10.09.2009

ماجرای بازدید چاوز از امام رضا!

وبلاگ خانه خلوت من: من در این وبلاگ که به معنای دقیق کلمه خانه خلوت من است، هرگز یادداشتی ننوشته ام که رنگ و بوی سیاست از آن به مشام برسد. در تب و تاب انتخابات حتی؛ در شبهای مناظره؛ و آن هنگام که در سفر انتخاباتی احمدی نژاد به مشهد دیدم که چگونه طرفدارانش پرچم های منقش به لفظ جلاله الله را لگدمال کردند.

همیشه خودم را و احساساتم را ضبط و ربط کرده ام تا در این کنج تنهایی، هر از گاه، جز سطرهایی پراکنده از شعر و موسیقی و تاریخ و آداب و رسوم مردم ننویسم. آنچه در ادامه می نویسم اما احتمالا سیاسی تلقی خواهد شد هر چند که اگر منصف باشیم چیزی جز آن خواهد بود. با این همه از چهار تا و نصفی خواننده وبلاگم پوزش می طلبم که به ناچار فریادم را در خانه خلوتم سر می دهم.

باور کنید این اولین و آخرین یادداشت سیاسی در خانه خلوت من خواهد بود.

من خبرنگار سفر احمدی نژاد و چاوز به مشهد بودم، به حکم ماموریتی اداری و خوشحال از این که بعد از روزها غفلت، توفیق سلامی به حضرت دست می دهد و احتمالا نمازی و زیارتنامه ای و دقیقه ای غوطه ور شدن در زلال اقیانوسی از آرامش و معنا. اما اعتراف می کنم که هیچ کدام فراهم نشد.

احمدی نژاد از بعد از ظهر در حرم بود اما چاوز ساعتی قبل از افطار رسید. مطابق برنامه اعلام شده قرار بود رییس جمهور ونزوئلا – به رسم عمده بازدید هایی که از حرم مطهر می شود- سری به کتابخانه بزند و نگاهی به موزه بیندازد. اما از لطف برنامه ریزی های دقیق دولتی ها، نشد آنچه قرار بود بشود.

خبرنگارها تا بلند شدن نوای الله اکبر از گلدسته های حرم معطل ماندند و بعد برای افطار به میهمانسرا راهنمایی شدند. بعد از افطار – نماز خوانده و نخوانده- خود را به فضای جانبی دارالزهد رساندند و مترصد که اعلام بشود بازدید این رییس جمهور به اصطلاح مسیحی مارکسیست ضد امپریالیسم لغو شده و همه آسوده به خانه بروند؛ اما اعلام می شود که چاوز با احمدی نژاد نشست مشترک خبری دارد. کجا؟ در ساختمان سفید استانداری؟ نه! در تالار تشریفات حرم مطهر رضوی، بالای دارالزهد مبارکه و مشرف به ضریح مطهر!

مو بر تن همه راست می شود. فضای روضه منوره و هوگو چاوز؟

تا ساعتی بعد، بادی گارد های جناب هوگو و دیپلمات های کراوات قرمز ونزوئلایی رفتند و آمدند و عکس گرفتند و خندیدند و تماشا کردند و قسم می خورم که یکی از همین آقایان با کفش های واکس خورده در فضای حاشیه ای دارالزهد مبارکه، در خانه حضرت، روی فرش حضرت می گشت که با برخورد خبرنگارها ناچار کفش هایش را درآورد و در کیفش گذاشت.

بحث فقهی نمی کنم، که در آن حوزه بی سوادم و نمی گویم آیا ورود غیر مسلمان به حرم مطهر ائمه معصومین جائز است یا نیست. تنها پرسشی مدام مثل آونگی سنگین به سرم می کوبد که چرا حرم مطهر؟ چرا روضه منوره؟

آقای احمدی نژاد! اگر از یار غار و رفیق گرمابه و گلستان، حضرت هوگو چاوز، در ساختمان مجلل و آبرومند استانداری خراسان رضوی پذیرایی می کردید به کجای دیپلماسی «حیاط خلوت» بر می خورد؟

آقای احمدی نژاد! حرم مطهر رضوی متعلق به دولت شما نیست. اینجا به هیچ دولتی تعلق ندارد. این جا مال همین مردم معتقد و با ایمانی است که خاک فرش هایش را جواز عبور از سختی های خانه قبر می دانند. مال همین مردمی است که تا چشمشان به روشنایی گنبد می افتد خونی گرم در دلشان می جوشد و خود را تا زیر پلک های شان بالا می کشد. مال همین مردمی است که وقتی به «تپه سلام» می رسند، وقتی با قطار از «پل طلاب» عبور می کنند، وقتی از «فلکه فردوسی» می گذرند، وقتی از «خیابان طبرسی» رد می شوند وقتی به «پنجراه» می رسند، می ایستند و دست ادب روی سینه می گذارند و به نشانه احترام و ارادت سر خم می کنند. بعید می دانم آقای چاوز چیزی از این عشق و علاقه بفهمد. حالا بگذار در مراسم نشست خبری اش با شما، فصل بلندی هم در باب مهدویت سخنرانی کرده باشد.

آقای احمدی نژاد! به اعتقاد شیعه، ائمه معصومین زنده هستند و شما، مردک فاسد زنباره ای را به حرم امن الهی، به حضور امام معصوم کشانده اید، به جایی که اگر از چشم دل بنگرید پرواز ملائک مقرب و جان های شیفته را خواهید دید.

باور کنید حتی در همان ونزوئلا هم درهای بسیاری از مکان های مذهبی جز به روی هم کیشان، بسته است. این را همه دیپلمات های دنیا می فهمند. حالا چرا ما اجازه دادیم هوای معطر حرم مطهر رضوی به نفس های مسموم گروهی آدم های عمیقا سیاست پیشه، آلوده بشود؟ مردانی که در یک طرف دست دوستی به سوی ایران دراز می کنند و در سوی دیگر مقام اسرائیلی را به حضور می پذیرند. آدمهایی که یک روز صدام را بغل می کرده اند، حالا احمدی نژاد را. چرا اجازه دادیم؟ چرا؟

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates