قهرمانی برباد رفتهی افشین قطبی در وبلاگستان
دویچه وله: حضور برخی چهرههای ورزشی و سینمایی یکی از حواشی پررنگ مراسم تنفیذ محمود احمدینژاد بود. در این بین مشاهدهی افشین قطبی، سرمربی تیم ملی فوتبال شوک بزرگی برای هواداران مردی بود که او را “امپراتور” لقب داده بودند.
هنرمندان، بهویژه آنان که در عرصهی سینما فعالیت میکنند و همچنین ورزشکاران، دو دستهای هستند که روی صحنهاند، همواره در برابر انظار عمومی قرار دارند و تلقی از آنان، تابع مقبولیتشان در نزد افکار عمومی است.
این دو دسته گاه در پهنهی سیاست هم پا میگذارند یا به هر دلیل مجبور میشوند، پا بگذارند، آن هم در کشوری مثل ایران، که همه چیز سیاسی است. سیاسی شدن، در ماههای اخیر در ایران پرجلوه بود.
انتخابات و حضور سیاسی ورزشکاران و هنرمندان
نقش سینماگران در این دوره از انتخابات ریاستجمهوری ایران پررنگتر از پیش بود و بسیاری از آنها در سخنرانیها و بیانیههای خود به انتقاد از سیاستهای اشتباه فرهنگی دولت نهم، سانسور شدید حاکم بر فعالیتهای هنری و همچنین محدودیت روز افزون کار سینمایی پرداختند. در این بین برخی از آنان با حضور در ستاد انتخاباتی میر حسین موسوی و همچنین ایراد سخنرانی در گردهماییها حمایت خود را از این کاندید دهمین دوره از ریاستجمهوری نشان دادند.
حضور چهرههای سرشناس گروه دوم، یعنی دستاندرکاران عرصهی ورزش هرچند کمرنگ به نظر میرسید، اما هنگامی که در یکی از مسابقات تیم ملی فوتبال ایران، شش تن از بازیکنان با مچبندهای سبز پا بر چمن سبز استادیوم گذاشتند، تماشاگران دریافتند که قشر ورزشکار دستکم در عرصهی فوتبال از آنچه که در عرصهی سیاست کنونی کشور میگذرد بیخبر نیستند. هرچند در بین دو نیمه از بازیکنان خواسته شد تا مچبندهای خود را درآورند و سرمربی تیم نیز این حرکت را با نیت نذر حضرت ابوالفضل برای پیروزی در بازی پیوند زد.
به هر روی حمایت سینماگران پرآوازه و این اقدام برخی از بازیکنان تیم ملی فوتبال موجب شد تا این چهرهها جای خود را بیش از پیش در میان مردم باز کنند.
پایان تلخ قهرمان
این سکه اما روی دیگری نیز داشت و آن زمانی خود را نشان داد که فرهاد جعفری، نویسندهی رمان پرفروش “کافه پیانو” در اظهاراتی پیش و پس از انتخابات، حمایت خود را از محمود احمدینژاد اعلام کرد و دو نامزد اصلاحطلب را “چپ دموکراتنما” و “راست نادموکرات” خواند. در پی سخنان تند این نویسنده که بعضا هواداران این دو نامزد را نیز مخاطب قرار داده بود، بسیاری از خوانندگان کتاب “کافه پیانو” در حرکتی اعتراضی کتابهای خود را به نشر چشمه، ناشر این کتاب، پس فرستادند.
جهانگیر الماسی مدتهاست که حضور چشمگیری در سینما و تلویزیون ایران نداشته استعکسهای منتشره از مراسم تنفیذ محمود احمدینژاد، موج دیگری از روی گرداندن گروه زیادی از مردم به چهرههای تا پیش از این محبوبشان به راه انداخت. دیدن تصاویر هنرمندانی چون داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) یکی از چهرههای مطرح تلویزیونی در زمینهی برنامههای کودکان، جهانگیر الماسی، مجید مظفری، احمد نجفی، محمد رضا شریفینیا، سیروس مقدم، محمد صالح علاء (مجری رادیو) و همچنین افرادی از عرصهی ورزش نظیر حسین رضازاده، محمد مایلیکهن، علی کفاشیان و مهدی تاج در میان حاضران در مراسم تنفیذ ریاستجمهوری سیل انتقادهای تند مردمی را به همراه داشت. هر چند در این میان، افرادی نظیر محمد مایلیکهن جزو یاران و دوستان قدیمی محمود احمدینژاد به شمار میآمدند.
اما در این میان حضور هیچ شخصیتی به اندازهی افشین قطبی، سرمربی تیم ملی فوتبال ایران برای مردم و هوادران غیرمنتظره نبود. مسیح علینژاد، خبرنگار با نوشتن پستی در وبلاگش با عنوان “مرگ ناگهانی یک نفر در مراسم تنفیذ احمدینژاد” نسبت به این مسئله واکنش نشان داد: «امروز قطبی درست وسط مراسم تنفیذ احمدینژاد مرد. تمام شد. نالههای مادرانی که دلبند از دست دادهاند در گوشم زنگ میزند وقتی صورت قطبی را میبینم. قطبی حتی به ذهناش هم خطور نکرد که ممکن است یکی از همین جوانهایی که در کهریزک و در خیابانهای تهران کشته شدند، در مراسم استقبال او چه فریادهای ذوق که نکشیدند.»
محمد صالح اعلا، مجری رادیو که مدتی نیز در تلویزیون فعالیت داشتعلینژاد در ادامه شرکت در این مراسم را حق طبیعی قطبی میداند و مینویسد:« اصلا فرض که من به این قاعده هم پایبند نیستم که قهرمان باید همه زندگیاش را هزینه مردم کند. حضورت به مصلحت بود یا به منفعت کاری ندارم اما برای بخشهایی از دوستدارانت تمام شدی. باشد که این مرگ در مراسم تنفیذ احمدینژاد پایان مرگ قهرمانسازیهای نسل من باشد. از هر کسی در هر شکل و شمایل و قبایی،حتی از موسوی هم قهرمان نسازیم. قهرمان همان مردم بی پناهاند که گاهی از سر مهر شانه برای یکی پیش میکشند و بعد درست در روزهایی که باید تابوت برادران و خواهرانشان را بر دوش بکشند، ناگهان میبینند که جنازه قهرمانشان هم روی دستشان باد کرده است.»
در این بین بحثهای داغی نیز میان تعداد زیادی از کاربران بر سر این موضوع جریان پیدا کرد. یکی از کاربران به این حضور از دریچهی ورزشی نگاه میکند: « امسال عجب مسابقات فوتبالی خواهیم داشت….از الان شعارها رو باید برای استادیوم آماده کرد.منم به عنوان یک پرسپولیسی دو آتیشه که هنوز هم هستم، عاشق علی پروین و قطبی بودم اما وطنم و ملتم قابل مقایسه با یک تیم فوتبال نیست. از روزی که علی پروین برای خود شیرینی رفت میتینگ احمدی نژاد و قطبی رفت مراسم، دیگر ذرهای برای من ارزش ندارند. چگونه خون هموطنانم را فراموش کنم.»
تابع حزب باد
هنوز مدت زیادی از انتشار این تصاویر نگذشته بود که خبرهایی مبنی بر پاک شدن صفحهی محمد رضا شریفینیا و افشین قطبی در فیسبوک منتشر شد. افزون بر آن سریعا نیز نوشتهای به مدخل فارسی ویکیپدیا دربارهی شریفینیا اضافه شد که از حضور وی در مراسم تنفیذ احمدینژاد نوشته بود و این حرکت که با واکنشهای انتقادی فراوان روبرو شده است.
محمد رضا شریفینیا و مجید مظفری، دو تن از سینماگران حاضر در مراسم تنفیذ محمود احمدینژادنویسندهی وبلاگ “هیس، فریاد سکوت” در متنی با عنوان “محو” از این هنرپیشهی سینما میپرسد: «شریفینیا شاید پیش خود فکر کنید چرا من اینقدر مورد حمله قرار گرفتم مگر نجفی و الماسی نبودند؟» و سپس این پرسش خود را چنین پاسخ میدهد: « شما در تمام فیلمهایی که نقشآفرینی کردید شخصیتی داشتید که قالبا فردی بودید دورو و تابع حزب باد. اما همه گمان میکردند، شما یک هنرمند حرفهای هستید و بسیار حرفهای در نقشتان فرو میروید، حس میگیرید و این نقشها را به این خوبی بازی میکنید. اما الان فکر اکثر مردم جامعه به این سو رفته است که شما نقشی بازی نمیکنید و شخصیت واقعی خود را نشان میدهید، مثل نقشتان در اخراجیها و…خوب شاید این اتفاق باید میافتاد که مردم محمدرضا شریفی نیا را بهتر بشناسند.»
نازخاتون، یکی دیگر از وبلاگهایی که در زمان درگیریهای اخیر در تهران تبدیل به وبلاگی خبررسان شده بود، در نوشتهای با عنوان “آقایان شما بدون مردم هیچی نیستید! هیچی!” چنین مینویسد: « درست یا نادرست، بنده فیلم و كتاب و برنامهی ورزشی این آقایان را تحریم خواهم كرد. خون ندا و سهراب و اشكان و امیر و محسن و صدها نفر دیگر روی زمین ریخته شده، بعد این آقایان كه وجود تك تكشان به مردم و حمایتهای آنان بسته است، چهار زانو نشستند و لیچار گوش میدهند!”
در میان بحثهای داغ وبلاگی و اینترنتی، یکی از کاربران تنها به این نکته بسنده کرده بود که: «تختی کجا و شما کجا!»
پیام برای این مطلب مسدود شده.