودید که چگونه آن دو کهنسال در تریبون صدای آمریکا برای فرزند مقتوله شان ضجه می زدند و دنبال فریادرسی بودند؟
جناب شریعتمداری
پدر و مادر زهرا بنی یعقوب که ضدانقلاب نبوده و نیستند. خانواده ای مظلوم و مذهبی که اتفاقاً دلبسته نظام و انقلابند اما با ایشان چه کردید و چه کردند که مایوسانه تریبون دشمن مملکت را ملجاء تظلم خواهی خود قرار داده اند؟
جناب شریعتمداری
در ادامه مرقومه تان، کروبی را متهم به ائتلاف سیاسی با جرثومه های فساد و تباهی کرده و مظلوم نمایانه برای خود ثبت افتخار کرده اید که علیه دشمنان اسلام و انقلاب قلم زده و هویت واقعی آنها را افشا کرده و در ادامه با تکرار مکرر این پرسش از کروبی که: چرا حضرتعالی با اين جرثومههای فساد و تباهی ائتلاف سياسی داشته و در مقابل اهانتهای صريح ـ و نه پنهان و مخفی ـ آنان مهر سکوت بر لب زده و میزنيد؟! اهانت هائی از قبیل «فرهنگ شهادت را خشونت آفرين است»! اسلام متعلق به ۱۴۰۰ سال قبل است و قوانين آن غيرقابل اجراست! شهادت امام حسين عليه السلام نتيجه خشونت طلبی ـ جدش رسول خدا (ص) در جنگهای صدر اسلام بوده! «انقلاب اسلامی عامل عقب افتادگی است» «ائمه اطهار(ع) هم قابل انتقاد هستند»! و «اصلی ترين مشکل ما برای برقراری دموکراسی در کشوراين است که در ايران هنوز خدا نمرده است»! و یا «منشأ خشونت همين احکام فقهی است»! و «افکار امام خمينی(ره) بايد به موزه تاريخ سپرده شود»! و «حجاب و حيای زنان مظهر و نماد عقب افتادگی است»!
جناب شریعتمداری
کروبی باید تاوان چه چیزی را پس بدهد؟
آیا واقعاً بر شما پوشیده است که نویسندگان و ناشرین همه نمونه هائی که در بالا از برخی از مطبوعات دوران اصلاحات ذکر کرده و کروبی را ملزم به پاسخگوئی نسبت به آن اهانت ها کرده و می کنید، خیلی پیشتر از این راه خود را از راه کروبی جدا کرده و سالهاست که بدلیل همین عدم همراهی و مخالفت کروبی با ایشان و تندروی ها و هذیان گوئی ها اکنون دچار نسیان شده و با فراموشی همه مجاهدت های اصولگرایانه شیخ در اردوی اصلاحات وی را رنجانده و ده ها و بلکه صدها بی مهری و هتاکی و استهزا را نصیب ایشان کرده اند؟
جناب شریعتمداری
در ادامه مرقومه خود خطاب به کروبی از ایشان پرسیده اید:
«مرا متهم کرده اید که علیه به اصطلاح روشنفکران قلم زده ام ولی مصلحت ندانسته اید که بفرمائید آنها چه کسانی بوده اند؟ برای کیهان افتخار بزرگی است که علیه دشمنان اسلام و انقلاب و امام قلم زده و هویت واقعی آنها را افشا کرده ام.»
اما ظاهراً مدیر مسئول محترم کیهان دچار ثقل سامعه و ضعف بصر شده اند و نتوانسته اند در نامه کروبی اسامی دکتر عبدالحسین زرین کوب و مرحوم دکتر عباس زریاب خوئی و مهندس بازرگان را ملاحظه فرمایند.
اما گذشته از ایشان آیا جناب آقای شریعتمداری این اجازه را می دهند تا اینجانب به نمایندگی از جانب خودم! مدعی ایشان شوم؟
به سنت نیای پیغمبر اسلام در تهاجم سپاه ابرهه به کعبه اجازه دهید دفاع از کسانی که در طول سالهای زمامداری شما در کیهان بارها مورد افترا و تهمت توهین قرار گرفته اند را به خودشان و منسوبانشان واگذاریم و بنده صرفاً مسئول احشام خود شوم!
جناب آقای شریعتمداری
بخاطر دارید که پنج سال پیش در مهر ماه سال 83 طی سرمقاله کیهان خواب نما شده و ناگهان و ارشمیدس وار خبر از کشف شبکه ای عنکبوتی دادید که اعضایش در داخل و خارج از کشور مشغول تبانی علیه ارکان نظام و انقلاب و اسلامند ودر صدر اسامی مکشوفه خود نام اینجانب را به عنوان ضد انقلاب مقیم آمریکا منتشر کردید؟ و مکرراً در مقالات و مطالبی دیگر بدون کمترین سند یا پروا و آزرمی از اینجانب تحت عناوین ضد انقلاب فراری، مرفه مقیم خارج از کشور، منافق، مامور تازه کار آمریکا یاد کردید؟
آش آنقدر شور شد که اخیراً و بعد از انتصاب مقام اپوزیسیون به اینجانب در روزنامه تحت امر جنابعالی، مشاهده کردم علیرضا نوریزاده مقیم لندن نیز که ارزنی از فضای ایران بعد از انقلاب بوئی نکشیده نیز به صدا درآمد که:
از کی تا به حال سجادی اپوزیسیون بوده؟
می بینید آقای شریعتمداری
نوریزاده فهمید و شما نفهمیدید! جنابعالی تصور می کنید درک این مطلب که وزش باد در خارج از کشور به چه سمتی است و فعالان سیاسی و روزنامه نگاران برای درخشیدن در مسیر چنان وزشی چگونه باید موضعگیری کنند تا مبدل به پای ثابت مصاحبه ها و اجلاس ها و سخنرانی ها شوند، برای اینجانب خیلی سخت است؟
تصور می کنید «اگر می خواستم» قدرت تکلم و کتابتی کمتر از این لشکر شکست خورده و هذیان گو داشتم تا با هر چه نامتعارف گوئی و سیاه نمائی بیشتر از ایران یک شبه مُبدل به قهرمان رسانه ای ایشان شوم؟
خیر جناب شریعتمداری. جنابعالی یا درک درستی از مفهوم اپوزیسیون ندارید و یا آنکه تصور می کنید دیگران با مفهوم این واژه ناآشنایند. مسلم بدانید اگر تنها یک نفر صاحب صلاحیت نزد این جماعت به اصطلاح اپوزیسیون خارج از کشور بود شخصاً و تمام قد به پابوس اش می رفتم.
دست بردارید آقا. کدام اپوزیسیون؟ شما با چنین انتساباتی به این لشکر هذیان گو در حال دادن اعتبار به ایشان و گرفتن اعتبار ولو حداقلی از اینجانب هستید.
جناب شریعتمداری
جنابعالی در حالی مدال اپوزیسیون را به سینه اینجانب آویخته اید که طی ده سال گذشته و به اعتبار تن ندادنم به مسیر هذیان گوئی علیه ایران و انقلاب اسلامی در خارج از کشور بارها از سوی همین جماعت به زعم جنابعالی «اپوزیسیون» متهم به مزدوری جمهوری اسلامی شده و در کانون کوفتن چماق تکفیر علیه خود توسط ایشان قرار گرفته ام.
جناب آقای شریعتمداری
اینجانب بالغ بر ده سال است که در ایالات متحده آمریکا اقامت دارم و طی این مدت به همان اندازه که کوشیده ام در حد بضاعت و درک واقع بینانه و متعهدانه خود نسبت به نظام و اسلام و انقلاب و ایران، ابتلائات داخلی را در مقالات خود نقد و تحلیل کنم به همان اندازه نیز قلم خود را وقف ناراستی ها و ظلم و جنایات اربابان کاخ سفید کرده و می کنم و طرفه آنکه همه آن جماعت بقول جنابعالی اپوزیسیون که با اتکای بر این گزاره منطقی که: «مواجهه با قدرت آن هم در چنگال قدرت ارزش است» برای فعالین وروزنامه نگارانی که بنا به هر دلیل موجه یا ناموجهی سینه به سینه نظام جمهوری اسلامی در داخل ایران ایستاده و هزینه آن را نیز پرداخت می کنند کف می زنند و هورا می کشند وقتی بعضاً مشابه همان کار توسط اینجانب در ایالات متحده اما علیه سیاست های جنایتکارانه و ناصواب اربابان کاخ سفید صورت می گیرد و هزینه آن را هم پرداخت می کنم تا جائی که سه سال بدون ذکر کمترین دلیلی حق فعالیت کار را از اینجانب سلب کرده و ماموران شریف FBI با جسارت و ادعای وجود آزادی در این کشور بنده را به استنطاق می کشانند. همآن جماعت قهرمان پرست روی ترش کرده و مدعی اینجانب شده و می شوند که:
اگه ناراحتی از آمریکا برگرد برو ایران!!!
اینکه برای ایشان مخالفت با جمهوری اسلامی به هر دلیل موجه یا ناموجهی در داخل ایران با اقبال مواجه می شود و مشابه همین کار در آمریکا و علیه سیاست های ناصواب کاخ سفید با ترشروئی چیز عجیبی نیست و بازتاب همان جعلی بودن عنوان اپوزیسیون به این جماعت هذیان گوست.
اما جناب شریعتمداری، قصد تعیین نرخ در میانه دعوا را ندارم و این مسائل را از آن بابت مطرح نکردم تا احیاناً جلب اعتباری برای خود کرده باشم. آنقدر هم سن و سال و تجربه دارم که بدانم در سیاست حلوا پخش نمی کنند بنا بر همین دلیل بوده وهست که نه چشم انتظار اقبالی را داشته و نه دل چرکین از ادباری. نه علاقه ای به قهرمان بازی داشته و نه معترض ستم و احجافی در حق خود بوده و هستم. حال چه توسط مثلاً! اپوزیسیون خارج از کشور و یا نیش قلم هتاک کیهان و حسن شریعتمداری. اما همه اینها را از این بابت مطرح کردم تا جنابعالی را در مقام پاسخگوئی قرار دهم که آیا از پشت میز ریاست خود در خیابان شهید شاهچراغی موسسه کیهان مواضع و مقالات ضدآمریکائی سرودن حائز اهمیت است یا در دل آمریکا نقاد سیاست های ناصواب و جنایتکارانه ایشان بودن؟
جناب آقای شریعتمداری
جنابعالی سالهاست که مدال نقادی آمریکا را بر سینه فردی بنام پروفسور حمید مولانا زده اید و ایشان را به عنوان فخر عالم به مخاطبان خود فروخته و می فروشید. این در در حالی است تاکنون نیم خط مطلب یا ارزنی کلامت از ایشان علیه آمریکا در داخل آمریکا قابل ردیابی نیست!
آیا این خیلی افتخار و شجاعت دارد که ایشان صرفاً در ایران موضعگیری ضدآمریکائی داشته ودر آمریکا با کسب مواهب این کشور دچار لکنت زبان شده و صرفاً به تدریس مخنث خود در دانشگاه قناعت کنند بعد هم علی رغم کسب تابعیت شهروندی ایالات متحده مفتخر به کسب مشاورت بین المللی ریاست جمهور آمریکا ستیز ایران نیز می شوند.
جناب آقای شریعتمداری
قسم حضرت عباس شما را باور کنیم یا دم خروس را؟ اگر مواضع ضد آمریکائی جنابعالی اصالت دارد چگونه است که اینجانب بارها توسط روزنامه جنابعالی متهم به ضدانقلاب فراری و مرفه مقیم خارج و منافق و اپوزیسیون شده ام در حالی که تاکنون نه بر سر سفره دلارهای دولت ایالات متحده نشستم تا جائی که صدای ابراهیم نبوی هم (دوست مشترک مان!) بلند شد که:
«مشکل سجادی آن است که نمی تواند با پول آمریکائی و اسرائیلی و اروپائی کار کند» و نه هم سو با نسیم کاخ سفید علیه کشورم خوش رقصی کردم اما پروفسور محبوب و بعضاً ضدآمریکائی شما نه تنها ارزنی موضع گیری علیه مواضع ناصواب کاخ سفید در خاک ایالات متحده نکرده و نمی کنند بلکه بی شرمانه با خلع تابعیت پرافتخار ایرانی رسماً در دادگاه آمریکا حاضر شده و ضمن بلند کردن دست راست خود سوگند وفاداری یاد کرده تا هم زمان با طرد همه دلبستگی های ملی پیشین خود مدافع منافع ملی ایالات متحده بوده و برای منافع ملی این کشور در زمان لازم اسلحه نیز به دست گرفته و با دشمنان این کشور بجنگد.
جناب شریعتمداری اخذ تابعیت آمریکائی ایشان یا از سر صدق بوده و یا صرفاً سوگندی دروغ بمنظور اخذ تابعیت و برخورداری از مواهب شهروندی در ایالات متحده این کار را کرده اند.
اگر دروغ بوده که قهراً مشارالیه نه از شانیت و نه از صلاحیتی برای هر دو کشور ایران و آمریکا برخوردارند که برای اهداف ولو بظاهر موجه خود متوسل به دروغ گوئی می شوند. اما چنانچه سوگند وفاداری ایشان به آمریکا از سر صدق صورت گرفته اکنون این بر ذمه جنابعالی است تا بفرمائید بر اساس کدام حجتی امثال بنده متهم به راه اندازی شبکه عنکبوت و ضدانقلابی گری می شویم اما بر دامن کبریائی مشارالیه نه تنها چنان شائبه های قابل تصور نیست بلکه از سوی رئیس جمهور اصولگرا و ضدآمریکائی ایران تا بالاترین سطح قدر می بینند و به سمت مشاور بین المللی ایشان منصوب می شوند!
طرفه آنکه علی رغم چنین انتصابی که خلافی مسلم در قوانین ایالات متحده آمریکاست تا این لحظه دولت ایالات متحده کمترین برخوردی با ایشان نکرده و ظاهراً ترجیح داده از تخطی آشکار یکی از شهروندانش به تعهد قانونی عدم وفاداری به هیچ کشوری جز ایالات متحده چشم پوشی کند.
جناب آقای شریعتمداری
آیا برای جنابعالی که الحمدالله سنسورهای ضدانقلاب سنج و جاسوس یاب تان به غایت فعال و پرکارند جای این شبهه نیست که بنا بر چه مصلحتی دولت ایالات متحده از این خلاف آشکار چشم پوشی کرده؟ آیا یک درصد هم احتمال نمی دهید شاید همان آمریکائی که بنده و امثال بنده را منتسب به همکاری با ایشان در شبکه عنکبوت کرده اید و یا همان پیاده نظام های رژیم صهیونیستی که جناب کروبی را متهم به هم نشینی با ایشان کرده اید، اکنون ترجیح داده اند نفوذی خود را تا بالاترین سطح در ساختمان ریاست جمهوری ایران مستقر کنند؟!
جناب آقای شریعتمداری
جنابعالی در بخش دیگری از نامه خود به کروبی و در مقام پاسخ به این سوال ایشان که آیا تاکنون امام را ملاقات کرده اید؟ مرقوم داشته اید:
آری، بارها توفيق زيارت آن بزرگوار را داشتهام و از جمله، بعد از دستگيری اعضای حزب توده با واسطه شهيد محلاتی که در آن زمان نماينده حضرت امام(ره) در سپاه بودند برای مباحثه با احسان طبری درباره مارکسيسم و نقد آن مأموريت يافتم و بعد از بازگشت مرحوم احسان طبری به اسلام- که نتيجه مستقيم مراجعه وی به شخصيت عظيم حضرت امام(ره) و آثار استاد شهيد مطهری بود – مورد لطف حضرت امام(ره) نيز قرار گرفتم.
جناب آقای شریعتمداری
هر چند پاسخ فوق را در هاله ای از ابهام نگاشته اید و معلوم نکرده اید که بالاخره لطف حضرت امام به جنابعالی از چه ناحیه ای بوده؟
اگر بنا به گفته خودتان بازگشت احسان طبری به اسلام با مراجعه به امام و آثار شهید مطهری صورت گرفته پس دیگر چه جائی برای ابراز لطف حضرت امام به جنابعالی باقی می ماند؟ مگر آنکه تواضع کرده و نخواسته اید زحمات و مساعی خود در اسلام آوردن مرحوم طبری را به رخ بکشید.
اگر چنین زحمتی از جانب شما صورت گرفته این ادعائی به غایت بزرگ و خوب است و قطعاً مرحوم امام با توجه به وسعت دانش طبری در حوزه مارکسیسم می بایست نه تنها به جنابعالی ابراز لطف می کردند بلکه قطعاً مستحق پاداش هائی بیشتر هم بوده اید. اما سوال اینجاست اگر واقعاً جنابعالی تا چنین سطحی از دانش و قدرت مجابگری و اقناع مخاطب برخوردارید که می توانید در نهان، فردی چون احسان طبری را به راه راست هدایت فرمائید، چه اصراری دارید در عرصه علنی و مطبوعات از چنین روشی استنکاف بورزید؟
جناب آقای شریعتمداری
انصافاً تصور نمی فرمائید بهتر آن است که با همان لسان و بیان و منطق و فهمی که با امثال طبری برای هدایت ایشان استفاده کردید با اینجانب و دیگر فریب خوردگانی مانند اینجانب و یا فرزانگانی همچون کروبی که به شهادت خودتان فرزند انقلاب است، سخن بگوئید؟ تا باشد که انشاالله اینجانبان نیز همچون طبری به راه راست هدایت شویم.
اما متاسفانه سنت قلمی شما چنین شهادت نداده و نمی دهد و جنابعالی طی سال های زمامداری کیهان ادبیات سخیفی را در فضای مطبوعاتی ایران بدعت گذاری کردید که تصور نمی کنم تا سالها بتوان از تبعات آن مصون ماند. ادبیاتی که برخلاف اظهارات نهان جنابعالی که قطعاً مشحون از «فصاحت و بلاغت و استدلاله احسان طبری مجاب کن» است در عرصه علنی جامعه مملو از عصبانیت و خشونت و ناسزا و بلکه ابتذال بوده و هست. فقط به یک نمونه اشاره می کنم تا دیگران نسبت به منطق گفتمانی جنابعالی داوری کنند.
قطعاً بخاطر دارید که در فردای حکم بازداشت دکتر ابراهیم یزدی به اتهاماتی متعدداز جمله نگاهداری سلاح غیرمجاز در منزل، ایشان در نخستین واکنش خود که در خارج از کشور هم بود از اساس منکر چنین اتهامی شدند و بعد از بازگشت به ایران بود که متوجه شدند منظور از اسلحه غیرمجاز کلتی بوده که در زمان تصدی مسئولیت شان در وزارت خارجه از سوی عبدالسلام جلود به عنوان هدیه دریافت کرده و ایشان بدلیل گذشت سالها اساساً از وجود آن اسلحه در منزل خود بی اطلاع بوده و همین مطلب را نیز به اطلاع قاضی مربوطه رساند.
باز قطعاً بخاطر دارید که بعد از آن انکار اولیه و بعد از آن تائید ثانویه از وجود اسلحه، جنابعالی که پیشتر فرموده بودید ستون گفت و شنود کیهان را شخصاً تحریر می فرمائید در واکنش به این اتفاق بدیهی و قابل اغماض چه مطلبی را در کیهان و همان ستون گفت و شنود مکتوب کردید؟
نقل به مضمون می کنم:
ظاهراً متلک شما به آقای یزدی ناظر بر این لطیفه بود که فردی برای اصلاح محاسن خود نزد سلمانی رفته و استاد سلمانی می پرسند خشک بزنم یا با کف؟
و فرد مزبور گفته فرقش چیست و استاد سلمانی پاسخ داده اند آنهائی که در دوران کودکی ابله بوده اند اکنون محتاج اصلاح محاسن خود با کف صابونند اما تیزهوشان نیازی به کف صابون ندارند.
ادامه داستان جنابعالی نیز از این قرار بود که فرد مزبور ابتدا بمنظور اثبات تیزهوشی خود در دوران صباوت خواستار اصلاح خشک صورتش شد اما بعد از مواجهه با سختی چنان اصلاحی، به استاد سلمانی فرموده اند:
نه صبر کن با همان کف اصلاح کن. داره یک چیزهائی از کودکی ام یادم می آد!
جناب آقای شریعتمداری
این سنت زشت را جنابعالی در مطبوعات ایران باب کردید که طی آن با استفاده از رکیک ترین و مبتذل ترین لطیفه های موجود و معروف در سطح شهر با دستکاری و بهداشتی کردن ظاهر لطیفه مزبور ضمن آنکه خود را از تبعات حقوقی و اخلاقی آن مصون نگاه می دارید هم زمان با قرینه سازی ذهنی برای مخاطبان تان، به زعم خود سوژه ها و مخالفان تان را نیز با تداعی به ذهن کردن اصل آن لطیفه های مبتذل مبتلا به بی آبروئی می فرمائید.
حسب اطلاع آن دسته از خوانندگان که با لطیفه مزبور آشنائی نداشته اند و ضمن پوزش از ایشان فقط معروض می دارد جناب شریعتمداری ضمن اخذ این لطیفه از بدنه لمپن جامعه تنها جای کودکان مورد «وطی» واقع شده را با کودکان «ابله» معادل سازی کرده.
با این اوصاف آیا تصور می کنید با چنین ادبیاتی حال نه احسان طبری یا جناب کروبی، بلکه همین داریوش سجادی را نیز می توان به راه راست و رستگاری کشاند و به بهشت فرستاد؟!
جناب شریعتمداری
اگر احسان طبری را جنابعالی و با چنان ادبیات و فهم و منطقی به راه راست کشاندید و قرار است دیگران را نیز به همین شیوه عاقبت بخیر فرمائید، اجازه دهید پاسخ تاریخی «کوچیز» رئیس قبیله سرخپوستان آپاچی را به آن کشیشی که در آخرین لحظه اعدام قصد مسیحی کردن کوچیز را داشت بدهم. مبنی بر آنکه اگر در بهشتی که شما وعده آن را می دهید یانکی ها هم هستند اجازه بدهید ما نباشیم!
جناب آقای شریعتمداری
نمونه فوق استثنا نبود و متاسفانه صفحات روزنامه کیهان طی سال های گذشته مشحون از موارد مشابه و بلکه سخیف تر بوده و هست. حال آیا به دیگران حق می دهید تا با استناد به چنان ادبیاتی ادعای نخست جنابعالی را نیز زیر سوال ببرند که از جانب حضرت امام بابت عاقبت بخیر کردن احسان طبری مورد لطف قرار گرفته اید.
جناب آقای شریعتمداری
جنابعالی ظاهراً چیزهائی در مورد فلاح و رستگاری انسان ها و لو انسان های آلوده و خطاکار از طریق گفتمان منطق و استدلال شنیده اید اما ظاهراً آنکس که باطناً متعهد به چنان راه تحولی باقی ماند شهید آوینی بود که خود طی کننده همین راه شد و از تعفن میخوارگی و اعتیاد مُبدل به شهید اهل قلم شد و برخلاف سنت قلمی جنابعالی هرگز قلم خود را به پلشتی نيآلود.
جناب آقای شریعتمداری
جنابعالی که در نامه خود به کروبی ایشان را ملامت کرده اید که چرا سایت های ضدانقلاب و رادیوهای بیگانه بعد از انتشار به زعم جنابعالی فحش نامه کروبی برای ایشان هورا می کشند؟ حال می توانید خود پاسخگوی این پرسش باشید که با توجه به اتخاذ چنان ادبیاتی سخیف توسط جنابعالی در کیهان و با توجه قرار داشتن جنابعالی در زیر تابلوی رهبری نظام آیا می توانید پاسخگوی کسانی باشید که از این انتساب حکومتی و آن ادبیات سخیف، گله از اهانت به جایگاه رهبری بواسطه سبک سری های قلمی جنابعالی کنند؟ آن هم رهبری که دوست و دشمن صرف نظر از انتقادات موجه یا ناموجه ای که به ایشان دارند. هیچکدام تاکنون مدعی یا منکر فصاحت و بلاغت و کتابت و سخنوری فصیحانه ایشان نشده اند.
جناب شریعتمداری
هر چند ساده اندیشانه در نامه خود خطاب به جناب کروبی فرموده اید:
«از ژرفای دل خدا را شکر میکنيم که به خاطر دفاع از اسلام و نظام اسلامی و خط مبارک امام(ره) مورد عتاب و فحاشی دشمنان تابلودار خارجی قرار گرفتهايم» اما متاسفانه باید خدمت تان معروض داشت که چنین دفاع سخیفی نبودش به از بودن است.
با پوزش و در مقام فهم مسئله خدمت تان معروض می دارد، ادعای دفاع جنابعالی از اسلام و و نظام اسلامی و خط امام یِادآور خاطره ای از سال 60 است آنجا که وزیر وقت ارشاد برای سخنرانی به مسجد اعظم نارمک آمده بودند و یکی از محافظین ایشان که از قضا بسیار بددهان نیز بود در مسیر عبور دادن وزیر مربوطه با مردم حاضر در محل بددهانی کرد که ماجرا مبدل به درگیری و منازعه بین آن محافظ و جمعیت مورد اهانت قرار گرفته، شد. محافظ مزبور نیز نهایتاً وقتی مواجه با انگشت عتاب مردم عصبانی حاضر در محل گردید با عصبانیت ضمن احالت ایشان به اسافل اعضا خود با تغیّـُر گفت:
بجز حاج آقا (منظور وزیر مربوطه) هیچکدامتان … را هم نمی توانید…!
والقصه وزیر مربوطه نیز با دست به شانه محافظ خود زد که:
اخوی، من هم نمی توانم!!!
جناب شریعتمداری
محافظ مزبور نیز به زعم خود در حال انجام به نحو احسن مسئولیت و دفاع صادقانه از وزیر مربوطه بود. اما خوشبختانه تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران نشان داده معدل شعور اجتماعی مردم ایران در سطحی بوده و هست تا بخوبی بتوانند تفاوت اهانت و مقاومت را درک کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهند.
نمونه اخیرش اهانت سی و یک سال پیش اعلی حضرت «احمد رشیدی مطلق» به مرحوم امام و متهم کردن ایشان به «ارتجاع» در روزنامه اطلاعات بود که کمتر از یک سال طول نکشید که همان اعلی حضرت به صرافت افتاد که: پیام انقلاب شما را شنیدم! و نمونه آخر نیز اهانت امروز جنابعالی به یکی از معدود صحابه باقی مانده از صحابی امام و متهم کردن ایشان به بی سوادی است! باشد تا در 22 خرداد نیز جنابعالی پیام مردم را در صورت فقد امدادهای غیبی بشنوید.
ماجرای طبقه یازدهم ساختمان طالقانی نیز اجازه فرمائید در گرو ماجراهای طبقه چهارم ساختمان گاندی باقی بماند تا هر وقت جنابعالی تمایل به باز کردن آن پرونده داشتید انشاالله این ساختمان هم بنحو احسن پرده برداری شود!
والسلام ـ داریوش سجادی
15/اردیبهشت/88
dariushsajjadi@yahoo.com
پیام برای این مطلب مسدود شده.