شجریان، درخشانی و شهناز؛ شبی از شبهای خوش غربت
بیبیسی: محمود خوشنام کارشناس موسیقی:
محمد رضا شجریان، خواننده پر آوازه ایرانی، این روزها گشت هنری تازه خود را در اروپا آغاز کرده است. موفقیت بزرگ در نخستین منزلگاهها خبر از استقبال بیبدیل ایرانیان برونمرزی میدهد که شجریان را به گونه دیگری ارزیابی میکنند.
شجریان دیگر تنها خواننده خوش صدا و کمال یافته نیست. چیز دیگری نیز هست که پیش از این از او انتظار نمیرفت. او حالا نماد پایداری در برابر”زور” نیز هست.
هنرمندی است که علاوه بر اعتبار هنری، ارج و منزلت اجتماعی نیز پیدا کرده است. حالا”فریاد” خودش را و یا “مرغ سحر” نی داود را که میخواند تا ژرفای جان مردم نفوذ میکند. و این از بهرههای پیوستن به مردم است.
شجریان خود گفته است میخواهد، خوانندهی همان مردمی باشد که در جریان رویدادهای اخیر، “خس و خاشاک” نامیده شده بودند. او البته در جریان انقلاب ۵۷ نیِز که به هر حال نیروی محرکهی مردمی داشت، سرود- ترانههایی عرضه کرده بود که در برانگیختن مردم نقشی ایفا میکرد.
سرود- ترانههای آن انقلاب، در آرشیوهای رسمی ماند تا در هر مناسبت تبلیغی به یاری کارگزاران فرهنگی بیاید. سالها شجریان خون دل میخورد که بی اجازه او هر کاری دلشان میخواهد، با خواندههایش میکنند.
اعتراضهای مکرر به جائی نرسید تا روزهای پر حادثه فرا رسید و زمان و فضا برای مرزبندیهای قاطعانه مناسب شد. اعلام پیوستن شجریان به مردم، نخستین خواسته او را برآورده ساخت.
از پخش بیرویه سرود- ترانههای او خودداری کردند و در عوض اتهاماتی علیه او وارد کردند و او را به بهانه گفت و گو با رسانههای برونمرزی”مهره استعمار” و ” وطن فروش” نامیدند.
این برخورد نه تنها آسیبی به اعتبار شجریان نرسانید که شهرت و محبوبیت او را چند برابر کرد. استقبال جوانان از آخرین آلبوم انتشار یافتهی او در درونمرز( رندان مست) در تاریخ بازار موسیقی سنتی بینظیر است.
میگویند رقم فروش از مرز میلیون فراتر رفته است. کنسرتهای او نیز در اروپا، بی تردید از استقبال پر شوری برخوردار خواهد شد. در کنسرت او در فیلارمونی شهر کلن در آلمان که در پی به جزئیات آن میپردازیم، جای سوزن انداختن نبود.
شهناز
در کنسرت فیلارمونی کلن که در ماه سپتامبر و اکتبر در شهرهای دیگر اروپا نیز تکرار خواهد شد، بیش از هر چیز، شمار نوازندگان گروه همراه- که عنوان “شهناز” را بر آن نهادهاند، جلب نظر میکرد.
شجریان تا کنون در کنسرتهای برونمرزی از همراهی گروههای سه- چهار نفری بهره میگرفت. ولی از مدتها پیش در این اندیشه بود که گروه گستردهتری را برای همراهی فراهم آورد و بر طنین موسیقی سنتی در تالارهای بِرگ برونمرزی بیفزاید.
گروه شانزده نفره شهناز که یک سالی از تولدش میگذرد، اینک نخستین کنسرت خود را تجربه میکند. نام شهناز هم، دلبستگی شجریان را به تارنواز برجسته” جلیل شهناز” نشان میدهد که اینک هشتاد و هشت سال از عمرش می گذرد و در بستر بیماری است. میگوید هر وقت ساز شهناز را میشنود گمان میکند که خوانندهای نیز همپای او میخواند: شهناز تار را به خواندن وامیدارد!
باری شجریان علاوه بر افزودن شمار سازهائی چون تار و کمانچه، دو سه فقره از سازهای ابداعی خود را نیز در گروه شهناز به کار گرفته است. “صراحی” و “کرشمه” در کنار کمانچه و عود و سنتور زمینههای اجرائی موسیقی را میگسترانند. از زمان”وزیری” که با تغییر سیمها و پردههای تار، سازی به نام” تار باس” پدپد آورد، تا به حال کسی این فکر را دنبال نکرده بود. شجریان میگوید، چند تائی از سازها را به سبب دشواری حمل و نقل نتوانسته با خود بیاورد.
سازهای تازه به خوبی در گروه”جا” افتادهاند. به هر کدام نیز، علاوه بر گروه نوازی، امکان تکنوازی داده شده است. صدا دهی گروه بسیار خوب است و خوشبختانه در آن تمایلی به همنوازیهای دو صدایی احساس میشود.
افزایش کمی سازها، هنگامی واقعا تاثیر گذار خواهد شد که با تنوع پیوند ملودیها همراه شود. به کار گیری دو صدائیهای ملایم و سازگار با موسیقی سنتی از زمان وزیری و خالقی با موفقیت تجربه شده است.
حالا هم در گروه بزرگ شهناز میتوان از این تکنیک تجربه شده بهره گرفت و بر تاثیر گذاری برنامهها افزود. مجید درخشانی که اندیشههای نوآورانه و تجربهی کافی دارد، میتواند در این راه مدد کار شجریان باشد.
برنامه
برنامه کنسرت تازه شجریان به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول حاوی آهنگهایی است که شجریان خود ساخته و پیوندی ژرفتر با سنت اجرائی دارد. با پیش درآمدی به شیوه قدیم آغاز میشود که یک در میان آواز و تصنیفی را باز کاملا به صورت سنتی در پی دارد و همه در دستگاه” شور” جریان یافته است.
اجرا در نوع خود از انسجام و کیفیت بالا برخوردار است، ولی آرام بخش است و سکرآور و انتظار جماعتی را که با توجه به رویدادهای زمانه، در انتظار شور و هیجان است، برآورده نمیسازد.بماند که یک قطعه پر شور ریتمیک تا حدی کمبودها را جبران میکند. هم خط ملودیها زیبا و برانگیزاننده است و هم تنظیم درخشانی، درخششی ویژه به آنها داده است.
بخش دوم، آفریدههای درخشانی است که خیلی زود توانسته خود را در حد همراهی با شجریان بالا بکشد. اگر چه چپ نواز است، ولی پنجه شیرینی دارد که از صلابت نیز خالی نیست.
او دو قطعه از این بخش: (” زنگ شتر” به روایت میرزا عبدالله/و”باد صبا” از ” حسامالسلطنه مراد”) را برای ارکستر تنظیم کرده و بقیه قطعات از آن خود اوست. “دیدار” نیز حکم پیشدرآمدی را دارد که دروازه”همایون” را به روی ارکستر میگشاید.
در این بخش نیز آوازها و تصنیفها یک در میان قرار گرفتهاند. به طور کلی تنوع قطعات، شور و حال دیگری به این بخش بخشیده که آرامش و سکر بخش اول را جبران میکند. “رندان مست” که آخرین قطعه اجرایی است، تبدیل به بهترین قطعهی اجرایی نیز میشود. شجریان و درخشانی و شهناز دست در دست هم غزل معروف مولوی را جلا میدهند:” مستان سلامت میکنند”
شعرها
نکته برجستهی دیگر در کنسرت تازهی شجریان، ذوق هوشمندانهای است که در گزینش “شعر” به کار زده شده است. شجریان از این بابت همیشه سرآمد بوده است. ولی گزینشهای او در این کنسرت با توجه به رویدادهای پیش آمدهی سیاسی- اجتماعی ارزش نمادین ویژهای پیدا میکند. حالا که نمیشود- یا نمیتوان مستقیما حرف دل را زد، میتوان از گنجینهی پر بار ادبیات فارسی که همهی حرفها را برای همهی موقعیتها زده است، کمک گرفت. حافظ مثل همیشه یاور کار ساز است.
شجریان برنامهی آوازی خود را با این غزل آغاز میکند:
اگرچه باده فرح بخش و باد گل بیزست
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی، زمانه خونریز است
و با این غزل ادامه میدهد:
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست
غزل بعدی”یوسف گمگشته” حافظ است که سرانجام روزی به کنعان باز خواهد گشت و غم نباید خورد.
دور گردون گر دو روزی به مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
و بعد از اندرون دل خستهی خود میگوید که به هنگام خاموشی هم در فغان و در غوغاست.
دلم ز پرده برون شد کجائی ای مطرب
بنال هان که از این پرده کار ما به نواست
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
آنها که شعرها را میشنوند- و میفهمند- درون خسته خوانندهی بزرگ را نیز درک میکنند و پیامش را میگیرند. با این همه ارضای کامل جمع شنوندگان میماند برای زمان پس از برنامه که آنان چیزی اضافی میطلبند. شجریان فکرش را از پیش کرده است. “رزم مشترک” سی سال پیش را میخواند که از قضای روزگار حالا کاربرد مناسبتری پیدا کرده است: ترانه- سرودی از پرویز مشکاتیان با شعری از برزین آذر مهر:
همراه شو عزیز!/ تنها نمان به درد/ کاین درد مشترک/ هرگز جدا جدا/ درمان نمیشود./
دشوار زندگی/ هرگز برای ما/ بی رزم مشترک/ آسان نمیشود./
همراه شو عزیز! همراه شو عزیز!
جمع شنوندگان تازه به آنچه میخواسته، رسیده است. تالار یک پارچه قیام میکند و فریادها در هم میپیچد. چیزهای دیگر میطلبند: فریاد، برادر بیقراره، زبان آتش و مرغ سحر….
فیلارمونی ولی وقتش به پایان رسیده است و نقطه پایانی بر شب”شجریان و درخشانی و شهناز” میگذارد. شبی از شبهای خوش غربت!
پیام برای این مطلب مسدود شده.