12.05.2009

یوری آونری- مورنینگ استار(انگلستان): احمدی نژاد عامل نیست اما به سود اسرائیل عمل می کند

پیک نت:
ترجمه کیوان قمشه ای
من منظورم این نیست که احمدی نژاد عامل سرویس مخفی اسرائیل یعنی موساد است. اصلا چنین نیست، نمی خواهم به خاطر چنین تهمت ها یا شایعاتی تحت تعقیب قرار بگیرم. فقط منظورم این است که اگر مامور موساد بود، متفاوت تر از این عمل نمی کرد که می کند. و اگر مامور نبود، موساد تمام سعی خود را در استخدام او می کرد!

به هر ترتیب کمکی که او به دولت اسرائیل می کند بی نظیر و استثنایی است. سال ها پیش کنفرانسی علیه نژاد پرستی توسط سازمان ملل در دوربان برگزار شد. طبیعی بود که در بین کشورها حداقل اسرائیل این کنفرانس را به خاطر سیاست هایی که در قبال فلسطینی ها اعمال می کند بایکوت کند. اما آن کنفرانس مثل اینبار برای اسرائیل خوشنود کننده نبود، چرا که تبدیل به صدای واحد علیه دولت اسرائیل شد. هیچ دولت دیگری در دنیا به خاطر نقض حقوق بشر کنفرانس را بایکوت نکرد و فقط منفورترین دیکتاتورها در زمره ی بایکوت کننده ها قرار داشتند.

زمانی که در ژنو آمادگی های لازم را برای برگزاری کنفرانس دوربان دوم ترتیب دادند، اسرائیل با تمام قدرت تلاش کرد که حداقل کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی را به بایکوت کردن آن متقاعد کند. اما اینکار به این سادگی نبود.

قبل از برگزاری کنفرانس، ایالات متحده موفق شد نام اسرائیل را از پیش نویس سند کنفرانس حذف کند و در نهایت کنفرانس را بایکوت کرد. اما کشورهای اروپائی همچنان به شرکت در کنفرانس مصمم بودند.

دولت اسرائیل کنفرانس را با ترس زیادی دنبال می کرد. جنگ بیرحمانه ی غزه نظر عمومی را در بسیاری از کشورها علیه اسرائیل شورانده بود. آن کنفرانس می توانست نهایتا تبدیل به آتشفشانی برای ابراز افکار عمومی مردم دنیا شود. مغزهای متفکر اورشلیم در صدد راهی بودند تا از این واقعه جلوگیری کنند و نهایتا به احمدی نژاد رسیدند! چون او تنها رئیس جمهوری بود که در کنفرانس شرکت می کرد، لذا برگزارکنندگان نمی توانستند از سخنرانی او در ابتدای کنفرانس (بعد از دبیر کل سازمان ملل) جلوگیری کنند.

او سخنرانی تحریک آمیزی ایراد کرد و به انتقاد از اسرائیل بسنده نکرد، بلکه کلمات او آکنده از تهدید بود. همین عمل دستاویزی شد تا سران اروپایی کنفرانس را به نشانه ی دفاع از اسرائیل ترک کنند. بعد از آن، ادامه کنفرانس بی معنی و مضحک می نمود و برای دولت اسرائیل چنان خوب خاتمه یافت که حتی خود آنها نیز فکرش را نمی کردند بهتر از این تمام شود.

تمام اینها به روز هولوکاست باز می گردد، زمانی که یهودیان در اسرائیل و دیگر نقاط جهان خاطره ی میلیون ها جانباخته ی آن قتل عام را زنده نگاه می دارند. خاطره ی هولوکاست تمام یهودیان دنیا را با هم متحد می کند. هر یهودی می داند که اگر نازی ها به آنها هم می رسیدند، آنها هم به قافله ی مرگ می پیوستند. بنابراین همه ی یهودیان حس می کنند که وظیفه دارند خاطره ی قربانیان را زنده نگاه دارند. در این احساس عمیق یک ملاحظه ی سیاسی نیز وجود دارد. اینکه همه ی یهودیان در دنیا دولت اسرائیل، که خود را “دولت بازماندگان شعاح (کسانی که در هولوکاست قربانی شدند)” می نامد، پشتیبانی می کنند.

اما زمان می گذرد و خاطره ها نیز محو می شوند. بنابراین نیاز به وسیله ای است که آن خاطره را مجددا زنده کند و این همبستگی را محکم تر و چه کسی بهتر از یک دشمن واقعی به نام “هیتلر دوم” که ذهن میلیون ها یهودی را تحریک کند؟ یکبار، این هیتلر دوم، جمال عبدالناصر بود که او را دیکتاتور مصری می گفتند. دفعه ی بعد این عنوان را به یاسر عرفات دادند. امروز هم حماس این نقش را بازی می کند، اما این مقدار کافی نیست. هیچ راهی نیست تا بتوان بقیه را متقاعد کرد که حماس امکان نابود کردن اسرائیل را دارد. احمدی نژاد بهترین گزینه برای این نقش است. او به طور ثابت وجود هولوکاست را انکار کرده است. او در گفته هایش خواستار محو اسرائیل شده است. او روی تولید بمب اتمی کار می کند. همین عوامل است که از او چهره ای هولناک می سازد – چون با چند بمب اتمی می توان کل جمعیت اسرائیل را نابود کرد.

بنابراین، ما یک “هیتلر دوم” داریم که می خواهد “هولوکاست دوم” را پایه گذاری کند. تمام یهودیان سراسر دنیا می توانند علیه او بسیج شوند. یهودیان بدون او چطور می توانند چنین کاری انجام دهند؟

بمب های اتمی فرضی ایران نیز نقش مهمی در این زمینه بازی می کنند. این بمب ها تبدیل به ابزاری شده اند که مشکلات فلسطین را تحت الشعاع قرار داده و بتدریج از اذهان پاک کند.

ماه بعد نخست وزیر اسرائیل “بنیامین نتانیاهو” به کاخ سفید خواهد رفت. این دیدار بسیار مهم و خطیر خواهد بود.

باراک اوباما ممکن است تقاضای شکل گیری و شروع روند صلح را داشته باشد که نهایتا به تشکیل دولت مستقل فلسطینی بیانجامد. نتانیاهو تلاش زیادی برای طفره رفتن از آن انجام خواهد داد، چون صلح به معنی تخلیه ی اراضی اشغال شده است. اگر او بر این تقاضای اوباما گردن بگذارد، کابینه ی ائتلافی او فرو خواهد پاشید. چطور می توان از چنین مخمسه ای فرار کرد؟ خوشبختانه بمب اتمی ایران چاره ی کار است، چرا که خطر موجود برای اسرائیل است! بدیهی است که نخست وزیر اسرائیل با وجود چنین بهانه ای هیچ گاه نگران مسئله ی صلح نخواهد شد. این دستاویز توسط نخست وزیرهای پیشین اسرائیل نیز بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته است.

هر هنگام که کسی راجع به مشکلات اسرائیل و فلسطین صحبت کرده و از اسرائیل شروع مذاکرات صریح و واقعی، تخلیه ی اراضی اشغالی، تخلیه ی پایگاه های نظامی، آزاد کردن زندانیان، پایان دادن به محاصره ی نوار غزه، پایان دادن به ایست و بازرسی ها و غیره را می خواهد، بمب اتمی ایران دستاویز می شود، و اینکه “زمان برای فکر کردن راجع به بقیه چیزها وجود ندارد. بمب ماهیت ما را به خطر انداخته است”.

نکات طنزآمیز زیادی در این مسئله نهفته است. ایران همیشه کمترین تمایل را به پایان یافتن مخاصمه و مشکلات فلسطینی ها داشته است. برای احمدی نژاد هم تنها چیزی که مهم نیست همین مسئله است.

احمدی نژاد درست مثل دیگر سران کشورهای خاورمیانه از مسئله ی فلسطین برای افزایش شهرت خود استفاده می کند. او اکنون می خواهد به دنیای عرب های اهل سنت نیز نفوذ کند تا ایران را به قدرت منطقه ای تبدیل کند. به همین دلیل از پرچم مقاومت فلسطین استفاده می کند. اما او در عمل دولت های عرب سنی منطقه را به آغوش اسرائیل هول داده است.

مشتاقان واقعی احمدی نژاد در وزارت دفاع اسرائیل در تل آویو هستند. بدون وجود احمدی نژاد آنها چطور می توانستند به چنین نتایجی برسند؟

هر سال در اسرائیل در مورد بودجه ی نظامی کشاکش وجود دارد. امسال علی رغم بحران جهانی اقتصادی این کشاکش بیشتر هم شده است. اسرائیل کوچک یکی از بزرگترین و مجهزترین پایگاه های نظامی را در دنیا دارد. در صورت نقصان در بودجه ها هم بلافاصله سراغ آمریکا و دول اروپایی خواهند رفت.

کسی می تواند دلیل آنرا بپرسد؟ به ضرس قاطع جواب خواهد شنید که اسرائیل توسط دشمنانی احاطه شده است که در صدد نابودی آن هستند. درست است، باید دید این دشمنان چه کسانی هستند. مصر که اکنون دوست باوفای اسرائیل است. عراق هم که به حیات خلوت نیروهای اطلاعاتی و برای گذران وقت آنها تبدیل شده است. سوریه هم که از ماهیت خطیرش گذشته است، چون با آنها در حال مذاکره هستند. اردن هم فروتن است. دولت خودمختار فلسطین هم که در طرف اسرائیل هستند. بنابراین خیلی سخت است که بودجه ی نظامی به این عظیمی را برای جنگ علیه حزب الله کوچک و حماس ضعیف به کار برد. برای راضی کردن افکار عمومی چکار باید کرد؟

اینجاست که ایران و بمب خطرناکش به یاری دولت اسرائیل می آید. بنابراین باز هم اسرائیل با خطر وجودی دست به گریبان است. نیروی هوایی اسرائیل هر روزه یا بهتر بگوییم در هر دقیقه ای حاضرند تمام سایت های اتمی ایران را بمباران کنند. برای انجام این کار نیاز به بودجه ی زیادی است. در ضمن به پیشرفته ترین جنگنده های هوایی نیز نیاز است که هر کدام میلیون ها دلار هزینه دارند. این جنگنده ها برای دسترسی به هدف ها و بمباران آنها نیاز هستند. این عملیات هوایی برای مقاصد آموزشی، بهداشتی یا رفاهی نیستند. بعد از تمام این کارها باز هم بمب اتمی ایران تمام ما (اسرائیلی ها) را خواهد کشت از جمله فرزندان بیمار یا بدون سرپناه ما را. دلال ها و سرمایه دارهایی که کارخانه ی اسلحه سازی دارند زمان، توجه و بودجه ی زیادی را با این دستاویزها از آن خود می کنند.

با تمام این ناله ها بودجه ی نظامی بالاخره تصویب می شود، اما جنگنده های هوایی پرواز نمی کنند. عملی بودن چنین حمله ای هنوز واضح نیست. حتی هنوز معلوم نیست که آیا با این کار به ایرانی ها برای تولید بمب اتم زمان داده می شود یا خیر. اما تنها چیزی که روشن است این است که این حمله از لحاظ سیاسی امکان پذیر نیست، چرا که بدون تائید و حمایت های متعاقب ایالات متحده (که فعلا شانسی برای تائید وجود ندارد) این حمله و پیروزی در آن ممکن نخواهد شد. علاوه بر آن، صرف این حمله سبب مسدود شدن تنگه ی هرمز خواهد شد، جایی که تمام نفت خلیج (فارس) از آنجا حمل می شود. این کار با در نظر گرفتن بحران اقتصادی بسیار فاجعه آمیز خواهد بود و دولت های ضعیف شده را باز هم از نظر اقتصادی نا توان و ضعیف تر خواهد کرد.

خیر، پس به جای حمله به ایران خلبانان دلیر ما خودشان را وقف حمله به مناطق مسکونی نوار غزه می کنند تا هم نعره های احمدی نژاد را هنوز بشنوند و هم از گفتگوی صلح جلوگیری کنند.

می توان فرض کرد که اگر احمدی نژاد مثل یک عامل موساد رفتار می کند، آنگاه وزیر امور خارجه ی اسرائیل نیز همانند مامور وزارت اطلاعات ایران عمل خواهد کرد. من مدرکی برای اثبات این گفته ندارم، و منظورم هم این نیست که این فرضیه در عمل نیز درست است. اما رفتار لیبرمن واقعا عجیب است.

درست است، ابتدا او به عنوان یک قهرمان و برنده نام می بردند. بعد از اینکه حسنی مبارک را در چنگال خود گرفت، رسانه های اسرائیل گزارش دادند که عالی رتبه ترین وزیر مصر با او ملاقات کرده، با او دست داده و او را به مصر دعوت کرده است. احتمالا می خواسته به لیبرمن سد اسوان را نشان دهد، جایی که اسرائیلی ها می خواستند آنجا را بمباران کنند.

اما روز بعد حسنی مبارک عصبانی این شایعات را تکذیب کرد و گفت که لیبرمن اجازه ندارد پای خود را در خاک مصر بگذارد.

در همین حین یک روزنامه ی مهم روسی مصاحبه ای را با لیبرمن منتشر کرد که او گفته بود: “ایالات متحده تمام تصمیمات ما را خواهد پذیرفت”، یعنی ما بر ایالات متحده فرمانروایی می کنیم و اوباما نیز به هر آنچه که ما بگوییم عمل خواهد کرد.

چنین گفته ای مسلما محبوبیت دولت اسرائیل را در کاخ سفید اگر کاهش ندهد، افزایش نخواهد داد. مخصوصا اکنون که معلوم شده است لابی اسرائیل یعنی ایپک (AIPAC) از یکی از زنان کنگره خواسته است تا در پرونده ی دو یهودی آمریکایی که به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده بودند دخالت کند. در عوض ایپک به آن زن عضو کنگره قول داده بود که به او پست مهمی را در یکی از کمیته های مهم ایالات متحده اعطا کند.

شاید بگوئید چطور؟ جوابش ساده است، ایپک به رئیس ارشد کنگره می گوید که اگر آن زن را ارتقای درجه نبخشد، یکی از میلیاردهای یهودی حمایت خود را از مجمع انتخابی او قطع خواهند کرد. مسلما این یافته برای دولت اسرائیل خوشایند نیست.

به طور خلاصه احمدی نژاد و لیبرمن مثل دو قلوهای بهم چسبیده می مانند. یکی به دیگری نیاز دارد. لیبرمن روی بمب اتمی ایران مانور می دهد، احمدی نژاد روی تهدیدات اسرائیل مانور می دهد. شاید سوال کنید که “آیا این دو می توانند بدون اینکه با هم موافق باشند در کنار هم قدم بزنند؟” جواب ما این است که “قطعا چنین است، این دو می توانند دست در دست هم قدم بزنند بدون اینکه با هم موافق باشند”.(29 آوریل 2009)

—————————-

درباره ی نویسنده: یوری آونری یکی از روزنامه نگاران اسرائیلی، فعال صلح فلسطین و اسرائیل و عضو سابق کنیست است. او بعلاوه یکی از بنیانگذاران گوش شالوم (صلح و درود جاری)، یکی از گروه های صلح فرا منطقه ای اسرائیلی است.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates