18.05.2009

حمله شدیداللحن سروش به دولت آبادی : 30 سال در غار خفته ای و ناگهان بی خواب شده ای!

خُسن آقا: گویا ضربات به جای بد شیخ انقلاب فرهنگی خورده و او هم بی توجه به منافع مشترک خدعه گران سیاست قلم از غلاف کشیده و به جان اسهال طلب ها افتاده!
عصرایران: به جستجو برآمدم که قصه چيست و محمود دولت‌آبادی کيست؟خبر آوردند خفته‌اي است در غاري نزديک دولت‌آباد که پس از 30 سال ناگهان بي‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت ميز خطابه پرتاب شده و به حيا و ادب پشت کرده است.
عصر ایران – در پی انتقاد اخیر محمود دولت آبادی از دکتر عبدالکریم سروش در همایشی انتخاباتی که از سوی حامیان موسوی ترتیب داده شده بود ، سروش با ارسال نامه ای به این انتقادها پاسخ داد.

به گزارش عصر ایران نزاع اصلی از آنجا آغاز شد که دولت آبادی در همایش حامیان موسوی با انتقاد از عملکرد ستاد انقلاب فرهنگی در اوایل انقلاب در خانه نشین کردن اساتید ،از دکتر سروش که یکی از اعضای این شورا بود با عنوان ” شیخ انقلاب فرهنگی ” نام برد .

اما گویا به کار بردن این تعبیر به مذاق سروش خوش نیفتاده و وی را واداشته است تا از مریلند آمریکا در نامه ای شدید اللحن پاسخ سخنان دولت آبادی را بدهد.

در این نامه دکتر سروش با اشاره به سخنان دولت آبادی در جملاتی توهین آمیز خطاب به وی می نویسد : ” به جستجو برآمدم که قصه چيست و محمود دولت‌آبادی کيست؟

خبر آوردند خفته‌اي است در غاري نزديک دولت‌آباد که پس از 30 سال ناگهان بي‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت ميز خطابه پرتاب شده و به حيا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با «سخافت و شناعت» از معلمي به نام عبدالکريم سروش سخن رانده و او را «شيخ انقلاب فرهنگي» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و اين همه عقده‌گشايي و ناخجستگي در مجلسي به نام و حمايت از مهندس موسوي که در پي پوشيدن قباي خجسته صدارت است.”

سروش در ادامه با انتقاد از میر حسین موسوی افزوده است : ” گزافه و ياوه بسيار شنيده بودم اما اين گاف‌هاي گزاف واقعا نوبر بود. از جنسي ديگر بود. از هيچکس چندان نرنجيدم که از ميرحسين. آخر او مي‌توانست به اين خفته پريشان‌گو بياموزد که انقلاب فرهنگي را (براي بستن دانشگاه‌ها) دانشجويان به راه انداختند نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگي را (براي گشودن دانشگاه‌ها) امام خميني بنيان نهاد، نه سروش. و لذا آن «شناعت و سخافت و تقليد مضحک» (به زعم او) کار ديگري بود نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگي هفت عضو داشت (و اينک 30 عضو) نه فقط يک عضو و آن هم سروش. و آقاي ميرحسين موسوي، از 30 سال پيش عضو ستاد انقلاب فرهنگي بود و امروز عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نه سروش که 26 سال پيش استعفا داد (و تنها عضو مستعفي ستاد بود). ستاد انقلاب فرهنگي همه‌گونه شيخي داشت جز سروش، که نه روحاني بود و نه کهنسال و نه کهنه‌کار سياسي.

از دکتر شريعتمداري گرفته (متولد 1302) که شيخوخيت سني داشت تا احمدي، باهنر، مهدوي‌کني، جلال‌الدين فارسي و حسن حبيبي (متولدان 1312) که مشايخ درجه دوم بودند. نه سروش که متولد 1324 بود و جوان‌ترين عضو ستاد. و آوازه اجتماعي و شيخوخيت سياسي هم با آن مشايخ بود نه سروش، که تازه از گرد راه رسيده بود و به حکم امام براي خدمت به فرهنگ، در آن ستاد بدون ستاندن قراني مزد، شبانه‌روزعرق شرافت مي‌ريخت. و شيخ روحاني ستاد هم حجت‌الاسلام باهنر و مهدوي و املشي و احمدي و خوشوقت بودند نه سروش.”

سروش افزوده است :” باري اگر ستاد انقلاب فرهنگي شيخي داشت اين شيخ کسي جز شخص شخيص مهندس ميرحسين موسوي نبود که پاره‌اي از جلسات ستاد در دفتر نخست وزيري و زير اشراف و صدارت او برپا مي‌شد. و علاوه بر ميرحسين، خاتمي و احمدي و شريعتمداري و صادق واعظ‌زاده و… در آن حضور داشتند و گواهان اين امرند. و باري شيخ ستاد بودن نه حسن است، نه عيب.

آنچه عيب است دروغ زني و دريوزگي و چاپلوسي کردن و سابقه استاليني داشتن و فرصت‌طلبانه ژست آزادي‌خواهي گرفتن است. تعجب من اين است که چرا مهندس موسوي پرده از اين راز ساده بر نمي‌دارد و نقش خود در ستاد انقلاب فرهنگي و نظر خود را درباره آن نمي‌گويد تا پريشان گويان، بيش از اين سم‌پاشي و فحاشي نکنند.”

سروش در ادامه نامه خود دولت آبادی را به بی اطلاعی متهم کرده و می نویسد : ” حالا بنگريد خفته در غاري که فرق انقلاب فرهنگي و ستاد انقلاب فرهنگي و شوراي انقلاب فرهنگي را نمي‌داند و اعضايشان را نمي‌شناسد و از کارهاشان خبر ندارد و ديروز و امروز را به هم مي‌بافد و زمان را در مي‌نوردد و دروغ بر دروغ مي‌انبارد و جهل بر جهل مي‌تند، چون ماموري نامعذور به اميد پاداشي موعود حمله بر معلمي يک قبا مي‌آورد که از ديدگاه استاليني، جز استقلال راي و مسلماني و دموکراسي‌خواهي (و لابد عدم حمايت از ميرحسين موسوي) جرمي و خطيئه‌اي ندارد. و حتي نزاکت و ادب مقام را نگاه نمي‌دارد و به ميزبان خود که همان شيخ انقلاب فرهنگي است توهين مي‌کند و اينقدر نمي‌داند که اين ميزبان که دولت‌آبادي به حمايت و ترويج‌اش برخاسته، 30 سال است که عضو آن ستاد و شورا بوده است و امضا‌کننده همان آيين‌نامه‌هاي «غيرقانوني» است که وي از آنها مي‌خروشد و مي‌گريزد و پيرو و مريد و مقلد و فدايي همان امامي است که بنيانگذار انقلاب فرهنگي است و «مقلد مضحک همان شناعت و سخافتي» است که دولت‌آبادي زبان خود را به لوث کلماتش مي‌آلايد.

باري از بانيان آن جلسه جناحي و ستادي و انتخاباتي، و در صدر همه از آقاي ميرحسين موسوي نيز بايد سپاسگزاري کرد که حق خادمان فرهنگ را چنين مي‌گزارند و به تاوان داشتن رايي مستقل و مشروع، آنان را پيش گلادياتورها مي‌افکنند و پوست و پوستينشان را مي‌کنند و هلهله‌کنان قصه‌اش را بر سر بازار و برزن مي‌گويند و در رسانه‌هاي خبري خود مي‌آورند. اما مباد از ياد ببرند که ناقدان را خوراک درندگان کردن، تصوير موحشي است که هيچگاه از ياد جوانان اين ديار نخواهد رفت، شايد آبي به آسياب آرا بريزد اما آبرويي تحصيل نخواهد کرد.”

دکتر سروش در جریان انتخابات اخیر از مهدی کروبی حمایت کرده است.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates