25.05.2009

برو رای بده ولی نگو که نگفتیم

اردی خان:
پیش از اینکه بخواهی هر تعصب و پیش داوری بر این متن را مقدم بر خرد خویش کنی کمی بر روی حرفم فکر کن. من از شما می خواهم و التماس می کنم که بروی و به انتصابات رای بدهی..! ولی یک شرط دارد. و آن اینکه پیش از آوردن هزاران دلیل سطحی و پیش پا افتاده مروری بر دفتر این 30 سال که بر ایران و ایرانی رفت بیندازی.

برگردیم به سال 1357 و اینکه از اون روز تا به حال ما چه کرده ایم. آمدند و گفتند جمهوری اسلامی، که خود نمونه بارز و نخستین دروغ آشکار بود. چرا که جمهوری با هیچ دین و مذهبی سازگاری ندارد. اینکه ندارد حرف من نیست بلکه تئوریسینها و دانش سیاست این را می گوید. قرار نیست اکنون ما به بحث جمهوری و اسلام بپردازیم که خود گفتاری بسیار طولانی و نکته های زیادی را می طلبد، ولی همین کافی است که بدانیم جمهوری حکومتی است بدون استبداد و یا پادشاه و هرگونه لیدر و رهبر. به زبان ساده تر جمهوری همان کشور بدون رهبر و لیدری است که فقط رییس جمهور اختیار کامل تمام امور را دارد و مجلس که نمایندگان مردم هستند با تصویب قانون به شکل گیری و تداوم نظام آن کشور کمک میکنند. قانونهایی که برای رفاه حال مردم و پایداری سیستم حکومت و اجرای نظم در جامعه منتهی می شود. حال آیا با بودن رهبر ولی فقیه که به صورت کاملن آشکار تمام اختیارات و قدرت را در مملکت در اختیار دارد آیا باز هم رییس جمهور و نظام جمهوری مفهومی دارد؟

از سی سال پیش تا حالا چندین به اصطلاح رییس جمهور بر سر کار آمدند و هرکدام به روشی سعی در این داشتند تا به ما بقبولانند که این نظام به راستی جمهوری است و رای مردم هم در تعیین رییس جمهور تاثیر دارد، ولی هیچکدام از شمایی که به پای صندوق انتصابات رفتید از خود نپرسیدید که پس این رهبر که قدرت مطلق نظام است کیست؟ چرا در کشوری با حکومت جمهوری باید رهبری وجود داشته باشد و هرجا منافعش ایجاب میکرد دستور عزل و نصب بدهد؟

گرامی برو رای بده و خوشحال باش که رای تو تاثیر فراوانی در سرنوشتت دارد ولی آیا از خود می پرسی که چرا همه این کاندیداها از فیلتر شورای نگهبان رد می شوند؟ فیلتری که می گوید: صلاحیت کاندیدای مورد نظر بستگی به تعهد به نظام ولایت فقیه و ایمان و باور به یک دین ویژه (دین اسلام) دارد. کاندیدا باید آیین ریشه ای (قانون اساسی) جمهوری! اسلامی را قبول داشته باشد و سعی در تغییر آن نکند. شورای نگهبانی که در ظاهر از طرف گروهی از ما بهتر! تعیین می شود ولی در باطن جور دیگری است. در واقع چرا باید عده ای کم تعداد برای سرنوشت میلیونها نفر تصمیم بگیرند؟ آیا همین کافیست که شخصی به واسطه ارتباط با مجامعی بتواند ارجحیت پیدا کند و به ناگه از صندوق انتصابات نامش خارج شود و هستند افرادی که همیشه برای سربلندی ایران تلاش کرده اند ولی چون تعهدی به آن گروه عمامه به سر ندارند باید یا در خانه کنج عزلت گزینند یا گوشه زندان باشند.

یادم می آید وقی هاشمی رفسنجانی قرار بود رییس جمهور بشود زمزمه هایی بین بانوان شهر پیچیده بود که قرار است کت دامن آزاد شود و حجاب اجباری نیست و حتا با بی حجابها و بد حجابها هم برخوردی نمی شود!!! ولی وقتی او آمد چه شد؟ جیبهای آقازاده ها قلمبه تر شد و گرانی و تورم رو به فزونی نهاد. نه از آزادی خبری بود و نه از کت دامن و لباس آستین کوتاه..! پیش از او هم که بهانه جنگ بود و موسوی هم نه از کشتار 67 حرفی زد و نه توانست کاری برای وضعیت بحرانی ایران در جنگ بکند. رجایی و باهنر تنها کاری که کردند کوپنی و جیره بندی مایحتاج مردم بود و در آوردن کفش خود در سازمان ملل که ببینید من شلاق کف پایم خورده. تیغ کشهای بسیج هم که در میادین بزرگ تهران یا تیغ به دست آستین کوتاه پوشان می کشیدند و یا با رنگ آنها را نقاشی می کردند.

رفسنجانی سد ساخت و ساخت و دکترای افتخاری علوم سیاسی از دانشگاه تهران گرفت. کسی که یک خط هم کتابهای سیاست را نخوانده و اگر از او بپرسی به طور مثال همین کلمه جمهوری را توضیح بده نمی تواند یک خط هم در موردش بنویسد، شد دکتر علوم سیاسی، چرا که فقط می دانست چطور عتیقه ها را با پسرش از مملکت خارج کند و یا نقاط پولساز کشور را با زور و زر تصاحب نماید.

او داشت می رفت که خاتمی علم شد. من هم مثل بقیه نوجوانها در آن سال کله داغ و طبغ سیاسی داشتم و می شنیدم که در خیابانها صحبت از آزادی!!! و برابری بود. می توانی با دوست دخترت به خیابان و پارک بروی و هیچکس جلویت را نمی گیرد..!! خاتمی آزادی را معنی میکند. اینها اصلاح طلب هستند و خواستار اصلاحات و و و و و …. اصلاحات چه؟ هیچکس نمی دانست دارد از چه سخن می گوید و فقط تکرار شایعات وزارت اطلاعات را می کرد.

76، 77، 78، … روزنامه ها بسته شدند، تجمعات سرکوب می شدند، کوی دانشگاه به خاک و خون کشیده شد ولی خاتمی طبق معمول نیشش را باز کرد و فقط گفت: این بسیجیها کار بدی کردند من نپسندیدم..!! این بود رییس جمهور مردمی؟ بله، او سوپاپ اطمینانی بود برای فضای بسته جامعه ایران که آنرا از انفجار و سقوط ناگهانی پس از جنگ نجات دهد. نظام به شناسایی مزاحمان و مخالفان حکومت استبدادی خویش نیاز داشت و چه کسی بهتر از خاتمی با آن لبخند دلقک گونه. به گفته وزارت کشور دور نخست 20 میلیون و بار دیگر 13 میلیون رای آورد و رییس جمهور شد ولی که چه بشود؟ از مردم حمایت کند و یا جمهوری اسلامی و خامنه ای؟ نه تورم مهار شد و نه وضع معیشتی مردم تغییر کرد.

او هم رفت و نوبت احمدی نژاد شد. هرچه که طرفداران انتخابات جمهوری اسلامی می خواهند بگویند مهم نیست چون همه شاهد بودیم که از همان سالهای آخر خاتمی مردم به تحریم هرگونه رای گیری پرداخته بودند. شورای شهر و مجلس تا ریاست جمهوری تحریم بود ولی مزدوران ج.ا به هر ترفندی عده کمی را به پای صندوق می کشاندند و ترفندهای شناسنامه تقلبی برای فرد مورد نظر رای میگرفتند.

احمدی نژاد چه کرد؟ جز بردن آبروی جزیی که از ایران و ایرانی مانده بود کار دیگری انجام نداد. هر جا رفت مایه مضحکه و خجالت ما شد و دست آخر هم حرفهایی می زد که همه جا خود و سیستم را بیش از پیش محکوم کرد. گفتنی نیست که خود همه می دانید به کدام کشورهای دست صدم دنیا سفر کرد و با جزایر کومور و ملانزی قراردادهای دوستی می بست. کارنامه ای پر از افتضاح و آبروریزی که دست آخر هم در یکی از بزرگترین کنفرانسهای دنیا جایزه “دماغ دلقک” دریافت کرد و نمایندگان کشورها سالن را ترک کردند. و همچنان هم فقر، بیکاری، افسردگی، خودکشی، وووووو رو به فزونی است و درماندگی امام مردم ایران را بریده.

و حالا، وطن فروشان و خائنین به ایران با هماهنگیهای قبلی دوباره یک مرده سیاسی 25 سال پیش را از قبر در آورده اند و به نام همان اصلاحات دارند به خورد عده ای نا آگاه می دهند. موسوی در این 30 سال خفقان گرفته بود ولی ناگهان زبانش باز شد و شروع به چهچهه کرد. شد اصلاح طلب، ساختار شکن، مردمی، چه و چه و چه… کروبی و اعلمی از قوطی رهبر خارج شدند و مثل مترسک دارند می رقصند. همه هم مخالف وضع کنونی هستند ولی جالب این است که به نظام و رهبر تعهد دارند!!! کسی هم از خودش نمی پرسد که این پارادوکس را چگونه باید پاسخ داد؟ دلایل خنده دار و دور از خرد که اگر رای ندهی چه می شود و چه می شود. گرامی مگر اون موقع که رای دادی چه شد که حالا بخواهد بدتر بشود؟ چه چیزی برای تو عوض شد که حالا فکر میکنی اگر نکنی بلایی بدتر از آن سر تو می آید؟ اینها همه مزدوران تبلیغاتچی رژیم خونخوار هستند که فقط برای بقای رژیم در روزنامه ها و اینترنت تبلیغ می کنند و نه هیچ. تز اینکه احمدی نژاد می ماند اگر ما به کسی دیگر رای ندهیم مسخره است. چرا که شما باید این را بدانید که اینها همه از یک جا خط می گیرند و مترسکی بیش نیستند و آن هم علی خامنه ای هست. ما نیاز به نان شب و زندگی راحت داریم و نه بررسی اینکه مانتو کوتاه فلان بانو چه اثری بر دین ما می گذارد و یا اگر پوزه آمریکا را با بمب اتم به خاک بمالیم دیگر هیچ مشکلی نداریم. هموطن گرامی، مردم زندگی می خواهند و نه اورانیوم غنی شده. مردم کار می خواهند و نه وام بی بهره. وام را باید برگرداند و اگر کار نداشته باشی چطور باید قسط بدهی؟ کشاورزی که آب یا تراکتور ندارد برای کشاورزی چه تفاوتی می کند که موسوی رییس جمهور باشد یا احمدی نژاد؟ شما فکر می کنید که همه مشکلات احمدی نژاد یا آقای ایکس و غیره هست؟ خیر… مشکل مردم ایران نخست باورهای اشتباه و خرافه پرستی است و دیگر نظام دروغ و فریب جمهوری اسلامی.

شما بفرمایید رای بدید، ولی یادتون باشه که در زمان احمدی نژاد هم رفسنجانی و ناطق نوری را علم کردند که مردم چون از اونها بدشان می آمد بروند به احمدی نژاد رای بدهند. چقدر حافظه تاریخی شما ضعیف شده که زود همه چیز را فراموش می کنید. برو رای بده، ولی فردا روز که همین یک لقمه نان هم سر سفره ات پیدا نشد نگو که کسی به تو نگفت، چرا که همه اینها امتحان خود را پس داده اند. تیترهای بچه گول زن روزنامه ها، وعده سرخرمن، دروغ، ریا، سرکوب،…. همه را دیده ایم واگر باز بخواهیم با این حرفها گول بخوریم که وای بر ما. شما می خواهید از از بین بد و بدتر ، بد را انتخاب کنی و این هم مصداق عملی بستن چشم خویش برروی حقایق هست. عقیده همه محترم است و اگر می خواهی رای بدهی برو و رای بده ولی یادت باشد که به احمدی نژاد هم رای دادی و شبانه از دیوار خانه ات دزدان ناموس به داخل ریختند و شوهر یا برادرت را بردند و به اسم اراذل دار زدند، چرا که از دید اینها همه ایران اراذل هستند و باید مجازات شوند. رای دادی و یا در حقیقت از صندوق احمدی نژاد را مثل بقیه بیرون آوردند و موی جوانان نه تنها مشکل ساز شد بلکه روز به روز از یک ذره آسایشی هم که داشتیم افتادیم. شما بفرمایید رای بدهید و بدانید که من که به هیچ دین و خدایی ایمان ندارم سربلندم پیش وجدان خودم که باعث بدبختی وطنم نشدم و شما فردا روز به همان دین و آیینی که معتقدی باید پیش همان خدای محبوبت پاسخ بدهی که چرا دست در دست متجاوزان و آدمکشها گذاشتی و میخهای بیشتری بر تابوت بیگناهان وطنت کوبیدی. برای اینها مهم نیست که شما به که رای می دهی، چون هر که را بخواهند از صندوق خارج می کنند.

باز هم یادآور جمله دیکتاتور و خونریز معروف استالین می شویم که می گفت: این مهم نیست که چه کسانی رای می دهند، مهم این است که چه کسانی رای ها را می خوانند.

کسی کاو ندارد خرد را ز پیش … دلش گردد از کرده خویش ریش

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates