نامه تند سروش به موسوي
تباناک آنلاین: عبدالكريم سروش در نامهاي خطاب به موسوي آورده است؛ طفره رفتن و سر زير برف كردن و جواب چند پهلو و سربالا دادن و كتمان حقيقت كردن و به حمايت توهين كنندگان برخاستن و در قبال دروغگويان و درشتگويان سكوت پيشه كردن، شيوه صادقان و كريمان نيست
عبدالكريم سروش در نامهاي خطاب به موسوي آورده است؛ طفره رفتن و سر زير برف كردن و جواب چند پهلو و سربالا دادن و كتمان حقيقت كردن و به حمايت توهين كنندگان برخاستن و در قبال دروغگويان و درشتگويان سكوت پيشه كردن، شيوه صادقان و كريمان نيست.
به گزارش بازتاب آنلاین ، مشروطه نوشت: عبدالكريم سروش خطاب به مير حسين موسوي نامهاي نوشته است وي در اين نامه آورده است: آقاي مهندس موسوي كتمان حقيقت چرا؟
قصه انقلاب فرهنگي قصه عبرت آموزي است، بعضي از رسانه ها و دستگاه هاي حكومتي، سالها است كه براي فرو كوفتن يكي از ناقدان و ناراضيان، يعني سروش ماجراي انقلاب فرهنگي را چنان ننگين و سنگين و دروغين كرده اند و جمعي بيخبر را چنان بازي دادهاند (كينه توزان به جاي خود) كه اكنون اين طناب برگردن خودشان پيچيده است به طوري كه پيروان خط امام هم از آن برائت ميجويند و شرمسارانه نقش خود را در آن انكار ميكنند و از اطلاع رساني درست سر ميپيچند، آدمي در ميماند كه اين پيروان وفادار سهم رهبري فقيد انقلاب را در انقلاب فرهنگي چقدر برآورد ميكنند.
در خبرها آمده بود كه مهندس موسوي به دانشجويي كه از نقش وي در انقلاب فرهنگي سوال كرده بود، چنين پاسخ داده بود كه «من در آن هنگام نخست وزير نبودم و نقشي در انقلاب فرهنگي نداشتم و سندي در اين مورد وجود ندارد» پاسخ به آن دانشجو، در حقيقت پاسخ به عبدالكريم سروش بود كه در جواب دروغها و توهينها و تمسخرهاي يك نويسنده در محفل حاميان مهندس موسوي، انگشت بر نقش مهم ميرحسين موسوي در ستاد انقلاب فرهنگي نهاده بود و از وي خواسته بود تا اين راز ساده را فاش كند و اطلاع درست و دقيق در اختيار پرسشگران قرار دهد.
سروش حتي از گواهان اين امر يعني علي شريعتمداري، محمد خاتمي، احمد احمدي، صادق واعظ زاده و رضا عارف نام برده بود كه در دفتر نخست وزير حاضر ميشدند و در جلسات مكرر ستاد انقلاب فرهنگي به رياست ميرحسين موسوي شركت ميكردند.
موسوي اما به جاي گفتن اين حقيقت ساده، راه ناصوابي را برگزيد و پاسخ آن دانشجوي دلسوخته را چنان مبهم داد كه كس نداند وي در آن ايام چه كاره بوده است.
آقاي موسوي شما كه همه افتخارتان پيروي از امام است، چرا؟ شما كه خود منصوب امام بوديد و به فرمان او بر صدر جلسات مينشستيد، چرا خبر درست و دقيقي از آن نميدهيد، آيا فردا هم اگر به كرسي رياست جمهوري بنشينيد، همينطور «حق دانستن» مردم را محترم ميشماريد؟
گفتهايد شما در انقلاب فرهنگي نقشي نداشتيد، كه اينطور؛ ولي صورت مذاكرات شوراي انقلاب چيز ديگر ميگويد: اعضاي شورا به شدت از وضع ناآرام دانشگاهها ناراضي بودند، هاشمي رفسنجاني گفت: «از طريق حضور تعدادي بچه مسلمان در تهران ميتوان جلو شلوغي دانشگاه را گرفت، از خشونت نميترسيم، امروز شروع شود بهتر از سه ماه ديگر است»، مهندس ميرحسين موسوي تنها كسي بود كه «از ضرورت انقلاب فرهنگي از طريق حضور تودهها در دانشگاه سخن گفت» و چنين بود كه دانشجويان اينجا و آنجا ستادهايي تشكيل دادند و مشغول «انقلاب فرهنگي» شدند؛ يا به تعبير ميهمان مودب شما: «تقليد مضحك شناعت و سخافت.» (در تهران: شكوري راد، شمقدري و محمود احمدي نژاد و هاشمي ثمره در شيراز: فلان و فلان…)
اين در انقلاب فرهنگي اما در ستاد انقلاب فرهنگي چطور، آيا آنجا هم بينقش بوديد؟ «قربان تمكينت شوم. مبين و سربالا مكن»
من ميدانم كه حاميان شما از جمله مسجد جامعي در تشكيل آن جلسه و دعوت از آن نويسنده و تحريك او خطاي سياسي و اخلاقي بزرگي مرتكب شدند و «جاي خالي دروغ» را پر كردند و پويش انتخاباتي شما را به رنگ جفا آلودند اما شستن آن رنگ با رنگ ديگر ميسر نيست.
از شما انتظار بزرگمنشي بيشتري ميرفت، يكي اينكه آن گفتار و كردار زشت را نكوهش و سرزنش كنيد و دوم اينكه شجاعانه از اقدام امامي كه افتخار پيروي او را داريد و نيز از نقش خود در انقلاب فرهنگي و ستاد انقلاب فرهنگي بيشرمندگي دفاع كنيد و به دليل اينكه يك فرد مطلع و مسئول زواياي نهفته آن را آشكار سازيد و نشان دهيد كه برنامه ريزان و مجريان انقلاب فرهنگي چه كساني بوده اند و خود در گشودن پرونده مذاكرات شوراي انقلاب در اين خصوص پيش قدم شويد و همچنين تصريح كنيد كه آيين نامههاي «انقلابي» براي سانسور كتاب و غيره محصول شوراي عالي انقلاب فرهنگي كنوني است كه شما هم عضو آن بودهايد و هستيد، طفره رفتن و سر زير برف كردن و جواب چند پهلو و سربالا دادن و كتمان حقيقت كردن و به حمايت توهين كنندگان برخاستن و در قبال دروغگويان و درشتگويان سكوت پيشه كردن، شيوه صادقان و كريمان نيست.
نقل هر جور كه از خلق كريمت كردند
قول صاحب غرضان است تو آنها نكني
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد اين قوم خطا باشد هان تا نكني
عبدالكريم سروش
پیام برای این مطلب مسدود شده.