بی بی تمیز خالدار!
وبلاگ خزعلی: در خبر ها آمده بود که یکی از مسئولان – که از قضا آقازاده یکی از حضرات پنج تن آل کذا است – افاضه فرمودند که:” جزایر سه گانه ایرانی است، اما باب مذاکره باز است! ”
اینکه باب مشارُ الیه باز است شکی نیست، از قدیم گفته اند: تره به تخمش میره، حسنی به باباش! او که با دولتهای هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد همکاری نزدیک داشت، شب مسئول ستاد انتخاباتی هاشمی بود و فردایش معاون وزیر احمدی نژاد شد! امروز که در کشوری عربی به سر می برد باب میل آنها سخن می گوید! و باب مذاکره بر سر تمامیت ارضی ایران باز می کند!
شریعتی می گفت: ” در پای هیچ قرارداد استعماری امضای یک آخوند را نمی بینید” نکند فردا بگویند آخوندها برای حفظ حکومت خود تمامیت ارضی را وجه المصالحه قرار دادند، نکند رژیم حقوقی خزر را به رخ ما بکشند، نکند تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را فراموش کنیم! نکند خلیج همیشگی فارس را تاوان ماندگاری خود کنیم! رئیس علی دلباری رفت، اما یک وجب از خاک میهن را به بیگانه وا ننهاد، نکند چون شاه قجر ملک و ملک را فدای حرم کنیم!
کسی نیست که به این آقازاده ی بسیار اصولگرا بگوید، اگر بابی باز می کنید تا مذاکره ای نمایید، از تنبان خود مایه بگذاریدنه از تنبان بزرگ و کوچک! از پدرتان ( ابو علی) خرج کنید نه از ابو موسی ! ملت ایران بر سر تمامیت ارضی خویش مذاکره نمی کند، کسانی که از پشتوانه مردمی برخوردار نیستند، باج می دهند! حاکمانی که پایگاه ملی ندارند، منافع ملی را حراج می کنند، فرمانروایانی که در برابر مردم قلدری می کنند،در برابر دشمنان دوتا می گردند، امرایی که را ه بر مردم می بندند، بر بیگانگان در می گشایند( بابها مفتوحه للداخلین)، سلاطینی که دست به روی مردم بلند می کنند، پای در برابر بیگانگان بالا می برند( رجلها مرفوعه للفاعلین) و متاسفانه در طهارت و پاکی آنان خللی وارد نشود! چون بی بی تمیز خالدار!
خدای ناکرده اگر کسی از جناح مخالف کلامی بر زبان جاری سازد، یا حتی سکوت کند، مزدور اجنبی و وابسته بیگانه است، رابطه نامشروع دارد و کذا و کذا! اما اینان که هر دم در کابین یکی می باشند و هر لحظه در بستری می آرامند، دائم الوضو و پاک می باشند، چون بی بی تمیز خالدار، و چه زیبا شیخ بهایی گفته است:
بی بی تمیز خالدار
بود در شهر هری، بیوه زنی کهنه رندی، حیلهسازی، پرفنی
نام او، بیبی تمیز خالدار در نمازش، بود رغبت بیشمار
با وضوی صبح، خفتن میگزارد نامرادان را بسی دادی مراد
کم نشد هرگز دواتش از قلم بر مراد هرکسی، میزد رقم
در مهم سازی اوباش و رنود دائما، طاحونهاش در چرخ بود
از ته هر کس که برجستی به ناز میشدی فیالحال، مشغول نماز
هرکه آمد، گفت: بر من کن دعا او به جای دست، برمیداشت پا
بابها مفتوحة للداخلین رجلها، مرفوعة للفاعلین
گفت با او رندکی، کای نیک زن حیرتی دارم، درین کار تو من
زین جنابتهای پیدرپی که هست هیچ ناید در وضوی تو شکست
نیت و آداب این محکم وضو یک ره از روی کرم، با من بگو
این وضو از سنگ و رو محکمتر است این وضو نبود، سد اسکندر است
پیام برای این مطلب مسدود شده.