11.06.2009

چقدر حقیر شده ایم /آیا می خواهید رای بدهید ؟

ایران ب ب ب: گفتنی ها:امیر فرشاد ابراهیمی
می گویند دوست و دشمن را در سفر و در غربت می شود شناخت ! و من امشب واقعا این را فهمیدم ماجرا هم بر می گردد به آنچه که بین من و ابراهیم نبوی اتفاق افتاد !

ابراهیم یاهمان اسم خودمانی اش داور را من در ایران زیاد نمی شناختم جز یکبار که در ایران در مجلس افطاری روزنامه نگاران در وزارت ارشاد دیدمش که رابط آشنائیمان هم سید عبدالجواد موسوی بود که آن روزها با برادرش شده بودند پای ثابت مجله شلمچه و خوب ابراهیم نبوی هم درست از همانهایی بود که ما زیاد رابطه حسنه ای با او نداشتیم یادم می آید در سفره افطار من و داور گفتیم او مارا اذیت میکرد و ما هم اورا ، شوخی بود و خنده و حتا مثلا بما می گفت نه اینجوری بنویسید در شلمچه مردم بیشتر حال می کنند و …. گذشت و گذشت دنیا بازیها دارد و راه من از دوستان سابقم جدا شد زندان و دادگاه و بازجویی تا خلاصه بعد هیجده ماه انفرادی مرا منتقل کردند به بند عمومی آموزشگاه اوین سالن پنج و ابراهیم هم بازداشت شده بود و در سالن روبه روی ما سالن دو بود چند باری همدیگر را دیدیم در بهداری و یا در بقول معروف زیر هشت ، ابراهیم به دادگاه رفت و با همان طنازی اش دفاعیه ای کرد و عصر همان روز آزاد شد !

از زندان که آزاد شدم روزنامه های دوران زندانم را می خواندم و دیدم چقدر ابراهیم مرا شرمنده کرده و چقدر نوشته و حتا در یکی از کتابهایش مرا خبر سازترین و قهرمان سال معرفی کرده بود اما آزاد که شده بودم دیگر ندیدمش تا اینکه شنیدم کشور را ترک کرده و چند ماهی بعدش نیز من هم مجبور به ترک وطن شدم دوران بلاتکلیفی و دربه دری روزهای نخست خروجم بود که باز ابراهیم ظاهرا شماره تماسم را از مسعود بهنود گرفته بود و زنگ زد و دلداری و اینکه درست میشه و ما برمیگردیم !

دو سال پیش در نشست پاریس ابراهیم به عنوان خبرنگار رادیو زمانه آمده بود و خوب جو آنجا جوری بود که همه وی را عامل جمهوری اسلامی می دانستند صدایش کردم و آوردمش کنار خودم گفتیم و خندیدیم و خرده گیریهای خیلی ها را هم که چرا با این آدم گرم میگیری را حساب نکردم ، ابراهیم از من مصاحبه ای هم گرفت وباز گفتیم و خندیدیم به دنیای اینهایی که می خواهند ایران را آزاد کنند اما نمی دانندمثلا ازمیدان انقلاب چه جوری می شود رفت تجریش و چقدر پرت هستند از اتفاقات و خبرهای داخل ! هنوز همه چیز خوب و شاید هنوز غربت اثرش را نگذاشته بود !

تا اینکه سال پیش در بعد از گندکاریهای مهدی جامی در رادیو زمانه من مصاحبه ای کردم با روزنامه فولکس کرانت هلند که بر زمانه ای ها خیلی گران آمد آنقدر که بیمشان بر داشته بود اساس رادیو در خطر هست و چه بسا ممر درآمدشان بخطر می افتد ، مهدی جامی با مدیریت فرقه ای اش بر رادیو مریدانش را خوانده بود و هر کسی هر چه تیر و ترکش داشت بسوی منتقدان رادیو زمانه روانه ساخت و در کمال ناباوری ابراهیم هم مرا مورد تاخت و تاز قرار داد !

همان موقع برایش نوشتم ابراهیم دوستت دارم و حساب تو از زمانه جداست و خودت را وارد این بازی کثیف نکن ! ، پنج شش ماه پیش بود که یکی از بازجوهای وزارت اطلاعات که حالا برای خودش روزنامه نگاری شده نمی دانم شماره ام را از کجا یافته بود و بمن زنگ زد و اینکه چرا در وبلاگت اینجوری مینویسی و حواست باشد و بحثمان که بالاگرفت گفت کجای کاری تو داغی وگرنه ما با فلانی و فلانی و ابراهیم نبوی هم رابطه داریم زنگ می زند اینجا و حرف می زنیم خشکم زد تلفن را که قطع کردم به داور زنگ زدم و گفتم راست است ؟ گفت نه وی دروغگوی پست فطری است که همتا ندارد ….

حالا این روزها ابراهیم نبوی این روزنامه نگار در تبعید و زندانی سابق شده است سمپات انتخابات ریاست جمهوری و سفت و سخت و شبانه روز از مهندس میر حسین موسوی دفاع می کند ، اعتقادش هست دیگر و ما هم دست کم در ظاهر ادای آدمهای دموکرات را در می آوریم دیگر او اعتقاد به شرکت در انتخابات دارد و من معتقد به تحریم هستم او دیگران را در فیس بوک به سبز شدن و رای دادن تشویق می کند و من به هیچ کس کاری ندارم نه کسی رو تشویق به تحریم می کنم نه رای دادن اتفاقا مهندس موسوی را هم دوست دارم و اگر کسی هم شک دارد می تواند برود و رابطه من بامیر حسین راهم بیابد ! ولی خوب اگه شما یه نظامی چهار سال از بهترین روزهای زندگیتونو می گرفت و به زندان می انداختتون اگه یه نظامی خودتون و خانواده اتان را زجر و شکنجه روحی و روانی و جسمی می داد ،اگه 18 ماه شمارو تو انفردی نگه می داشت اگه سر و دست و چونتون رو زیر شکنجه با باتوم می شکست اگه هشت ماه شمارو تو یه جایی به اندازه دو در یک متر مثل کمد دیواری نگه می داشتتون بدون نور و بدون اینکه بدونید الان شبه یا روزه ؟ اگه اونقدر هر شب کف پا و کمرتون رو باکابل می زدند که نمی تونستید راه برید و به سلولتون برگردید و شما رو کشون کشون می بردند تو سلول آیا باز می رفتید و در انتخابات این نظام رای می دادید ؟آیا اصلا حالتون از شنیدن اسم جمهوری اسلامی بهم نمی خورد ؟ واقعا بگو ئید بازهم می رفتید رای می دادید برای مثلا رئیس جمهور انتخاب کردن برای این نظام ؟

ابراهیم در فیس بوک بشدت فعالیت می کند برای پیروزی میر حسین اما دفاعش دفاع خشن و بدی است او تاب هیچ منتقدی را ندارد هر کس از او و موسوی انتقاد کند و یا دلیلی برای تحریم بیاورد بلادرنگ نظرش پاک می شود و اگر سمج باشد اصلا از لیست دوستانش حذف می شود این روش روش دموکراتیک وارانه نیست من برای شش بار رفتم و در پیج او نوشتم برادرم دوستم عزیزم آیا این شیوه حذف منتقدان و مخالفان رویه شماست و یا نه قرار است کاندیدای شما هم اینچنین برخورد کند ؟ پس چه شد زنده باد مخالف من ؟ که هر شش بار بلادرنگ سئوالم محو می شد وبرای بار هفتم (+)هم در کمال ناباوری ابراهیم مرا از لیست خودش حذف کرد تا جامعه فیس بوکی اش یکدست شود !

باورش برایم سخت بود و بیشتر شوخی اش می دانستم میلی زدم (+)و گفتم ابراهیم جان این روش سعید امامی و سعید عسگرهاست که منتقدان و مخالفان را حذف کنند نه ابراهیم نبوی ای که در معرفی خودش نوشته :” من ابراهیم نبوی طنز نویس و داستان نویس که با روز آنلاین و رادیو زمانه ، صدای آمریکا و وب سایت گویا همکاری می کنم و دهها جلد کتاب نیز منتشر نموده ام ” هست و خوب ابراهیم نبوی این دوست دیرین هم جوابی داد که گویای خیلی چیزهاست :

فرشاد جان شما مهم نيستي، بيخودي خودتو قاطي آدم بزرگها نکن ابراهيم نبوي

بله همین و البته من ادعای بزرگی هم ندارم من اصلا مگر که هستم پناهنده ای بی هویت که در آرزوی برگشتن به خانه و کشورم احتمالا اگر دغ مرگ نشوم دیوانه حتما خواهم شد ، نه با چندین رادیو وسایت کار می کنم نه ادعای روشنفکری دارم و نه ادعای آدم بزرگ بودن نه من هیچ چیز نیستم و فقط نامی هستم در میان صدها آواره و تبعیدی و پناهنده ایرانی ، من زمانی کسی بودم که در زندان بودم و قهرمان فقط زندانی اش خوب است و مرده اش بهتر قهرمان آزاد که ارزشی ندارد چون نمی شود درباره اش روزنامه و کتاب سیاه کرد و پول درآورد و خارج از کشور هم که باشی دیگر بدتر اینجا آنقدر بزرگ هم باشی فیل هم که باشی یا راننده تاکسی هستی یا کافه دار یا دلقک و لوطی عنتری و …

بله ابراهیم درست می گوید من کسی نیستم و اگر هم روزگاری بودم روزگار در ایران بود و واقعا لعنت بر این غربت و تبعید که همه مان را بخاطر نگه داشتن یه شغل و لقمه ای بخور و نمیر ، بخاطر اینکه مبادا رقیبی پیدا شود ، بخاطر اینکه آنقدر در میان خارجی ها خردشدیم و عقده ای شدیم در باطن حقیر شده ایم و در ظاهر جوگیر که بله کسی شدیم و ما آدم بزرگی هستیم !

من هنوز هم ابراهیم را دوست دارم و حرمت آن نان و پنیر سبزی سفره افطاری را دارم ، او بزرگ است ، او مهم است و دهها شغل دارد ، او نویسنده است ، او معروف است ، او جنبه دارد او ظرفیت و معرفت دارد و من جز جای کابلها بر کف پا و سر و چونه ای شکسته از زندان دلی دارم که سخت برای روزهای ایران و حتا روزهای سخت اوین گرفته است و دیشب آن هم شکست وصدای شکسته شدنش خواب راهم از چشمانم گرفت ، و فقط تکرار کردم لعنت بر غربت چقدر بیگانه مان کرده و حقیر …..

ویژه نامه انتخاباتی گفتنی ها

دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری چند روز دیگر انجام می شود !

آیا می خواهید رای بدهید ؟

آیا قصدتان تحریم است ؟

لطفا تصمیمتان هر چه می باشد چند دقیقه فقط وقت بگذارید و این ویژه نامه را مطالعه نمائید !

یقین دارم مفید خواهد بود .

ویژه نامه گفتنی ها را از اینجا دانلود نمائید

گفتنی ها در ایران فیلتر است لطفا لینک دانلود را جهت اطلاع همگان برای دوستانتان نیز ارسال نمائید

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates