02.10.2009

وقتی که گاومیش چسناله می‌کند:ماجرای گلاب و گل از زبان بازجوی ابطحی در وبلاگ

خبرآنلاین: محمدعلی ابطحی در وبلاگش از درون زندان نوشت که پست امروز را بازجویش نوشته است و بازجوی وی هم در این نوشته داستان رفاقت‌های گل وگلاب‌گونه‌اش در زندان را بازگو می‌کند.

در آخرین نوشته وبلاگ ابطحی آمده است:

بعد از کلی حرف وحدیثی که شماها در مورد آقای بازجویی که بارها گفته‌ام با او دوست هستیم، امروز آقای باز جو واقعا به جای من نوشته است. ممنونم که مهمان سایت من شده است. متن آقای بازجو را می‌خوانید:

دراینجا ما معمولا” به جای کلمه متهم از مهمان استفاده می‌کنیم.همان بازجویی هستم که آقای ابطحی بارها گفته که بامن دوست است و خیلی از شماها هم در کامنت‌هایی که برای آقای ابطحی و حتی در سایر سایت‌ها و وبلاگ‌ها نوشتید و باور نکرده اید. بعضی‌ها هم هرچه خواسته‌اید، گفته‌اید و به صورت طنز و جد هم در مورد من مطلب نوشته‌اید.

پس از دستگیری آقای ابطحی وقتی قرارشد از ایشان بازجویی کنم درمورد وی تحقیقات زیادی کردم. دستی در وبلاگ‌نویسی دارم و در سرچ‌های اینترنتی در مورد آقای ابطحی کلی مطلب خواندم. از روز اول دو کار را همزمان انجام دادم. یکی به عنوان بازجو در برابر متهم یا کارشناس در برابر مهمان، وظیفه‌ام در این جایگاه این بود که بدون رودربایستی تمام نقاط ابهام در مورد اتهامات ایشان را پیرامون انتخابات و حوادث بعد از آن را مشخص و پرونده وی را تکمیل کنم و یکی هم رعایت اصول اخلاقی اسلامی در برخورد با همنوعان. خیلی جدی هم این کار ها را دنبال کردم. در آن روزها همزمان خودم را در کنار کسی می‌دیدم که هردو از یک قبیله بودیم. قبیله انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی. ولی با نظر و سلیقه‌های متفاوت فراوان. چند روز تمام بدون اینکه یک کلمه از او بازجویی بخواهم و روی کاغذ چیزی بنویسد، باهم حرف زدیم.

در باره امکان تقلب، درباره آشوب‌های خیابانی، در باره نا امنی ایجاد شده آن موقع، در باره این که چرا شیرینی این انتخابات را به کام مردم عزیز ما تلخ کردند و…اختلاف نظرهای فراوانی داشتیم ولی ناامید نشدیم. هردو جدی بحث می‌کردیم. کم‌کم نظراتمان به یکدیگر نزدیک شد تا جایی که به قول شماها همدیگر را درک کردیم. کار فوق‌العاده‌ای نکردم ولی وظیفه انسانی‌ام این بود که در تمام مراحل ادب و حرمت انسانی را رعایت کنم. می‌دانستم زندان برای آقای ابطحی سخت است. بازجویی از کسی که معاون رئیس جمهور وقت ( آقای خاتمی ) و از سران جبهه اصلاح طلبی بوده، کار دشواری بود.
با اینکه اصل دستگیری تصمیمی فراتر از من بود، اما سعی کردم در کار خودم ادب اسلامی را که از آموزه‌های حضرت امام (ره) و پس از آن مقام معظم رهبری بود، رعایت کرده، و در ایشان امید را زنده نگه‌دارم. حس می‌کردم آقای ابطحی هم مثل خیلی از شماها باور نمی‌کرد بازجویش چنین رفتاری با وی داشته باشد، آخه چند سال پیش ایشان فقط بر اساس شنیده، مطالبی را در مورد نحوه برخورد با زندانیان نوشته بود و فکر می‌کرد شاید آن شنیده‌ها صحت داشته باشد. گمان می‌کرد این کار من یک تاکتیک است. امابالاخره گفت که نظرش برگشته است. گرچه تا حالا هم باور نکرده است که زندان همیشه این گونه بوده. معتقد است این بار این اتفاق، استثنایی در زندان افتاده است اما من می‌گویم دفعات قبلی هم همین‌طور بوده است.

در این مدت آقای ابطحی را یک‌روز به دادگاه برده بودند. معتقد بود که حرف‌هایش در دادگاه اعتراف نیست. می‌گفت این حرف ها را قبل از زندان هم زده‌ام .اما به نظر من این حرف‌ها را اگر هم زده بوده در جمع خودشان بوده و اگر برای عموم حتی از طریق همان وبلاگش اطلاع‌رسانی می‌کرد که این‌طور نمی‌شد.

من معتقدم بسیاری از آنها در اثر گفتگوهای طرفینی بین ایشان و بنده بوده است. قصد ندارم آنچه را که وظیفه انسانی و انقلابی‌ام بوده است و می‌توانستم در اختیار ایشان قرار دهم و به او کمکی کرده باشم تا دوران بازداشت به وی سخت نگذرد را به زبان بیاورم. امیدوارم اگر کاری انجام شده مورد رضای حضرت حق باشد. به قول آقای ابطحی دستگاه قضایی در این میان چند روزی دچار تغییرات به لحاظ انتصابات و…شد و می‌گفت آزادی‌اش به تاخیر افتاده است.

از آنجایی که آقای ابطحی به من گقته بود که قبلا” به وی می‌گفتند معاون اینترنت‌باز رئیس جمهور هست و می‌دانستم وب‌سایتی دارد بنا به تقاضای خودش و مساعدت من قرار شد وبلاگش را را به روز کند. ایشان هم کارش را شروع کرد و این یک امر کاملا” طبیعی بود. برای آقای ابطحی هم قابل قبول بود که بالاخره اینجا مقرراتی دارد. عصرها آقای ابطحی به اطاق من می‌آید. ایشان وبلاگ خودش را به روز می‌کند و من هم کار خودم را انجام می‌دهم. چند تا عکس هم به تقاضای ایشان از وی و آقایان عطریان‌فر و سعید شریعتی با هم گرفتیم که مورداستفاده آقای ابطحی قرار گرفت. اما بعضی از دوستان سایبری ایشان تحمل دیدن مطالب وی را نداشتند و دو سه روزه سایت وی را هک و یا با سفارش‌های آنچنانی‌شان با اونوری‌ها، سایت را مسدود کردند به طوری که این وبلاگ‌نویس مهمان ما را هم دلگیر و ناراحت نمودند. گویا مرگ خوب است اما برای همسایه ؟؟!!.

شما دوستان می‌دانید که کشور به شغل‌های مختلفی احتیاج دارد. یک بخش آن کارهایی مانند کار ما است. مهم این است که هر کسی درکار خودش بر اساس اصول انسانی و آداب اسلامی و انسانیت رفتار کند. ما و شما قبل از هر چیزی در اصل انسانیت مشترک هستیم اگر در کاری که دیگران باور نمی‌کنند که می‌شود انسانی رفتار کرد، حرمت انسانی رعایت شود با ارزش‌تر است. من از اینکه در کشورم در سایه ولایت و محبت مردم عزیزم برای حفظ امنیت آن انجام وظیفه می‌نمایم بسیار مفتخرم. و از این که وظیفه ملی‌ام را با رعایت همه اصول انسانی و انقلابی انجام می‌دهم مفتخرترم.

آقای ابطحی که در نوشته‌های سایتش و گفته‌هایش با بستگان و دوستان وحتی نوشته‌های ناگفته‌اش و گفته‌های نانوشته‌اش به من لطف دارد باورم این است که بعد از زندان هم همین لطف را نسبت به من خواهد داشت. من هم آقای ابطحی و سایر هموطنان عزیزم را که از قبیله انقلاب اسلامی و از پیروان حقیقی راه امام خمینی ( ره ) هستند دوست دارم و امیدوارم که همه ما با وحدت و برادری در زیر چتر ولی امر مسملین، ایرانیانی سرافراز همچنان گذشته در کنار هم باشیم و طمع ورزی دشمنان دیو سیرت را به یأس و نا امیدی مبدل سازیم .انشاء الله.

اصراری ندارم که به شما ثابت کنم از زندان بودن آقای ابطحی خوشحال نیستم، دوست دارم ایشان همانند سایر هموطنان، در کنار خانواده محترمشان باشد .علاقمند بودم حالا که نزدیک به چهار ماه است ایشان مهمان ما هستند، از آقای ابطحی خواستم یک‌روز من مهمان سایت ایشان باشم و با شما عزیزان صحبتی کرده باشم. خوشبختانه آقای ابطحی هم با کمال میل موافقت کرد .

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد.

حالا قصه من و آقای ابطحی هم قصه گلاب و گل شده است. امیدوارم بعدها هم آقای ابطحی بخواهد برای وبلاگش بنویسم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates