هشدار به رهبران کودتا: در صورت بازداشت موسوی یا کروبی، منتظر تکرار 15 خرداد 1342 باشید
موج سبز: پاسخ رفتار یزیدی، قیام حسینی است، نه صلح حسنی
چندی پیش آیتالله خامنهای با لحنی طعنهآمیز و تاسفبار، جنبش سبز حقطلبی مردم ایران را کاریکاتوری از انقلاب اسلامی خواند و نشان داد که صدای اعتراض ملت را نشنیده است. با این حال روز گذشته، آیتالله مهدوی کنی که نگران جدا شدن صف مراجع و علما از رهبری است، تلویحا رهبران حاکمیت را به معاویه تشبیه کرد؛ آنجا که از میرحسین موسوی خواست با وجود تضییع حقش، مانند امام حسن (ع) رفتار کند. اما گویا آقای مهدوی کنی توجه نکردهاند که رفتارهای حاکمیت کنونی، بیشتر از جنس روش حکومتی یزید است تا معاویه، و واکنشی از نوع امام حسین (ع) میطلبد، نه امام حسن (ع).
روزهای اخیر، روزهای پر اتفاقی بود. دو روز قبل از قم خبر رسید که مراجع تقلید رایزنیهای پیاپی و بیوقفهای را برای رسیدن به موضع مشترک علیه دولت کودتا انجام میدهند. اما در تهران جامعه روحانیت بیانیه داد و از مراجع خواست که پشت ولی فقیه را خالی نکنند و از احمدینژاد نیز خواست تشنجآفرینی نکند، و دبیرکل این تشکل محافظهکار نیز از میرحسین موسوی خواست که با وجود تضییع حقش، از حق خود بگذرد و رفتاری صلحجویانه به سان امام حسن (ع) در پیش بگیرد. همزمان دختر یک فعال سیاسی زندانی با شیوهای اسرائیلی بازداشت شد و چنان برخوردی با او شد که صادق آهنگران، مداح سرشناس دوران جنگ، نیز به حال او گریست. روز بعد اما چیزی از رهایی «عاطفه امام» که به خاطر «لو رفتن ماجرا» آزاد شد، نگذشته بود که چند بازداشت و توقیف پیاپی، کام مردم را تلخ کرد: پلمب دفتر کروبی، پلمب دفتر حزب اعتماد ملی، پلمب دفتر انجمن دفاع از حقوق زندانیان، بازداشت مرتضی الویری و بازداشت علیرضا بهشتی.
به نظر میرسد این حرکات ایذایی که – به قول آیتالله العظمی صانعی – بیشتر به بازی شبیه است، نوعی زمینهسازی برای صحبتهای نمازجمعه این هفته باشد که اعلام شده رهبر نظام در آن حضور خواهد یافت. آیتالله خامنهای پیش از این جنبش سبز مردم ایران را به کاریکاتور تشبیه کرده بود، اما عجیب اینجاست که با وجود آنکه کاریکاتور نیاز به تکذیب یا سرکوب ندارد، در سه ماهی که از کودتای انتخاباتی میگذرد، سران دولت کودتا و حامیان نظامی و روحانی آن، شمشیر را در برابر ملت از رو بستهاند و میخواهند این کاریکاتور را از دم تیغ بگذرانند. آیا تحرکات سرکوبگرانهی دو روز اخیر که نشانهی ناامیدی حاکمان از همراه کردن مراجع و یا منفعل کردن ایشان است، آتش تهیهی خطبههای آتشین روز جمعه است؟
یک ماه پیش فاش شده بود که الویری و بهشتی، دو نفر از 10 نفری هستند که شورای عالی امنیت ملی به ریاست احمدینژاد، طرح بازداشت آنها را تصویب کرده بود؛ اما در همان خبر نیز آمده بود که رهبر نظام این مصوبه را رد کرده و با مراعات حداقل جنبههای عقلانی حکومتداری، اعتراف کرده است که بازداشت میرحسین، نظام را به سقوط میکشاند. حال آیا باز هم میتوان انتظار داشت که به همان حداقلها برگردند و فرمان را از دست نابخردانی که میخواهند کشور را همچنان به سمت بحرانی خانمانسوز ببرند، بستانند؟ یا آنکه با اتفاقات اخیر، باید انتظار سطح جدیدی از برخوردها را داشت؟ آیا این اقدامات نشانهی غلبهی کامل جریان نابخرد و هستهی سخت اقتدارگرایی است؟ و آیا نظر رهبری عوض شده است؟ اینها سئوالاتی است که باید تا آخر هفته به انتظار پاسخ آنها نشست، و در صورت پاسخ مثبت به اینها، حاکمیت کودتا باید منتظر واکنش سختی از جانب مردم باشد، مردمی که مدتهاست – به تعبیر موسوی – دندان کودتاگران به استخوانهایشان رسیده، و دیگر طاقت بازداشت رهبران خود را ندارند.
جمعه روز مهمی است، نه فقط به خاطر سخنانی که قرار است در آن روز بیان شود و خط و ربطی که در پشت آن نهفته است. اهمیت این روز در آن است که ممکن است این روز، آغازی بر تکرار تاریخ باشد. 46 سال و سه ماه و پنج روز قبل از این جمعه، محمدرضا شاه خطایی را مرتکب شد که به سرنگونیاش انجامید. امام خمینی (سلامالله علیه) در روز 13 خرداد شاه را نصیحت کرد که به خاطر اسرائیل منبرها را محدود نکند، اما شاه گوش نکرد و با در پیش گرفتن رفتاری اسرائیلوار، ابتدا یاران خمینی (س) را دستگیر کرد و سپس خود ایشان را، و آنگاه پاسخی تکاندهنده از مردم شنید که تاج و تخت او را فرو ریخت.
میگویند زمان فشرده شده، تا جایی که گاهی فاصلهی یک تغییر نسل به قدر فاصلهی چند روز و یک هفته تقلیل مییابد. آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟
پیام برای این مطلب مسدود شده.