زندان و اتوبوس و نوشابه
وبلاگ ابطحی به قلم زندانبان: در فیلم کمال الملک در یک دیالوگی مظفرالدین شاه با همان لهجه شیرین ترکی میگوید: هرچه بلاست بر این دل مبتلا است. حالا داستان ما هم در زندان همین شده است. از همان موقع این جمله با همان لهجه مظفرالدین شاهی گاهی در ذهنم نقش می بنددر مدتی که در زندان بودیم، از یک سو رهبران اصلاح طلب که مواضعشان بر سرنوشت ما به صورت طبیعی اثر داشت، در مسابقه تند کردن فضای سیاسی قرار گرفتند. از سوی دیگر دولت عوض شد و یکی دو هفته همه کسانی که باید تصمیم میگرفتند، منتظر تغییرات کابینه بودند. از همه مهمتر، رئیس قوه قضائیه تغییر کرد و روالی که قبلی ها برای پایان دادن به کار زندانیان سیاسی در پیش گرفته بودند متوقف شد. مسئولان جدید می بایست سیاست خود را در ارتباط با پروژه نیمه تمام ما ها تعیین و اجرائی کنند. دادگاه دیروز نمونه آن بود که بر عکس 4 جلسه دادگاهی که ماها رابردند، به برکت فضای جدید قوه قضائیه کاملا در فضای متفاوت و بارعایت ماده 88 حقوق متهم برگزار شد. شیوه دادگاه و خیلی چیزهای دیگردر دادگاه دیروز تغییر پیدا کرده بود . من البته وبه خصوص در پاسخ به کسانی که هر روز در بخش نظرات، نوشتن هر مطلبی در سایت و یا گفته های دادگاهم را اعترافات می نامند، میگویم که من همچنان حرف هائی که در دادگاه زدم را به عنوان یک واقعیت و نه یک اعتراف باور دارم وبه آن معتقدم و فرصتی برای طرح آنها میخواستم که دادگاه، این فرصت را به من داد. در هر حال همه اینها وقتی کنار یکدیگر قرار می گیرد، حس مظفرالدین شاهی به من دست میدهد و دوست دارم با همان لهجه ی شیرین ترکی بگویم هرچه بلا است بر این دل مبتلا است. محمد عطریان میگوید ما زندانیان سیاسی این دوره مثل مسافری می مانیم که پایمان لای درب اتوبوس گیر کرده ودرب بسته شده و اتوبوس راه افتاده است. تعبیر با مزه ای است. این بار نوشابه برای خودم باز نکردم تا مثل آن بار باعث حرف و حدیث نوشابه ای داخل زندان شود. تازشم ماه رمضان است و انشاء الله روزهای آخر زندان باشد و دیگر نوشابه مورد استفاده ندارد.
پیام برای این مطلب مسدود شده.