13.08.2009

6 دلیل در حمایت از وزیر ارشاد شدن ده نمکی

آی طنز: ستون طنز از جهاتی شبیه خونه‌ی مادربزرگه است که وقتی اولین مهمان پایش به داخل باز شد، بعدی‌ها هم شتابان می‌رسند. تازه همین دیروز ما خانم فاطمه‌رجبی را در منوریلمان پاگشا کردیم که دقیقا در کنار ستون ما مسعود ده‌نمکی «منم هستم… منم هستم»
گویان خود را نشان داد. قدمش روی چشم!

این مسعودخان که به گردن ما حق همکاری هم دارد. البته منظورمان فیلم کمدی اخراجی‌ها نیست. اگر به «اخراجی‌ها» باشد که باید علاوه بر مسعودخان تمام کسانی که در انجام این پروژه -به مصداق همسایه‌ها یاری کنید تا من شوهرداری کنم- به این برادر عزیزمان کمک‌ کردند هم باید به گردن ما حق داشته‌باشند و این گردن باریکتر از موی ما که توانایی آویزان شدن صد، صد و پنجاه را ندارد! مقصودمان از همکاری، بذله‌گویی و شوخ‌طبعی ایشان است. مثال بخواهم عرض کنم برمی‌گردم به گفتگویی که رضا رشیدپور با مسعود ده‌نمکی در یکی از برنامه‌های شب‌های شیشه‌ای داشت. در آنجا مسعودخان گفت “ما انقلاب کردیم و جنگ کردیم و آن را به نسل بعدی سپردیم” و چند جای دیگر هم همچین حرفی زده که یک جُک دست اول محسوب می‌شود. منتها آقای ده‌نمکی از زمره‌ی کمدین‌هایی مثل باستر کیتون است که خنده‌دارترین حرف‌ها و کارها را هم با قیافه‌ی عبوس و جدی صادر می‌کند؛ ولی این ربطی به محتوای خوش‌مزه و خنده‌دار ایشان ندارد و چیزی از ارزش‌های طنازانه‌ی مسعودجان کم نمی‌کند.

کافیست آدم بداند ایشان متولد سال 1348 است و در هنگام انقلاب نهایتا پسربچه‌ی 9 ساله‌ای بوده که طبیعتا بیشترین کاری که برای کمک به انقلاب می‌توانسته بکند این بوده که مدادش مبصرشان را یواشکی بیندازد توی سطل زباله یا با لوله‌ی خودکار، پوست پرتقال روی عکس شاه پرت کند. (که البته همین‌قدر سابقه هم نسبت به سوابق انقلابی بعضی‌ها، شاهکار محسوب می شود!)
ده نمکی عزیز حرف‌هایی هم در همین سطح – از لحاظ فکاهی- درباره نقش خودش در جنگ می‌گوید که بارها و بارها تحسین من و برخی همکاران را برانگیخته. متاسفانه باز هم به علت ضیق ستون فرصت پرداختن بیشتر به آنها را نداریم و گرنه از کاندیداتوری ایشان برای وزارت فرهنگ دولت دهم باز می مانیم. به گفته‌ی جواد شمقدری و برخی دیگر از کسانی که حوالی خیابان پاستور می‌چرخند، مسعود ده‌نمکی کاندیدای جدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم است. از آن‌سو مسعود ده‌نمکی هم طی نامه‌ای این پیشنهاد را رد کرده است و نوشته «ما را همین پادشاهی و حکومت بر کلاکت و بلندگوی‌مان و فیلمی که می‌سازیم بس.» اما به شیوه‌ی تمام برادران و خواهران دل از دنیا بریده‌ای که اگر با دست پس می‌زنند با پا پیش می‌کشند، بلافاصله اضافه کرده‌است: «مگر اینکه حقی را بتوان ادا کرد.» (تهران امروز؛ ص 24،19 مرداد88)

من، ضمن یادآوری این نصیحت گهربار حضرت مولوی که “حق نشاید گفت زیر لحاف” به دلایل زیر اعتقاد دارم که مسعود ده‌نمکی شایستگی لازم برای انتصاب به عنوان وزیر ارشاد دولت دهم را دارد و از ایشان خواهشمندم به جای حق گفتن در اماکن خصوصی، سکان وزارت ارشاد را در محل مربوطه به دست بگیرد.
6 دلیل درباره اصلحیت ده‌نمکی برای وزارت ارشاد:

1- مسعود ده‌نمکی قطعا از صفارهرندی (وزیر قبلی ارشاد) دارای سوابق مطبوعاتی بیشتری است. در حالیکه صفارهرندی در عرصه‌ی مطبوعات فقط سابقه‌ی نیمه‌ی پنهان نویسی در یک روزنامه را دارد؛ ده‌نمکی همین کار را دست کم در سه نشریه‌ی شلمچه، جبهه و صبح دوکوهه انجام داده‌است.

2- از میان تمام کاندیداهای موجود، ده‌نمکی تنها فردی است که از مرحوم عمران صلاحی به خاطر شوخی وی با آدم ابوالبشر (به اتهام اهانت به یکی از پیامبران اولی‌العظم!) شکایت قضایی کرده بود. همین نشان می‌دهد وی حداقل اسم عمران صلاحی به گوشش خورده است در حالی که هیچ بعید نیست سایر کاندیداهای مربوطه گمان کنند “عمران صلاحی” نام نوعی نوشابه یا مارک لباس زیر است.

3- مسعود ده‌نمکی به هر حال و هرطور که شده، پیش از آغاز دولت نهم و حتی شهرداری محمود احمدی نژاد وجود داشت و احتمالا سال‌های بعد هم وجود داشته باشد. اما بعید است بسیاری از دوستان عزیزی که در این چهارسال به منصه‌ی ظهور رسیدند پیش از آن وجود می‌داشته‌اند یا پس از اتمام دوران این دولت یا زبانم لال پس از اخراج از دولت وجود داشته‌باشند. (همینجا از خوانندگان عزیز خواهشمندیم چنانچه از فردی به نام پرویز داوودی اطلاعی در دست دارند به ما هم اطلاع دهند)

4- چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم این واقعیت وجود دارد که اخراجی‌های ده‌نمکی رکورددار فروش تاریخ سینمای ایران است که از این لحاظ نیز شایستگی وی برای تصدی وزارت ارشاد اثبات می‌شود. البته برخی معتقدند اگر تبلیغات آشکار صدا و سیما در هنگام اکران اخراجی‌ها نبود، اگر دستورات صریح مقامات وزارت آموزش و پرورش برای بردن دانش آموزان به دیدن اخراجی‌ها نبود، اگر معاونت سینمایی وزارت ارشاد برای اختصاص زمان اکران “درباره الی…” (عید نوروز) به اخراجی‌ها نبود، اگر مساعدت ارگان‌های نظامی برای اختصاص منابع نظامی و همچنین حاشیه‌ی امن شوخی‌ها نبود… و اگر خیلی چیزهای غیرقابل ذکر دیگر نبود؛ اخراجی ها هرگز به چنین جایگاهی دست نمی‌یافت. اما به نظر من این هم دلیل دیگری برای شایستگی ده نمکی در پست پیشنهادی است. چه کسی برای وزارت بهتر از کسی که می‌تواند همزمان با اینهمه نهادِ قابل ذکر و خصوصا غیر قابل ذکر رابطه داشته باشد و لابی کند؟

5- مسعود ده‌نمکی فقط شخصیتی فرهنگی نیست، یک رجل سیاسی هم هست. بخش از رجلیت او در تاسیس یک گروه نظامی-فشاری که مسئولیت‌های خطیری در وقایعی چون حمله به مراکز فرهنگی، کتک زدن شخصیت‌های سیاسی در نماز جمعه و به خصوص حمله به کوی دانشگاه در 18 تیر بر عهده داشتند مشهور خاص و عام هست. اما در عرصه‌ی نظریه‌پردازی و اندیشه‌ی سیاسی هم ید بیضایی دارد. قسمتی از عضو درخشان مربوطه در گفتگویی از وی با یک خبرگزاری درباره‌ی قتل‌های
زنجیره‌ای را در زیر حس می‌کنید:

«حذف معاندین جزو برنامهٔ نظام‌های مختلف دنیاست که از راه‌های گوناگون صورت می‌گیرد. در مورد افرادی که نامشان در پروندهٔ قتلهای زنجیره‌ای مطرح است (متهمان به قتل) نیزـ به دور از گرایشهای سیاسی ـ باید گفت به وظایف قانونی خود یعنی «حذف معاندین» عمل کرده‌اند. در یک سیستم، همان طور که عده‌ای مشغول جمع‌آوری اطلاعات هستند، عدهٔ دیگری هم مامور حذف دشمنان می‌باشند و معمولا از دستهٔ دوم که زحماتشان بیشتر از سایرین است، کمتر تقدیر و تشکر می‌شود… دشمن را – چه با خطر و چه بی‌خطر – می‌توان کشت، اما این امر، زمان و برنامه لازم دارد و نباید خودسرانه عمل کرد.» (خبرگزاری ایسنا ۶ آذر ۱۳۷۹(
6- دلیل آخری کمی خصوصی است. بالاخره ما هم احتیاج به سوژه‌های دائمی داریم. همه‌اش که نمی توان به خانم رجبی پرداخت. آنهم در حالی که با این اوضاع هیچ بعید نیست هرلحظه غلامحسین الهام هم مثل داوودی و صفار و اژه ای مورد غضب قرار بگیرد و مجبور شویم برای پیدا کردن همسر ایشان هم آگهی بدهیم.

—————–
* این مطلب به صورت خلاصه تری در ستون طنز “منوریل” چهارشنبه 21 مرداد در روزنامه تهران امروز به چاپ رسیده است.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates