13.11.2009

در حاشیه اعلام آمادگی پلیس برای قطع دست سارقان: اول اصلاح معیشت مردم ، بعداً قطع دست ها

عصرایران: در چنین جامعه ای، قطع دست که جای خود دارد، حتی اگر مجازات اعدام هم جایگزین قطع دست شود، باز درمان درد نخواهد بود. نمونه اش همین مجازات های سنگین مانند اعدام برای کسانی است که فقط چند گرم هرویین و چند کیلو تریاک قاچاق می کنند؛ آیا از وقتی که چنین مجازات مرگباری را برای حمل و نقل مواد مخدر تعیین کردند و صدها و شاید هزاران نفر را نیز دار زدند، مشکل قاچاق حل شد؟!
عصرایران- اخیرا یکی از مقامات نیروی انتظامی از آمادگی پلیس برای اجرای حد قطع دست خبر داده و با انتقاد از عدم اجرای مجازات حد، آن را بزرگترین منشاء ریشه کن نشدن جرایم در کشور دانسته است. ضمن استقبال از اینکه بالاخره مسوولی پیدا شده که قطع دست دزدان را خواستار است، ذکر چند نکته زیر را خالی از فایده نمی دانیم:

1- قطعا نه پلیس و نه قوه قضاییه قادر به قطع دست همه دزدها نیستند و اساسا حد قطع دست نیز برای همه سارقان پیش بینی نشده است. لذا به آقایان پیشنهاد می کنیم قطع دست دزدان را بر اساس اهمیت اولویت بندی اجرا کنند و از دانه درشت ها آغاز نمایند؛ قطعا رسیدگی به پرونده کسی که برداشت های ناروای میلیاردی از بیت المال داشته است، بر محاکمه خرده پاهایی که برای امرار معاش روزانه و دادن اجاره خانه و شهریه مدرسه و دارو و درمان زن و بچه هایشان دست شان کج شده است، اولویت دارد.

البته کسانی که قرار است قطع دست را عهده دار شوند، باید مواظبت ویژه ای نمایند تا خدای ناکرده تلاش برای قطع دست “بعضی ها” ، به قطع گردن خودشان منجر نشود. شاید هم در نهایت به این نتیجه برسند که باید با محاکمه قاطعانه و مجازات بی رحمانه “آفتابه دزدها” روزگار بگذرانند و پا روی دم همان “بعضی ها” نگذارند!

البته اگر بتوانند حیف و میل کنندگان اصلی و به اصطلاح عمده فروشان بیت المال را پای میز محاکمه بکشانند و با شمشیر عدالت دست شان را قطع کنند، عجب گلستانی می شود مملکت اما … فکر کردن به این موضوع، آدمی را به یاد آن بنده خدایی می اندازد که کاسه ای ماست داشت و بر لب ساحل دریا نشسته بود و با خود می گفت: حیف که با این ماست نمی شود همه دریا را دوغ کرد، ولی اگر بشود، چه می شود!

2- اینکه فرموده اند عدم اجرای حد بزرگترین منشاء ریشه کن نشدن جرایم است نیز کمی تا قسمتی قابل تامل است چرا که اجرای حد، آخرین مرحله مبارزه با جرم است و نه مقدمه آن.
هر چند که منکر تاثیر مجازات در جلوگیری از وقوع جرم نیستم اما آیا اگر از فردا دست همه دزدها را قطع کنند، دیگر در کشور سرقت نخواهیم داشت؟

واقعیت این است تا زمانی که اقتصاد و معیشت مردم “براه” نباشد و دخل و خرج ها با هم نخواند و تا زمانی که پدرها، شرمنده بچه هایشان باشند و تا زمانی که مردم، جز با چند شیفت کار کردن، نتوانند حداقل های یک زندگی سطح پایین را برآورده کنند و مادام که بهره مندی از امکانات اولیه معیشت مانند مسکن برای خیلی ها چیزی است در حد دیدن پشت گوش و … حتما و حتما و حتما در جامعه، کجی و ناراستی و دزدی و کلاهبرداری بیداد خواهد کرد.

در چنین جامعه ای، قطع دست که جای خود دارد، حتی اگر مجازات اعدام هم جایگزین قطع دست شود، باز درمان درد نخواهد بود. نمونه اش همین مجازات های سنگین مانند اعدام برای کسانی است که فقط چند گرم هرویین و چند کیلو تریاک قاچاق می کنند؛ آیا از وقتی که چنین مجازات مرگباری را برای حمل و نقل مواد مخدر تعیین کردند و صدها و شاید هزاران نفر را نیز دار زدند، مشکل قاچاق حل شد؟!

پاسخ منفی است و اگر پای صحبت بسیاری از قاچاقچیان خرده پا که به خاطر چند گرم مواد محکوم به اعدام شده اند بنشینید، خواهید شنید که می گویند، می دانستیم اگر ما را بگیرند، اعدام می کنند ولی امان از دست فقر و نداری.

در اینجا نمی خواهم نقش طمع ورزی برخی افراد یا ضعف قدرت خویشتنداری- که در متون دینی از آن به تقوا یاد می شود- را نادیده بگیرم ولی “نیاز” ریشه است و اینها مواد تقویت کننده آن ریشه اند والا کسی که زندگی متعارفی دارد و از درآمدی که کفاف خود و خانواده اش را می دهد برخوردار است ، قاعدتا سراغ جرم و جنایت نمی رود مگر آنکه خودش آدم خارج از قاعده ای باشد!

نگاهی به برخی کشورهای غیر اسلامی و مرفه مانند ممالک حوزه اسکاندیناوی که در آنها حدود اجرا نمی شود نیز حاکی از آن است که در آن کشورها، نرخ ارتکاب جرم بسیار بسیار پایین است و دادگاه های آنان از جمله خلوت ترین و بی مشتری ترین نهادهای حکومتی اند.
آنها، نه با شلاق زدن و دست بریدن که از طریق مدیریت صحیح جامعه و ارتقای سطح معیشت مردم به این مهم دست یافته و جامعه ای شکل داده اند که عموماً نیازی به سرقت و متعاقب آن مجازات و قطع دست و … نباشد. این نکته ای است که در دین مبین اسلام نیز در روایات متعددی بدان اشاره شده است، مانند این روایت که “هرگاه فقر از دری وارد شود، ایمان از در دیگر خارج می شود” و یا آن حدیث معروف که “نزدیک است فقر منجر به کفر شود” و …

بنابراین بر خلاف نظر برخی افراد که فکر می کنند با بگیر و ببند، همه چیز درست می شود باید گفت که سخت در اشتباه اند و بایستی در اندیشه اصلاح ریشه ها بود و البته اگر در نهایت فرد یا افرادی برغم مهیا بودن شرایط مناسب معیشتی، باز دست به جرایمی مانند سرقت زدند، حتما باید مجازات شود ، همان طور که در اسلام نیز برای چنین افرادی مجازات تعیین شده است و هیچ انسان متدینی هم این حکم الهی را نفی نمی کند.

3- اما مزید اطلاع بعضی دوستان که فکر می کنند اسلام مقرر داشته است که دست همه دزدان قطع شود، باید بگویم که این گونه نیست و قطع دست سارق 16 شرط دارد که از آن جمله عدم اضطرار سارق است و لذا بر خلاف نظراتی که گفته می شود خیلی از سرقت ها مستوجب حد هستند باید گفت که با این اضطرارات اقتصادی که در زندگی مردم افتاده است، کمتر کسی را می توان یافت که مستوجب حد شرعی قطع دست به خاطر سرقت باشد.

4- چند سال پیش که اجرای مجازات شلاق در ملاء عام در دستور کار قرار گرفته بود و معمولاً هم افراد جوان به علل مختلفی در خیابان های شهر شلاق می خوردند ، دوستی به طنز و کنایه می گفت: جوان ها که نمی توانند ازدواج کنند ، شغل هم ندارند ، پول ندارند ،امکانات تفریحی ندارند و اخیراً شلاق شان هم می زنند!
حالا حکایت امروز است که اوضاع معیشت مردم را چنان آشفته اند که بسیاری به معنای واقعی کلمه محتاج نان شب اند و در همین حال و روز ، به یادشان افتاده که ماده ای در قانون داریم که دلالت می کند بر قطع دست دزدان و کسی به این نمی اندیشد که در قانون اساسی که مادر همه قوانین است ، اصل هایی وجود دارد که ناظر است بر وظیفه حکومت در قبال تأمین معیشت و زندگی مردم.

پیام برای این مطلب مسدود شده.

Free Blog Themes and Blog Templates