17.06.2009

من متهم میکنم

میل دریافتی: انتخابات ریاست جمهوری ایران رسما به پایان رسید. ماجراهای انتخابات برخلاف خود انتخابات تازه شروع شد. در مورد چگونه بودنش و از کجا و کی آب خوردنش حرفی برای گفتن ندارم، چه به گفته حافظ « که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی» و اگر هم ندانید، خواندن باقیمانده این نوشتار برایتان بسیار ملال آور و خسته کننده است ( هرچند که باید اقرار کنم در خاتمه برای خیلیها اینگونه خواهد شد، چه دانای به امور باشند و چه نه).
در رابطه با وقایع اتفاقیه ،در مجموع من ملت ایران را درحال انجام وظیفه همیشگی خویش یعنی نشان دادن عکس العمل بر روی ماجراهای انجام شده میبینم و چندان چیز غیرطبیعی را از این منظر نیز مشاهده نمیکنم. اینرا نیز اضافه کنم که عکس العمل کننده همیشه دستکم یک گام پشت سر عمل کننده قرار دارد و آزادی عمل و حق انتخاب نوع حرکت را به او وامیگذارد تا زمان و مکان و شیوه را مطابق میل خود انتخاب نماید. در بهترین شرایط عکس العمل کننده قادر به استفاده از فن و بدلی میگردد که این نیز همیشه امکان پذیر نیست.
شاید بیان این مطلب برایتان شگفت انگیز باشد. چه بالاخره امروز معترضین پس از مدتهای مدید به خیابانها ریختند تا برای رسیدن به حقوق خویش پای فشاری نمایند، تا نامردمین را از مواضع خویش به عقب نشانند ،تا به جهانیان نشان دهند که مستحق آزادی هستند ، تا ایرانی نیز خودی نشان دهد و حقش نیز هست که نشان دهد و هزاران و و و و …ی دیگر که خود نیز میگویم حق مسلم اوست و درست در همین زمان زدن خنجری بر پشت؟ اما چون نیک بنگری این دشنه نیست بل دل نگرانی میباشد.
آیا واقعا جریان چنین است که مینماید؟ آیا معترضین در خیابانها، عمیقا به حقوق خویش و حدود وثغور آن آگاهی دارند یا اینکه احساسات سرکوب شده خویش را از قید مهار رها ساخته اند و با شوری که دارند و تجربیاتی که کسب کرده اند همه چیز را زیر نظر دارند؟ آیا واقعا برای رسیدن به این حدود برنامه ریزی کرده بودند و اکنون نیز دارند همه چیز را بنا بر برنامه خویش به پیش میبرند؟ آیا نامردمین در حال عقب نشینی هستند یا اینکه اینها نیز در زمینه های بزهکاریهای خویش پخته تر شده اند و آگاهتر؟ آیا برنامه ای برای فردا وجود دارد؟ ما چه میخواهیم؟ چگونه میخواهیم؟ چرا میخواهیم؟ آیا انسجامی میان ما وجود دارد؟ آیا گفتمانی میان ایرانیان چه در خارج و چه در داخل و در حالت آرمانی میان هر دو انجام گرفته؟ در چه مورد؟ تا چه حد؟ با چه نتیجه ای؟ تا کجا توانستیم تجربیات داخلی و خارجی خود را با یکدیگر مبادله کنیم؟ اشتباه نکنید منظور من مبادله اطلاعات در مورد برنامه های غذایی و رقص و موسیقی و خرید در فروشگاههای مختلف نیست ، هرچند که هیچگونه مخالفتی با اینها ندارم ولی اینها لوازمی نیستند که فقط بر اساس آنها بتوان ملتی را واقف به حداقلهای سیاسی ( و نه اجتماعی ) خویش دانست. روزی که توانستیم اراده خویش را تحمیل کنیم، چه خواهیم کرد؟ آیا در آنجا به آخر خط امکانات و آرزوهای خویش رسیده ایم؟
من متهم میکنم، مردم خود و همچنین خود را برای خراب کردن آینده نسلهای بعدی بر اثر ندانم کاریهای امروزمان و دیروزمان و اینکه هیچوقت انتقادی سازنده از خود نکردیم و انتقادی را نیز برنتابیدیم.
من متهم میکنم، الگوهای انتخاباتی کنونی مردم ایران را که قلبا و عمیقا در پی دگرگونی بنیادین برای جامعه ، اقتصاد و سیاستهای خارجی و داخلی نیستند (تنها تا حدی آقای کروبی و خصوصا درخواست ایشان در مورد تجدید نظر در مفاد قانون اساسی) .
تمامی نامزدهای مقام ریاست جمهوری بهنگامیکه شخص رهبر یعنی آقای خامنه ای، صلاحیت دیگر کاندیداها را تائید نکرد، هیچگونه اعتراضی در زمینه حذف رقبای انتخاباتی خویش نداشتند و پرسشی را نیز در اینمورد مطرح نکردند. اکنون که مقام رهبری بر یکی از ایشان رغبت بیشتری را نشان میدهد، بیاد دموکراسی و پافشاری بر حقوق دموکراتیک مردم افتاده اند.
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست.
این سوای سوابق متعدد ایشان در مقامات مختلف جمهوری اسلامی ،نمایانگر تمایلات ایشان نیز میباشد که هدف در اینجا تنها رسیدن به کرسی خوش نشین قدرت است وگرنه با دیگران چندان اختلاف عقیدتی و سلیقه ای ندارند. از آن مضحکتر نگرانی کشورهای غربی برای ایشان است که مبادا اینها به اهداف خود نرسند و بدین وسیله گوشه ای از حقوق مردم ایران پایمال گردد. همین کشورهای غربی همچنین همزمان تمایلات خویش را از نداشتن دغدغه خاطر در صورت داشتن طرف صحبتی از جناح حاکم پنهان نمیدارند (برای نمونه به سخنان اخیر آقای خاویر سولانا توجه نمایید و یا اظهارات دو سال پیش آقای بولتون نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد). خنده دار ترین واقعه، دست بدامن شدن گروههای سیاسی و غیر سیاسی ایرانیان مقیم خارج به همین مقامات دولتی و پارلمانی ( و در اینجا منظور ان جی اوها نیستند) کشورهای غربی میباشد.
من متهم میکنم ،حاکمین فعلی و قبلی ایران را (در هر دو رژیم جمهوری و سلطنتی) برای تمامی وضعیت موجود که بیان و تشریح آن خود نه تنها در نوشتار کتابی نمیگنجد بلکه شاید حتی بتوان ادعا نمود که کتابخانه ای را برای روشنگری لازم دارد. همچنین من متهم زمامداران فعلی و قبلی را به خودخواهی، نادانی، زیاده طلبی، عدم مساوات و عدل، پیشبرد امیال خارجی و خیانت به ملت ایران که به انحاء گوناگون و در زمانهای مختلف، هرگاه که کوچکترین فرصتی برایشان میسر گشت به این تبهکاریها اقدام ورزیدند. مهمترین این خیانتها ندادن اجازه و فضای آزاد به ملت ایران بود برای رسیدن به رشد کافی اجتماعی و بلوغ سیاسی متناسب با زمان. من خود میدانم که عده ای از طرفداران هر دو رژیم کنونی و گذشته، شدیدا به این نظر من اعتراض دارند.
من متهم میکنم ،انواع و اقسام گروههای اپوزیسیون داخل و خارج ایران را که هیچگاه در صدد یافتن راه حلی جدی و مردمی برای انواع گرفتاریهای کوچک و بزرگ ایرانیان برنیامدند و بجز پراکندن شعار راه حلی مستقیم و غیر مستقیم برای معضلات ایرانیان عرضه نکردند و نیز نمیتوانستند که بکنند. ایشان بیشتر در پی یافتن نقطه ضعفی از دیگران بودند تا ترمیم ناهنجاریها در خویش. موفقیت نزد ایشان افشاگری بود و نه عرضه برنامه ای هر چند خرد برای مسئله ای کوچک. اینان که عمدتا در خارج از ایران هستند، حتی نتوانستند که در محیط های باز خارج از کشور یکدیگر را متقاعد نمایند و یا اینکه مخرج مشترکی سوای این رژیم باید برود، با یکدیگر بیابند.
من متهم میکنم، کشورهای دیگر را که هرکدام بنوبه خود از ظن خود یار ما میگردند بدون آنکه از درون ما اسرار ما را باز جویند. هرچند که انجام اینگونه اعمال از دید ایشان این امری بدیهی است. شاید اگر ما نیز در موقعیت ایشان میبودیم نیز همین میکردیم. دستکم جنوب لبنان و فلسطین اینرا نشان میدهند. مسئله اینجا شعارهای ایشان و رفتارهای ایشان میباشد. پس از گذشت پنج دهه با بیان اینکه ما اشتباهی هم مرتکب شدیم آنهم بطور کوتاه، از کنار قضیه به آسانی میگذرند و دستهای خویش را مانند پونتیوس پیلاتوس با آب برائت میشویند. تازه طلبکار هم میشوند و شگفت زده از میوه ای که خود در کاشتن درختش مستقیما شراکت و یا نظارت داشتند.

پیشتر هم میگفتم و هنوز نیز بر این باور هستم، رفتن یا نرفتن به پای صندوقها و دادن رای به طرفداران و یا مخالفان این گروه یا آن گروه و حتی میتوانم که ادعا نمایم مخالفین یا موافقین با شیوه حکومتی جمهموری از نوع اسلامی آن، فرقی در اصل ماجرا که از مردم بمثابه تنها و تنها یک وسیله تبلیغاتی استفاده میشده، میشود و با این روش حتی در آینده نیز خواهد شد، بوجود نیاورده است. ما آمادگی عملی و نه تئوری هرگونه تغییر جدی یا دگرگونی های بنیادین درونی را نداریم. به روزشدن در نظر ما تنها برای برنامه های کامپیوتریست.
یکبار دیگر مردم با ژستی دموکراتیک به پای صندوقهای رای رفتند (کشانده شدند) و یکبار دیگر با چشمانی بهت زده بازگشتند (مرخص شدند) که چه شد که این شد، تو گویی که ایشان نظایر آنرا در زندگیشان و یا زندگی پدرشان تجربه نکرده بودند و یا اینکه پنداری که توقع و امید داشتند تا طرف مقابلشان تغییر شخصیت داده باشد و نیز گویی که دروغهایی را که خودشان و پدرشان و پدر پدرشان و نیز پدران پدرانشان شنیده بودند و با وجود این همان حالت انفعال و خوش باوری خویش را حفظ کردن، از یاد برده بودند و بمصداق اینکه ایندفعه خیر است انشاءالله، عمل نمودند و از نتیجه آن لازم نیست که داد سخن سردهم.
رفتار اجتماعی ما از درون فریاد میزد که بما دروغ بگویید و هم بگذارید تا ما نیز در حد خویش دروغ بگوییم. حال این شگفت ماندن از برای چیست؟ کاشته های ماست که امروزه درو میگردند، حال به زمین دشنام دادن از چه؟ هر از چندی برای حفظ ظاهر هم که شده قرابتی با کورش و داریوش که بیست و پنج سده پیش میزیستند را میجوییم اما حاضر به دنباله روی جدی از روش ایشان نیستیم. اینرا در طول تاریخ و بخصوص تاریخ هفت سده گذشته مان میتوانیم کاملا مشهود ببینیم. حال این بستن چشمها بر روی حقایق و خود را دگری جلوه دادن را چرا بر میتابیم؟ چیزی را که ما در آینه میبینیم، نمایی از خود ماست. خود بشکن، آینه شکستن خطاست.
چه میخواهیم و چه بهایی را حاضریم که بپردازیم؟ آیا بر کردار خویش و دامنه پراکندگیش واقفیم؟ جوانان ما امروز به خیابانها میروند و در برابر یکی از سفاکترین و سفیه ترین حکومتهای دوران معاصر ایستاده و مبارز می طلبند آنهم با دستهای خالی. ما این کار را به چه صورتی حمایت میکنیم بدون اینکه دسترنج کاری که ایشان انجام میدهند در مقابل حاکمان تاریکی امروز و بادیه نشینان ظلمات فردایی که برایش بجز مشتی آرزو برنامه ای نداریم، بهدر رود؟
مردم ما امروز برای بدست آوردن حداقل حداقلهای خود خویشتن را با خطر رودر رو میبینند ولی این پرسش همواره مطرح میباشد که نبایستی همزمان بفکر بیشتر از اینها بود تا دیگر در برابر حالت فعلی قرار نگیریم؟
من خودمان را متهم میکنم که همانند همیشه آمادگی جدی برای درانداختن طرحی نو در چارچوب حفظ جدی منافع اجتماعی و ملی را نداریم هر چند که دلاوری و شجاعت مردم خویش را نمیتوانم که اقرار نکنم و شعف خویش را نیز از برپاخیزی مردم ایران نتوانم که کتمان نمایم و نیز نتوانم که آرزوهای قلبی خود را برای موفقیتها و پیروزیهایش چه در عرصه های داخلی و چه در عرصه بین المللی ابراز ننمایم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates