10.05.2009

زودترک، ديرترک، همين الان خاک بر سرتان ….

اصغرآقآ: الاني تصادفني! داشتم تلويزيون جمهوري اسلامي را ميديدم …..

يازده و نيم صبح يکشنبه‌ي لندن. يک فيلمي بود رضاشاه، داشت، مدرس، داشت. سناريست و کارگردان پاچه‌خوار و فيلمبردار و هنرپيشه‌هاي لاعلاج، چه مزخرفات سرهم کرده بودند در تحقير رضاشاه و عظمت مدرس! يک آقائي هم ناشيانه نقش ميرزاده عشقي را بازي ميکرد و مردم را جمع کرده بود، به طرز لوس و خنکي شعرهاي عشقي را سرهم بندي ميخواند. يکجا رسيد به اين شعر که فلاني ديرترک گور خودش را کنده بود. طرف ديرترک را توي شعر و در مسير معني، خواند: دير ِ ترک!!. Deire-Tarak. في المجلس تلويزيون را رها کردم آمدم پاي کامپيوتر که براشان بنويسم که من طنز و غير طنز سرم نميشود، همينطوري چکي، راستاحسيني، با فارسي سليس: خاک بر سرتان! خاک بر سرتان با اين تاريخنگاري و مستندسازي و شعرخواني و (به قول مهران مديري) پاچه‌خواري‌تان که با آنهمه کارگردان و بازرس و بازبين و ناظر و مفتش و سانسورچي، متوجه يک کلمه شعر فارسي‌ي ضبط شده نميشويد و آنوقت ميخواهيد رضاشاه را مسخره کنيد. من طرفدار آن قلدر حريص زمينخوار نيستم ولي شما خاک بر سرتان. نه زودترک، نه ديرترک، همين الانک!

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates