02.06.2009

میرحسین موسوی: زایش، دگردیسی و نوزایی سیاسی دولتمرد خمینی مدار

راهبرد آنلاین: شهرام خلدی
کاریکاتور در پایین مطلب از نیک آهنگ
درمیان دولتمردان جمهوری اسلامی میرحسین موسوی از ضخیم ترین و درعین حال پرسش انگیزترین پرونده های سیاسی بهره مند است. از دوماه پیش که آخرین نخست وزیر ایران به حمایت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی کابینه اش در صحنه رقابت برای بیرون راندن احمدی نژاد از پشت سکان قوه مجریه (رقابتی که عنوان رسمی آن «انتخابات ریاست جمهوری» است) وارد شد، بسیار درباره او گفته اند و نوشته اند. اما به دیده کسی که به رقابت جناحی در جمهوری اسلامی ایران با عینک انتقادی خاطرات سیاسی نگاه می کند، برای نویسنده این مقاله این به اصطلاح انتخابات هنگامی از رقابتی بر ضد احمدی نژاد خارج می شود و مصداق واقعی یک رقابت برای مقام ریاست جمهوری را پیدا می کند که هریک از نامزدان خود را براساس تجربه و تحول و تکامل شخصی و سیاسی خود به مردم بشناسانند و نه بر اساس اصل عملی «به جز خمینی مداری که وجه اشتراک همه ی ماست، من هر آنچه هستم جز آنچه احمدی نژاد و دولتش در این چهار سال اخیر بوده اند». در این میان میرحسین موسوی با بهره برداری مضاعف از اصل احمدی نژاد-کوبی و آفریدن نوستالژی از گذشته سیاسی اش در این صحنه گوی سبقت را از دیگرنامزدان ربوده است. «مدیر مدبر اقتصاد دوران جنگ » با کوله باری از تجربه آمده است تا به ایرانیان بگوید که با دگرگونی دوران او نیز دگرگون شده است تا آنجا که سخن از تسهیل سرمایه گذاری خارجی و نگاهبانی از حقوق اساسی می راند. اما این نوزایی موسوی چگونه حاصل شد؟ آیا بیست سال عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام در دوران سه ریاست جمهور بود که بدین دگردیسی کمک کرد و یا افزون براین فعالیت هنری اش در این بیست سال برکناری اش از امور اجرایی رهنمون این بازآفرینی فکری و ایدئولوژیک موسوی شد؟
تاریخ چهل سال گذشته ی موسوی پر ازسکوت ها، ناگفته ها، ادعاها و پرسش هایی است که نامزدی چون او بیش از همه وبیش از تبلیغات احمدی نژاد کوبانه باید بدان ها پاسخگو باشد. دراین مقاله کوشش آن است که در متن تاریخی ای که حدود چهار دهه را در برمی گیرد، به شیوه ای فشرده گذشته موسوی را در برابر آیینه خاطرات بگذاریم، و دگردیسی سیاسی موسوی و نوزایی او را بر اساس حافظه جمعی رقیبان و هم فکرانش مبنای جستجویی قراردهیم که پاسخگوی نهایی آن خود او خواهد بود. توجه این مقاله به خاطرات نخبگان سیاسی ایران در این دوران و خاطره ایشان از موسوی به ویژه بدین خاطر است که موسوی بر خلاف بسیاری از همتایانش هرگز خاطرات خود را از آن دوران به انتشار در نیاورد و در مجموعه ی روایات آن سیاستمداران انقلابی ، وبویژه خمینی مداران، از وقایع چهار دهه اخیر، سکوت موسوی به بلندی به گوش میرسد.
حضور موسوی درصحنه تاریخی جمهوری اسلامی ایران با عضویتش در هیات مدیره حزب جمهوری اسلامی و سردبیری ارگان این حزب، که صاحب امتیاز آن رهبر فعلی ایران بوده و هست، و نیز عضویتش در شورای انقلاب آغاز می شود. بنابر خاطرات اولین رییس جمهور ایران، ابوالحسن بنی صدر، میرحسین موسوی و حضورش در شورای انقلاب به معنای یارگیری حزبی و خط کشی رادیکال خمینی مداران برعلیه سیاستمداران ملی- مذهبی وبا جهت گیری کلی تسخیر نهایی تمامی پست های کلیدی قدرت بود. به گفته بنی صدر، موسوی مشخصا بر اساس خط سیاسی خمینی مداران و با دیگر خمینی مداران درباره موضوعات گوناگون در شورای انقلاب رای می داد. بی گمان، ریشه اصلی مخالفت بنی صدر بانامزدی موسوی برای پست وزارت خارجه در کابینه محمد علی رجایی از همین موضعگیری خمینی مدار و در عین حال پرسکوت موسوی در شورای انقلاب سرچشمه میگرفت. شاید از همان آغاز این رهبر جناح چپ حزب جمهوری اسلامی یکی از مهمترین اصول سیاست یعنی اصل سکوت را برای غیرقابل پیش بینی نگهداشتن حرکاتش تمرین می کرد. اما به دیده بنی صدر، سکوت موسوی بواسطه عدم عاملیت شخصی وی ونمایانگر اتکای کامل او به آرای حزبی بود. این امر باعث شده بود که بنی صدر به هیچ وجه به توانایی موسوی به عنوان یک وزیر اعتماد نکند و بیش از آن او را مهره مطیع حزب جمهوری اسلامی بداند. البته روایت بنی صدر را بدون نقد نمی باید پذیرفت. همانگونه که از خاطرات بنی صدر پیداست ناخشنودی وی همچنین ریشه در حملات روزنامه جمهوری اسلامی علیه بنی صدر و داشت و به دوران مبارزات انتخاباتی بنی صدر، و پس از آن، به منازعات میان خمینی مداران و بنی صدر در مورد نخست وزیری رجایی بازمی گشت. موسوی به ظن قریب به یقین به عنوان سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی و عضوبرجسته حزب جمهوری اسلامی نقش به سزایی در تضعیف موقعیت بنی صدر بازی کرده بود. اما خاطرات بنی صدر در مورد موسوی حاوی نکته دیگری است که اگر صحت آن را بتوان تحقیق کرد، نمایه ای از توانایی موسوی در دگردیسی سیاسی به دست می دهد. بنی صدر که درصدد ممانعت از کنترل کامل دولت بوسیله خمینی مداران بود، نه تنها گذشته نزدیک و حال موسوی را بررسید که دستور داد تحقیق جامعی درباره پیشینه موسوی به انجام رسد. این گزارش براساس پرونده ساواک موسوی حاکی از آن بود که موسوی در دوران جشن های دوهزاروپانصدساله نمایشگاهی هنری بدان مناسبت برگزار کرده بود. بنی صدر در ملاقاتی با موسوی به او تمامی موارد فوق، از جمله نمایشگاه مزبور را، در میان می گذارد و بر آن اساس به او می گوید که هرگز با وزیری وی موافقت نخواهد کرد. جالب اینجاست که وزارت موسوی با مخالفت حسن آیت، از جناح راست حزب جمهوری اسلامی، و احمد کاشانی نیز مواجه می شود و اکنون پس از بیست وهشت سال و اندی پرسش اینجاست که آیا آنان نیز از دگردیسی انقلابی موسوی از پیش تا پس از انقلاب آگاه بودند؟
موسوی در آیینه خاطرات سیاسی بنیانگذاران جمهوری اسلامی کماکان شخصیتی افراطی و پرسش انگیز باقی می ماند. خاطرات هاشمی رفسنجانی حاکی از ملاقات ها و جلساتی هستند که در آن سران نظام سیاست های دولتی کردن دولت موسوی را مورد بحث قرار می دهند، و در بسیاری موارد موسوی در اقلیت مطلق است. شیوه افراطی او تا بدانجا پیش می رود که مهدوی کنی در خاطرات سیاسی اش از موسوی چهره ای عصبی و افراطی ارائه می دهد. دریکی از گفتگوهای شخصی در مورد دولتی شدن اقتصاد، موسوی به تندی به مهدوی کنی می گوید:« آقای مهدوی! پدر من بازاری است، چای فروش است، آدم خوبی هم هست، ولی اصلا خصلت بازاری ها خصلت زالوصفتی است(یک چنین تعبیری کرد) و من با آنها مخالفم، اینها زالو صفت هستند. ما باید کاری کنیم دست این زالوصفت ها از اقتصاد کشور قطع شود.»
با این توصیف و برخلاف آنچه بسیاری امروز تصور می کنند، موسوی به اقتصاد دولتی نه فقط به اقتضای جنگ که براساس برخوردی ارزشی به ا اقتصاد دولتی باور داشت و تغییرموضع موسوی امروز و نامزد ریاست جمهوری را تنها می باید به دیده یک دگردیسی عقیدتی سیاسی نگاه کرد. اما پرسشی که برای ناظر مطرح است این است که این جهش عقیدتی از اقتصاد دولتی به مدیریتی که خواهان سرمایه گذاری خارجی است چگونه وکی حاصل شد؟ و برنامه اجرایی آن چیست؟ و طرح کلی آن کدام است؟
دوران موسوی همچنین دورانی را رقم زد که درآن دولت فعالانه با دیگر نهادهای امنیتی نظام اجازه بوجود آمدن هسته ها و مدیریت های گزینش را برای حذف کارمندان و متخصصان «غیرمتعهد» و یا ممانعت از ورود چنین افرادی داد. مردی که امروز خواهان پاسداری از قانون اساسی است چگونه پاسخگوی اقداماتی است که نه تنها منجر به بیرون راندن بسیاری از کارشناسان و متخصصان ایرانی از بدنه دولت شدند، که به ترک دیار و وطن این افراد در جستجوی آزادی های مدنی و اجتماعی و امنیت شغلی از آزار و اذیت ایدئولوژیکی حکومتی شدند که دولت تحت سرپرستی وی مدیر آن بود. موسوی در دولت خویش چگونه بازگشت میلیونها ایرانی را که در سی سال گذشته به خاطر اذیت و آزار سیاسی، ایدئولوژیک و تحدید امنیت شغلی به خاطر گزینش و تفتیش عقاید، که در دولت احمدی نژاد دور نوینی از آن آغاز شد، را تسهیل و تشویق می کند؟ دراینجا پرسش های دیگری نیزمطرح اند، از جمله: واکنش موسوی به بازداشت هزاران زندانی سیاسی در دوران دولت وی و اعدام بسیاری از ایشان در 1367چه بود؟ دولت موسوی چه اقدامی برای سرپرستی و حمایت از خانواده بسیاری از این افراد که بی سرپرست شده بودند زد؟ و چرا موسوی در تمام این سال ها درباره وقایع آن دوران خاموش بوده است؟ آیا موسوی می تواند به عنوان رییس جمهور وزیر اطلاعاتی را تحمل کند که نه دربرابر او و یا مجلس که تنها دربرابر رهبری مسوول است؟
خمینی مداری موسوی موضوع دیگری است که سرفصل تبلیغاتی او برای جذب بسیجیان و دیگر تندروان بوده است. این سیاست البته در آیینه خاطرات بنیانگذران جمهوری اسلامی قابل مداقه است. برای نمونه خاطرات علی اکبر ناطق نوری، که او نیز روزگاری سودای ریاست جمهوری درسرداشت، حاکی از آن است که اختلافات ناشی از تندروی های موسوی و یاران اش، که بسیاری از ایشان از مجاهدین انقلاب اسلامی بودند و به اندازه ایشان در اصلاح گرایی و نوخواهی و مردمسالاری پرآوازه شده اند، موجب شد سیدعلی خامنه ای در جستجوی نامزدی دیگر برای نخست وزیری پس انتخابات 1365 برآید. اما به حمایت رهبری وقت جمهوری اسلامی و نیز فشار فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسن رضایی، که او نیز امروز نامزد انتخابات است، موسوی دیگربار به مسند نخست وزیری تکیه زد. اینگونه برای آنان که تاریخ دگرگونی و دگردیسی موسوی را در آیینه حافظه همکیشان سیاسی خمینی مدارش می بیینند، شگفت انگیز نیست که موسوی پرسش چند دانشچوی مازندرانی را درباره کشتاری که ظاهرا به تایید مرشد و داعی اش، آیت الله العظمی امام خمینی، صورت گرفت برنمی تابد و پاسخ نمی گوید. اما شگفت انگیز این است که با چنین شائبه ای چگونه نخست وزیری که دربرابر کشتار دگراندیشان و پرس وجوی امروزین نسل سوم درباره آنچه گذشت، می خواهد ریاست جمهوری باشد که پاسدار حقوق اساسی و شهروندی ایرانیان خواهد بود؟
درپایان باید از سیاست خارجی پرسید که در خاطرات سیاسی گفته ها از آن پراکنده تر است. آیا سیاستمداری که می گوید هولوکاست مساله ما نیست، حاضر است میلیون ها دلاری که صرف کمک به حزب الله لبنان و حماس می شود خرج توسعه خوزستان و سیستان وبلوچستان کند، و سیاست خارجی جنجال طلبانه ای را که دولت تحت سرپرستی خود وی (بنا بر خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی) در دهه 1360 با کمک به حزب الله لبنان آغاز کرد پایان دهد؟ نقش موسوی در تاخیر برای آزادی گروگانهای آمریکایی به عنوان یکی از رهبران وقت حزب جمهوری اسلامی و نیز نقش و آگاهی وی از قضیه مک فارلین کماکان در پرده ابهام است. آیا موسوی براستی می تواند سیاست خارجی ایران در تنش زدایی با آمریکا به نوعی رهبری کند که نه تنها رسوایی هایی مانند رسوایی مک فارلین، که در دوران نخست وزیر وی پیش آمد، پیش نیایند، که باب نوینی در روابط ایران و آمریکا گشوده شود؟
میرحسین موسوی مردی با تاریخی از دگردیسی های خاموش و با پرونده ای از فصل های ناگشوده است. اگر این انتخابات انتخابات جلوگیری از ریاست جمهوری دوباره احمدی نژاد باشد، از موسوی و اینکه چگونه تغییر در او رقم زننده تغییر در جمهوری اسلامی است نباید پرسید. اما اگر موسوی میخواهد به شفافیت و به اعتبار دگرگونی خود رییس جمهور شود، او باید میان گذشته و حال خود وجمهوری اسلامی سازشگری پاسخگو و شفاف در برابر تمام ملت ایران باشد.

کاریکاتور از نیک آهنگ

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates