مراسمی شایسته ندا و سهراب در کلن
دویچه وله: مراسم چهلمین روز جان باختن ندا آقا سلطان، همراه با یادی از سهراب اعرابی و سایر قربانیان اعتراضات مسالمت آمیز دو ماه اخیر ایران، شامگاه پنجشنبه ۸ مرداد، با حضور حدود ۴۰۰ ایرانی در کلن برگزار شد.
حدود ۴۰۰ زن و مرد ایرانی، از نوجوان گرفته تا خانم کهنسالی که بر صندلی چرخدار نشسته بود، از کلن و شهرهای اطراف آمده بودند تا با زنده نگهداشتن نام و خاطرهی کشتهشدگان هفتههای اخیر، همبستگی خود را با خانوادههای داغدار آنان و هممیهنان خود در داخل کشور نشان بدهند.
صدای مادر ندا و سیمین بهبهانی
مراسم، با پخش ترانهی تازهای که برای ندا آقاسلطان ساخته شده بود، آغاز شد، با فرونشستن آخرین بند ترانه، صدای مادر ندا در سالن طنین افکند که در یک مصاحبهی تلفنی از هممیهنان خود در داخل و خارج از کشور، به خاطر همدلیها و همدردیهاشان، تشکر میکرد و شرحی از روزگار خانوادهی خود میداد. او میگفت که ندا، نه اهل سیاست که عاشق هنر بود.
صدای مادر ندا که فروکاست، در حالی که عکسهائی از سیمین بهبهانی بر صفحهی بزرگ کنار صحنه یکی پس از دیگری آشکار میشد، این صدای گاه اندوهگین، گاه خشمگین و گاه طغیانگر سیمین بهبهانی بود که فضای سالن را پرکرد. صدای سیمین، گزارش دژخوئی و سرکوب میداد، از سپردن اختیار زندانها به مشتی نادان میگفت و با این آرزو به پایان میرسید که مردم ایران هرچه زودتر به خواستهای برحق خود برسند و اوضاع کشور آرام شود.
آخرین تصویر سیمین بهبهانی جای خود را به عکسی از او در کنار داریوش اقبالی، خوانندهی نامآشنای ایرانی داد که این روزها با اجرائی برانگیزنده و زیبا از غزل “دوباره میسازمت وطن” سیمین، خونی نو در رگ موسیقی حماسی ایران جاری کرده است.
رضا مقصدی، یاد شاملو
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: رضا مقصدی: شعری برای ندا و شعری برای سهراببعد، رضا مقصدی، شاعر ایرانی مقیم کلن، بر صحنه ظاهر شد. او، چند روزی پس از نهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، تکههائی از شعر معروف “دهانت را میبویند” را خواند تا توضیح دهد که آنچه در این شعر بامداد بیان میشود، چقدر بازتابنده فضای سیاسی و اجتماعی سی سال اخیر ایران است. مقصدی سپس سه شعر خود را برای جمع خواند که یکی از آنها خطاب به ندا و دیگری، با گوشه چشمی به روایت فردوسی از سهراب و تهمینه، برای سهراب اعرابی سروده شده بود.
زنان کهنسال دوشادوش جوانان
بعد از یک تنفس ۲۰ دقیقهای، صدای یک زن ۶۷ ساله از ایران پخش شد که در یک مکالمهی تلفنی با خارج از کشور، لحظههای بیم و خطر و شور و امید را از خیابانهای تهران گزارش میداد. کیفیت صدای ضبط شده بد بود و به زحمت میشد جملات این زن را فهمید. صاحب صدا، گاه برافروخته، گاه بغضآلوده و گاه در میان هق هق شدید گریه، از سرکوب خشن جوانان ایران روایت میکرد و میگفت که همراه با دو تن از زنان دوست خود که ۷۰ و ۷۳ سالهاند، دوشادوش جوانان به خیابان میرود تا بساط ظلم برچیده شود.
زنان کلن و مادران صلح
تونیا ولیاوغلی، یکی از سازماندهندگان برنامه، متن پیام رخشان بنیاعتماد را خواند که در آن فیلمساز مطرح ایرانی گفته است: به من اندکی وقت بدهید تا نشان بدهم که در خیابانهای ایران چه میگذرد. تونیا ولیاوغلی سپس اطلاع داد که گروهی از زنان ایرانی، اکنون چند هفته است که حدود نیمروز یکشنبهی هر هفته در برابر کلیسای جامع کلن در همبستگی با مادران صلح ایران گردهم میآیند، شمع سیاه بر میافروزند و میکوشند افکار عمومی مردم آلمان را با ستمی که بر مادران داغدار ایرانی میرود، آشنا کنند.
ناصر کاخساز: تقدم آزادی بر عدالت
Bildunterschrift: Großansicht des Bildes mit der Bildunterschrift: افسانه صادقی: ترانه سرودهائی برای ندا و مادرانی که پیراهن خونین فرزندان خود را تحویل میگیرندناصر کاخساز، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، سخنران این نشست بود که به کوتاهی و انسجام، از تحزب عمودی در جوامع استبدادی مثل ایران و تحزب افقی در جوامع دموکراتیک سخن گفت.
او با تحلیلی جامعهشناسانه از تحولات اخیر ایران، توضیح داد که اگر سازمانهای سیاسی عمودی ما در گذشته زیر سقف تقدم عدالت بر آزادی حرکت میکردند، جنبش افقی امروز، زیر سقف تقدم آزادی بر عدالت جاری است و نیروهای خارج از کشور، تنها با درک واقعیات این جنبش است که میتوانند در پیشبرد آن سهم داشته باشند.
ندای صلح و آزادی
پس از کاخساز، شقایق و خورشید، دو دختر جوان ایرانی با اجرای چند قطعه موسیقی به زبان انگلیسی تحسین جمع را برانگیختند. حسن ختام نشست هم، افسانه صادقی بود. او به رغم ضعفهای تکنیکی سالن، با صدای پرحجم، احساس عمیق و اجرای درونی شدهی متن- ترانههائی از بهنام باوندپور، جمعیت را مسحور کرد و بارها به شدت مورد تشویق قرار گرفت. بهویژه دو ترانهی “مادر” و “ندای صلح و آزادی” بسیار اثرگذار اجرا شدند. “مادر” روایت حال زنی است که در برابر زندان لباس فرزند اعدام شدهاش را به وی تحویل میدهند و “ندای صلح و آزادی” ترانهی جانداری است که باوندپور با یاد و نام ندا سروده و افسانه صادقی با یک هفته سختکوشی، آن را برای اجرا آماده کرده است. این ترانه بدون ارکستر اجرا شد، اما صدای پشت صحنه، چنان فضاسازی پرحجمی داشت که احساس میشد گروهی از همسرایان و نوازندگان، بدون آنکه دیده شوند، افسانه را در این کار همراهی میکنند، اجرائی تکان دهنده و آسمانی.
نویسنده: جواد طالعی
تحریریه: کیواندخت قهاری
پیام برای این مطلب مسدود شده.